مترادف مجنون : بی خرد، بی عقل، جن زده، جنون زده، خردباخته، دیوانه، مخبط، مصروع، دلباخته، شوریده، شیدا، شیفته
متضاد مجنون : عاقل، فرزانه
برابر پارسی : دیوانه، خل، شیدا، شیفته
mad(man), insane(person), lunatic, fool(ish)
crazy, demented, deranged, distraught, lunatic, mad, gaga, insane, moonstruck
ديوانه , شوريده , شکاف دار , مرد ديوانه
ديوانه , مجنون , بي عقل , احمقانه , ماه زده , عصباني , از جا در رفته , شيفته , عصباني کردن , ديوانه کردن , ادم بي پروا و وحشي
بیخرد، بیعقل، جنزده، جنونزده، خردباخته، دیوانه، مخبط، مصروع ≠ عاقل، فرزانه
دلباخته، شوریده، شیدا، شیفته
۱. بیخرد، بیعقل، جنزده، جنونزده، خردباخته، دیوانه، مخبط، مصروع
۲. دلباخته، شوریده، شیدا، شیفته ≠ عاقل، فرزانه
مجنون . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چالدران است که در بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو واقع است و 221 تن سکنه دارد. این ده در دو محل به فاصله ٔ پانصد گز به نام مجنون بالا و مجنون پائین مشهور است و سکنه ٔ مجنون بالا 125 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
مجنون . [ م َ ] (اِخ ) پسر کمال الدین محمود رفیقی از شاعران خوشنویس معاصر سلطان حسین بایقرابود. وی به مجنون چپ نویس شهرت داشت و خطی اختراع کرده و آن را توأمان نام نهاده بود. از قصاید اوست :
فیروزه ٔ سپهر در انگشترین تست
روی زمین تمام به زیر نگین تست
و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 362 و تحفه ٔ سامی ص 74 و 75 و ترجمه ٔ مجالس النفایس چ حکمت ص 74 شود.
مجنون . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رود حله است که در بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر واقع است و 429 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
منسوب به رودکی (ازامثال و حکم ج 3 ص 1502).
نظامی .
نظامی .
نظامی .
نظامی .
نظامی .
مولوی .
سعدی (گلستان ).
اوحدی .
حافظ (دیوان چ قزوینی ص 40).
؟
شیدا، دیوانه