کلمه جو
صفحه اصلی

بلعمی

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - ابوالفضل محمد بن عبد الله ( ف. ۳۳٠ ه. ق . / ۹۴٠ م . ) از سال ۲۷۹ وزیر اسماعیل بن احمد سامانی و پسرش احمد و پسر احمد نصر بوده و در ۳۲۶ از وزارت بر کنار شده . او پدر ابو علی محمد بلعمی بوده است. ۲ - ابو علی محمد بن محمد بن عبد الله ( ف. ۳۶۳ ه. ق . / ۹۹۶ م . ) وزیر منصور بن نوح سامانی و پسر ابو الفضل محمد بن عبد الله بلعمی است .ابو علی چندی وزیر عبد الملک بن نوح و منصور بن نوح بوده و به امر پادشاه اخیر به ترجمه و تالیف تاریخ بلعمی مبادرت کرده .
لقب ابوالفضل محمد بن عبدالله وزیر سامانیان است ٠ وی ممدوح رودکی شاعر نیز بوده است ٠

لغت نامه دهخدا

بلعمی . [ ب َ ع َ ] (اِخ )لقب ابوالفضل محمدبن عبداﷲ، وزیر سامانیان است . وی ممدوح رودکی شاعر نیز بوده است . رجوع به ابوالفضل درردیف خود و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی ج 7 ص 139. الانساب سمعانی ص 90. ابن الاثیر ج 8 ص 122. معجم البلدان ذیل ماده ٔ بلعم . اللباب ج 1 ص 141. شذرات الذهب . کشف الظنون . احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ص 504. مقدمه ٔ تاریخ بلعمی چ وزارت فرهنگ :
یک صف میران و بلعمی بنشسته
یک صف حران و پیر صالح دهقان .

رودکی .


صدیک از آنکه تو به کمین شاعری دهی
از بلعمی به عمری نگرفت رودکی .

سوزنی


قیمت عیار را هم فام کرد از دیگری
بلعمی عیاروار از رودکی بفکند فام .

سوزنی .



بلعمی. [ ب َ ع َ ] ( اِخ ) لقب ابوعلی محمدبن محمدبن عبداﷲ تمیمی بلعمی ، پسر ابوالفضل محمدبن عبداﷲ بلعمی و وزیر منصوربن نوح سامانی است. وی چندی وزیر عبدالملک بن نوح نیز بود. و خواندمیر در دستورالوزرای خود گوید: بعد از عزل دامغانی روزی چند [ ابوعلی بلعمی ] بر مسند وزارت نشست و بنا برآنکه اختلال احوال آن مملکت زیاده از آن بودکه او تدارک تواند نمود، امیر نوح ، عبداﷲ عزیز را از خوارزم بازطلبید و ثانیاً به تکفل آن شغل مأمور گردانید. ابوعلی به امر منصوربن نوح به ترجمه و تألیف تاریخ بلعمی ( از تاریخ طبری عربی ) مبادرت کرد، و پاره ای از مؤلفین گفته اند که دقیقی شاهنامه را به فرمان ابوعلی محمدبن بلعمی کرد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). وفات ابوعلی را سنه 383 هَ. ق. ذکر کرده اند. ( ازدستورالوزراء ص 113 و 114 ) ( از تعلیقات چهارمقاله ص 23 ) ( از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به مقدمه تاریخ بلعمی چ وزارت فرهنگ به قلم محمد پروین گنابادی ج 1 و مقدمه برگزیده بلعمی به قلم محمدجواد مشکور شود.

بلعمی. [ ب َ ع َ ] ( اِخ )لقب ابوالفضل محمدبن عبداﷲ، وزیر سامانیان است. وی ممدوح رودکی شاعر نیز بوده است. رجوع به ابوالفضل درردیف خود و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی ج 7 ص 139. الانساب سمعانی ص 90. ابن الاثیر ج 8 ص 122. معجم البلدان ذیل ماده بلعم. اللباب ج 1 ص 141. شذرات الذهب. کشف الظنون. احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ص 504. مقدمه تاریخ بلعمی چ وزارت فرهنگ :
یک صف میران و بلعمی بنشسته
یک صف حران و پیر صالح دهقان.
رودکی.
صدیک از آنکه تو به کمین شاعری دهی
از بلعمی به عمری نگرفت رودکی.
سوزنی
قیمت عیار را هم فام کرد از دیگری
بلعمی عیاروار از رودکی بفکند فام.
سوزنی.

بلعمی . [ ب َ ع َ ] (اِخ ) لقب ابوعلی محمدبن محمدبن عبداﷲ تمیمی بلعمی ، پسر ابوالفضل محمدبن عبداﷲ بلعمی و وزیر منصوربن نوح سامانی است . وی چندی وزیر عبدالملک بن نوح نیز بود. و خواندمیر در دستورالوزرای خود گوید: بعد از عزل دامغانی روزی چند [ ابوعلی بلعمی ] بر مسند وزارت نشست و بنا برآنکه اختلال احوال آن مملکت زیاده از آن بودکه او تدارک تواند نمود، امیر نوح ، عبداﷲ عزیز را از خوارزم بازطلبید و ثانیاً به تکفل آن شغل مأمور گردانید. ابوعلی به امر منصوربن نوح به ترجمه و تألیف تاریخ بلعمی (از تاریخ طبری عربی ) مبادرت کرد، و پاره ای از مؤلفین گفته اند که دقیقی شاهنامه را به فرمان ابوعلی محمدبن بلعمی کرد. (یادداشت مرحوم دهخدا). وفات ابوعلی را سنه ٔ 383 هَ . ق . ذکر کرده اند. (ازدستورالوزراء ص 113 و 114) (از تعلیقات چهارمقاله ص 23) (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به مقدمه ٔ تاریخ بلعمی چ وزارت فرهنگ به قلم محمد پروین گنابادی ج 1 و مقدمه ٔ برگزیده ٔ بلعمی به قلم محمدجواد مشکور شود.


دانشنامه عمومی

ابوعلی بلعمی وزیر سامانیان و صاحب کتاب تاریخ بلعمی (ترجمهٔ تاریخ طبری).
ابوالفضل بلعمی وزیر سامانیان و پدر ابوعلی بلعمی.
خاندان بلعمی از خاندان های ایرانی اهل خراسان.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] با نام بلعمی دو نفر معروف هستند :


کلمات دیگر: