کلمه جو
صفحه اصلی

اترار

فرهنگ فارسی

شهری در ساحل شرقی سیحون بلافاصله زیر ملتقای رود چمکنت برود سیحون واقع در معبر سیحون که سابقا به پاراب یا فاریاب ( ه . م ٠ ) و بعدها به اترار موسوم گردید ٠ ضح - این شهر مولد ابو نصر فارابی است و امیر تیمور گورکان نیز در همین شهر جان سپرد
( اسم ) زرشک اثرار
نام شهریست در ساحل غربی سیحون

فرهنگ معین

( اَ ) ( اِ. ) زرشک ، اثرار.

لغت نامه دهخدا

اترار. [ اَ ] (از ع ، اِ) (مصحف اثرار) زرشک . زرَک . (بحر الجواهر). زارَخ . انبرباریس . زنبر. زَنبل . و صاحب برهان گوید آنرا با ثاء مثلثه و زاء معجمه نیز گفته اند. و به اشرار با شین و راء مهمله نیز همین معنی را داده است . و در نسخ ابن بیطار بقول لکلرک ، اثرار و اثوار دیده شده است هر دو با ثاء مثلثه و راء مهمله .


اترار. [ اِ ] (ع مص )بیوکندن . (زوزنی ). بیفکندن . افکندن . فکندن . انداختن . || انداختن دست را بزخم شمشیر. || بریدن . || دور کردن . دور انداختن کسی را از جای خود. || انداختن کودک چوب خود را بچوب دراز در بازی غوک چوب ، یعنی الک دولک : اَترّ الغُلام القُلَةَ بالمِقلاء؛ چوب زد کودک غوک چوب را.


اترار. [ اُ ] (اِخ ) نام شهریست در ساحل غربی رود سیحون و این نام قدیم فاراب است . و هم اکنون خرابه های این شهر در نه فرسنگی جنوب شهر ((ترکستان )) و یا ((حضرت )) دیده میشود. و مولد ابونصر حکیم مشهور بدین جا بوده است و امیرتیمور بدانجا درگذشته است : و جغتای و اوکتای را بر سر لشکر که بمحاصره ٔ اترار نامزد کرده بودند... (جهانگشای جوینی ). رجوع به حبط1 ص 425 و 426 و 427 شود.


اترار. [ اِ ] ( ع مص )بیوکندن. ( زوزنی ). بیفکندن. افکندن. فکندن. انداختن. || انداختن دست را بزخم شمشیر. || بریدن. || دور کردن. دور انداختن کسی را از جای خود. || انداختن کودک چوب خود را بچوب دراز در بازی غوک چوب ، یعنی الک دولک : اَترّ الغُلام القُلَةَ بالمِقلاء؛ چوب زد کودک غوک چوب را.

اترار. [ اَ ] ( از ع ، اِ ) ( مصحف اثرار ) زرشک. زرَک. ( بحر الجواهر ). زارَخ. انبرباریس . زنبر. زَنبل. و صاحب برهان گوید آنرا با ثاء مثلثه و زاء معجمه نیز گفته اند. و به اشرار با شین و راء مهمله نیز همین معنی را داده است. و در نسخ ابن بیطار بقول لکلرک ، اثرار و اثوار دیده شده است هر دو با ثاء مثلثه و راء مهمله.

اترار. [ اُ ] ( اِخ ) نام شهریست در ساحل غربی رود سیحون و این نام قدیم فاراب است. و هم اکنون خرابه های این شهر در نه فرسنگی جنوب شهر ( ( ترکستان ) ) و یا ( ( حضرت ) ) دیده میشود. و مولد ابونصر حکیم مشهور بدین جا بوده است و امیرتیمور بدانجا درگذشته است : و جغتای و اوکتای را بر سر لشکر که بمحاصره اترار نامزد کرده بودند... ( جهانگشای جوینی ). رجوع به حبط1 ص 425 و 426 و 427 شود.

فرهنگ عمید

زرشک.

دانشنامه آزاد فارسی

اُترار
رجوع شود به:فاراب

پیشنهاد کاربران

زرشک. قهوه. به درد نخور. قحبه


کلمات دیگر: