کلمه جو
صفحه اصلی

پارمنیدس

دانشنامه عمومی

پارمنیدس فیلسوف پیشاسقراطی بود. غالباً گفته می شود که پارمنیدس علم منطق را ابداع کرده است ولی آنچه او واقعاً ابداع کرده است علم مابعدالطبیعه مبتنی بر منطق بود.
«چه پیدایشی برای موجود جستجو خواهی کرد؟ چگونه و از کجا پرورده شده؟ اجازه نخواهم داد که بگویی یا بیندیشی که از ناهستنده پدید آمده است.»
پارمنیدس در الئا واقع در جنوب ایتالیای امروز، بین سال های (۵۱۵/۵۴۰(پیش از میلاد) به دنیا آمد و حدود سال های (۴۴۶/۴۷۰ (پیش از میلاد)) درگذشت.
دوران حیات او را می توان بین سال های ۴۴۰–۵۱۰پ. م دانست. ظاهراً او مردی اشرافزاده بوده است و در قانون گذاری شهرش الئا سهیم بوده است. پارمنیدس همچنین به طبیب چهارم معروف است.
اگرچه دیدگاهی وجود دارد که کسنوفانس را بنیان گذار مکتب الئا دانسته است، اما به دلیل نبودن شواهد کافی، عمدتاً پارمنیدس را بنیان گذار مکتب الئا می دانند.

دانشنامه آزاد فارسی

پارْمِنیدِس (ح ۴۵۰ـ۵۱۰ پ م)(Parmenides)
پارْمِنیدِس
فیلسوف یونانی پیش از سقراط، رئیس مکتب اِلِئا. پارمنیدس، در برابر نظریۀ صیرورت هراکلیتوس، این عقیده را مطرح کرد که نیستی/نبودن ناممکن است و هرچیزی همواره در حالتی از بودن است. حرکت و تغییر، اموری موهوم و در حقیقت، منطقاً محال اند، زیرا بودنشان متضمن تناقض است، اگر چه حواس برخلاف این گواهی می دهند. پارمنیدس نظرورزی و عقل را مهم تر از گواهی حواس می انگاشت.

پیشنهاد کاربران

ex nihilo nihil : اکس نیهیلو نیهیل: از هیچ هیچ میشود و یا از هیچ هیچ نمیشود و یا اینکه از نیستی فقط نیستی بر می خیزد. کاربرد این حکم منطقی و معقول متافیزیکی در عصر جدید چیست؟ منبعی دیگر در باستان به انسان آموخته است که خداوند جهان را ظرف شش روز از عدم و نیستی آفریده است. در این جا میتوان این سوال را مطرح کرد: کدام یک از این دو بیان روی راه حقیقت و یا روی راه گمان قرار دارند؟ اگر به پذیریم که نتیجه گیری معقول و منطقی فلسفی حقیقت را بیان کرده است، آنگاه بطور غیر مستقیم و یا ناآگاه منکر توانایی بیکران خداوند در عمل آفرینش هستی از نیستی شده ایم. برای اینکه هردو حکم را به پذیریم ، آیا مفیدتر و کاربردی تر نخواهد بود که بگوئیم و یا باور داشته باشیم که بیان دینی روی راه گمان قرار گرفته است و سعی کنیم اورا به سوی راه حقیقت راهنمایی کنیم و بگوئیم از آنجاییکه از نیستی فقط نیستی بر می خیزد و نه هستی ، لذا خداوند جهان را از هستی بیکران خویش آفریده است و آنهم نه یکی بلکه بسیاری.
بهر حال هستی شناسی هراکلیتوس و پارمنیدس به ظاهر متضاد همدیگر اند، اما در حقیقت این دو نوع طرز تفکر مکمل همدیگرند و روی هم بخشی از حقیقت کلی را بیان کرده اند. در این رابطه میتوان به نظریه مطلق بودن مکان و زمان نیوتون و نظریه نسبی بودن زمانمکان انشتین اشاره کرد که متضاد و منافی همدیگر نیستند بلکه هرکدام نیمی از حقیقت را در مورد مکان و زمان به زبان ریاضی بیان داشته اند. اگر این دو نظریه را روی هم قرار دهیم، آنگاه بازهم کل حقیقت را بیان نمی کنند بلکه نیمی از حقیقت را. نیم دیگر گم شده همان بیزمانی و بیمکانی اند. بنابراین نظریات نیوتن و انشتین در مورد زمان و مکان هرکدام یک چهارم ( 25 درصد ) حقیقت را بیان کرده اند و نه هرکدام نیمی ( 50 در صد ) از آنرا. در مورد جهان بینی پارمنیدس یا پدر متافیزیک میتوان گفت که هستی تنها هستی نیست بلکه دارای نفس و یا خویشتن مطلقا آگاه و خود آگاه هم می باشد و یا اینکه خویشتن مطلقا آگاه و خود آگاه دارای هستی هم می باشد. از دیدگاه پارمنیدس هستی دارای ویژه گی های کلی زیر است: فناناپذیر ؛ ثابت و ساکن و بیحرکت ؛ تغییر ناپذیر ؛ بی مکان و بی زمان. با اندکی توجه میتوان به سهولت دریافت که یکی از ویژه گی های بنیادی و انکار ناپذیر هستی از قلم پارمنیدس در قطعه آموزش شعری در باره طبیعت افتاده است و آن حقیقت نامتناهی ؛ بیکرانی و یا بینهایت بودن هستی است. لذا این تصور که هستی یک کره محدود و همسان و همگن است، نمی تواند حقیقت داشته باشد. در عوض هستی بیکران می تواند به کرات یا مکعب مربع های ( و یا اشکال هندسی دیگر ) بیشماری تقسیم شده باشد. این حکم نفی مشمول حال آتش واحد و یگانه هراکلیتوس هم میشود. زیرا یک آتش واحد و بیکران اگر بخواهد ( مشروط براینکه دارای فکر و استعداد تصمیم گیری باشد ) یک بار بطور کامل خاموش شود، برای این کار به بینهایت زمان ها نیازمند خواهد بود. اما اگر به آتش های محدود و متناهی تقسیم شده باشد، میتواند ( مشروط به اینکه بخواهد ) در یک فاصله زمانی معین یک نوسان کامل بین رقیق شدن ( یا انبساط ) و متراکم شدن ( یا انقباض ) را انجام دهد. طوریکه ملاحظه گردید، اصل تقسیم ناپذیری هستی از دیدگاه متافیزیکی پارمنیدس روی راه حقیقت قرار ندارد و هردوی این متفکر نتوانسته اند که اصل " کثرت پایان ناپذیر ماورایی " را کشف کنند و به شهود برسانند. اما طوریکه در بالا اشاره شد دیالکتیک هراکلیتوس و متافیزیک پارمنیدس منافی هم دیگر نیستند بلکه مکمل همدیگر. یک مثال کوتاه در مورد " از هیچ هیچ نمیشود " : یک فرد انسانی حدود صد سال آینده قرار است که پا به عرصه وجود بگذارد، این فرد از دیدگاه پارمنیدس باید در لحظه حال وجود داشته باشد، زیرا اگر نیست باشد، آنگاه نمیواند صد سال دیگر از نیستی بر خیزد و یا از حالت عدم و نیستی به هستی برسد. طبق دیالکتیک هراکلیت این فرد در حال حاظر میتواند بصورت یک امکان بالقوه در خمیر مایه قابل تغییر و تحول طبیعت موجود باشد و در عین واحد ثابت و پایدار و خارج از مشمولیت گذر زمان و تغییر و تحول باشد و در فضای سه بعدی طبیعت در بستر زمان بهمراه خمیر مایه به سوی آینده حرکت داده شود، تا اینکه در چهار چوب قوانین طبیعت و زنجیره علت و معلول شرایط و مقتضیات ظهور و به فعلیت در آمدن آن امکان بالقوه فراهم گردد و در زمان و مکان خواص و ویژه خویش وق زنان و خوش و خرم از مادر متولد شود و چشم به پهنه و صحنه گیتی بگشاید. ضمنا فرشته یا ملکه دربان بین مرز روز و شب عدل نیست بلکه نام او dike با تلفظ دیکه یا دیکی می باشد. یک کلمه از پامنیدس گویا تاکنون برای متفکرین غربی بصورت یا راز فاش نشده باقی مانده است، بصورت زیر می باشد :to avto : تو او تو. این کلمه را معمولا در رابطه بین تفکر و هستی به اصل " شباهت " یا یکی بودن و یا متعلق بودن بهمدیگر تعبیر کرده اند. در این زمینه اگر اندکی به سوی راه گمان لغزش نمائیم و بگوئیم که این کلمه راز آلود یونانی از سه واژه فارسی تشکیل گردیده است، شاید اندکی به سمت راه حقیقت قدم برداشته باشیم. معنی این کلمه شاید بصورت زیر باشد : تو او هستی و او تو.


کلمات دیگر: