کلمه جو
صفحه اصلی

دزدی


مترادف دزدی : اختلاس، استراق، تالان، دستبرد، راهزنی، سرقت، غارت

فارسی به انگلیسی

theft, robbery, stealth, larceny, burglary, pinch, spoliation, thievery

theft, robbery


pinch, robbery, spoliation, theft, thievery


فارسی به عربی

اختلاس , سرقة , مصعد

مترادف و متضاد

filch (اسم)
دزدی

abstraction (اسم)
ربایش، انتزاع، تجرید، تجرد، چکیدگی، اختلاس، دزدی، براهنگ، بی خبری از کیفیات واقعی و ظاهری

theft (اسم)
سرقت، دزدی، تاراج

robbery (اسم)
سرقت، دزدی، راهزنی، دستبرد، غارت، غارتگری

stealing (اسم)
سرقت، دزدی

larceny (اسم)
سرقت، دزدی، دستبرد

embezzlement (اسم)
اختلاس، دزدی، حیف و میل

peculation (اسم)
اختلاس، دزدی، حیف و میل

burglary (اسم)
دزدی

thievery (اسم)
سرقت، دزدی

lift (اسم)
سرقت، دزدی، پیشرفت، ترقی، ترفیع، بلندی، جر ثقیل، بالابری، اسانسور، بالا بر، بالارو، برخاستگی

nip (اسم)
دزدی، ذره، چیزی، چیز، گیره، نیش، زخم زبان، سرمازدگی، دردناک بودن، طعم تندوتیز

spoliation (اسم)
دزدی، چپاول، یغماگری، تباه سازی

اختلاس، استراق، تالان، دستبرد، راهزنی، سرقت، غارت


فرهنگ فارسی

عمل دزدیدن سرقت .
کار دزد . سرقت و راه زنی و بردن مال کسی را در پنهانی و بطور مکر و فریب که صاحب مال خبردار نشود و یا گرفتن مال کسی را در بیابان و صحرا به زور .

فرهنگ معین

(دُ ) (حامص . ) سرقت .

لغت نامه دهخدا

دزدی. [ دُ ] ( حامص ) سرقت. عمل دزد. کار دزد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). سرقت و راه زنی و بردن مال کسی را در پنهانی و بطور مکر و فریب که صاحب مال خبردار نشود، و یا گرفتن مال کسی را در بیابان و صحرا بزور. ( ناظم الاطباء ). اًسلال. دَمَق. ( منتهی الارب ). سَرَق. سَرِقَة. سَلَّة. ( دهار ). عَملة. ( منتهی الارب ). لُصوصة. لُصوصیة. ( دهار ) :
اگر چه دزد را دزدی بود کار
دروغش نیز هم گویند بسیار.
( ویس و رامین ).
گفت این مال از دزدی جمع شده است. ( کلیله و دمنه ).
چه سود از دزدی آنگه توبه کردن
که نتوانی کمند انداخت برکاخ.
سعدی.
کسی گفت و پنداشتم طیبت است
که دزدی بسامان تر از غیبت است.
سعدی.
مهاوش ؛ آنچه به دزدی و غصب برند. اًدعاث ؛ دزدی نمودن. ( از منتهی الارب ).
- امثال :
دزدی ، آن هم شلغم ! ( امثال و حکم ).
مگر مال دزدی است ؛ بدین ثمن بخس هرگز نفروشم. ( امثال و حکم ).
- دزدی آسیا ؛ در کتاب معارف بهأولد ( ج 2 ص 88 ) این ترکیب بکار رفته و از سیاق عبارت چنین استنباط می شود که نوعی از بازی و شبیه درآوردن بود : اگر این آلات می ستدی تا بازی بیرون آری در سور جهان از این نمد کالبد و چوب استخوانها را از این پوستین وجود چه دزدی آسیا برون آوردی.
- دزدی بوسه ؛ دزدیدن بوسه. و این را در حالت خواب می توان کرد. ( از آنندراج ) :
دزدی بوسه عجب دزدی خوش عاقبت است
که اگر بازستانند دوچندان گردد.
؟ ( از آنندراج ).

دانشنامه عمومی

دزدی یا سرقت در حقوق کیفری به گرفتن غیرقانونی اموال دیگران بدون رضایت آنها می گویند. به کسی که عمل دزدی را انجام می دهد دزد میگویند.
و یا تعریف دزدی از نگاهی دیگر : سوء استفاده از جهل یا غفلت شخصی برای به دست آوردن بخشی از اموال مادی یا معنوی وی به نفع خود یا دیگران.
دزدی در میان حیوانات مانند میمون ها هم صورت می گیرد.
دزدی (فیلم ۲۰۰۵). «دزدی» (انگلیسی: The Thief (2005 film)) یک فیلم است که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:سرقت

نقل قول ها

دزدی(سرقت) گرفتن غیرقانونی اموال دیگران بدون رضایت آنها می گویند. به کسی که عمل دزدی را انجام می دهد دزد (حرامی) می گویند.
• «همهٔ ما به شکلی دزد هستم، اگر چیزی را بردارم و که فوراً نیازی به آن ندارم و نزدِ خود نگه دارم، آن را از شخصِ دیگری دزدیده ام.» برگرفته از کتابِ «گزینهٔ گفتارهای گاندی» ترجمه مهشید میرمعزّی، نشر ثالث، سال ۱۳۸۸، ص ۴۱ -> ماهاتما گاندی

گویش مازنی

/dezdi/ دزدی - گل شقایق

۱دزدی ۲گل شقایق


واژه نامه بختیاریکا

دز نُقُزی؛ نُقُزی؛ گَچُر؛ گَز وَریان؛ هپ لر

جدول کلمات

سرقت

پیشنهاد کاربران

کلاهبرداری کردن

گویی معنی پنهانی رانیزمیدهد

هر چیز منقول وغیر منقل کسیرا از آن خودکردن افکار ومعنوییات دیگری را از آن خود گفتن دزدی است

دزدی حرامی یا انباک

رهزنی. . . . .


کلمات دیگر: