کلمه جو
صفحه اصلی

خواهر


مترادف خواهر : آباجی، اخت، باجی، دده، همشیره

متضاد خواهر : برادر

فارسی به انگلیسی

sibling, sister


sister


sister, sibling

فارسی به عربی

اخت

مترادف و متضاد

آباجی، اخت، باجی، دده، همشیره ≠ برادر


sissy (اسم)
دختر، خواهر، مردیا بچه زن صفت

sister (اسم)
دختر، پرستار، خواهر، همشیره، دختر تارک دنیا

foster-sister (اسم)
خواهر

فرهنگ فارسی

( اسم ) دختری که با شخص از طرف پدر یا مادر یا هر دو مشترک باشد همشیرهاخت . جمع : خواهران .

فرهنگ معین

(خا هَ ) [ په . ] (اِ. ) دختری که با شخص از طرف پدر یا مادر یا هر دو مشترک باشد، همشیره . ج . خواهران .

لغت نامه دهخدا

خواهر. [ خوا / خا هََ ] ( اِ ) دختری که از پدر و مادر با شخص یکی باشد و یا تنها از پدر و یا از مادر با هم یکی باشند. ( ناظم الاطباء ). همشیره. ( آنندراج ). اخت. شقیقه. جز تو از پدر و مادر تویا یکی از آن دو. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
وز آن پس چو گردوی شد نزد شاه
بگفت آن کجا خواهرش با سپاه
بدان مرزبانان خاقان چه کرد
که در مرواز ایشان برآورد گرد.
فردوسی.
نگه کن بدین خواهر نیک زن
بگیتی بس او مر ترا رای زن.
فردوسی.
در باب ارتکین که خواهر او را داشت سخنی چند گفت. ( تاریخ بیهقی ).
گفت او را جوحی ای خواهر ببین
عانه من باشد اکنون اینچنین.
مولوی.
- چهارخواهر ؛ چهارعنصر ( آب ، باد، آتش ، خاک ) :
وین هر چهار خواهر زاینده
با بچگان بیعدد و بیمر.
ناصرخسرو.
- خواهر رضاعی ؛ آن دختری با تو یا دیگری از ی» پستان شیر خورده باشد. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- دوخواهر ؛ دو ستاره شعرای شامی و شعرای یمانی. آنها را دوخواهران هم می گویند و بعربی اختاسهیل خوانند و عبور و غیمصاه نیز گویند.
- سه خواهران ؛ کنایه از بنات باشد و آن سه ستاره است پهلوی هم ازجمله هفت ستاره بنات النعش که آنرا هفت اورنگ و دب اکبر نیز گویند و چهار دیگر که بصورت کرسی است نعش خوانند :
زهره بدو زخمه از سر نعش
در رقص کند سه خواهران را.
خاقانی.
وآن سه دختر وآن سه خواهر پنج وقت
در پرستاری بیک جا دیده ایم.
خاقانی.
- هفت خواهر ؛ هفت ستاره بنات النعش :
پروین چو هفت خواهر خود دایم
بنشسته اند پهلوی یکدیگر.
ناصرخسرو.

فرهنگ عمید

دختری که با شخص دیگر پدر و مادر مشترک داشته باشد، هم شیره.

دانشنامه عمومی

خواهر یکی از نسبت های خانوادگی است و به فرد مونثی (غیر از خود فرد) که فرزند پدر و مادرش باشد اطلاق می شود. خواهر را می توان به هم نیای مؤنث نیز تعریف نمود.
در افغانستان داشتن پدری واحد برای خواهر بودن کفایت می کند. با این تعریف به دختری از مادر واحد ولی از پدر متفاوت خواهر ناتنی گفته می شود.
در ایران به فرزندان یک پدر و دو مادر نیز ناتنی گفته می شوند.در ایران به خواهر، آبجی هم گفته می شود.
در جوامعی چون هند به دختر عمو، دختر عمه، دختر دایی و دختر خاله نیز خواهر گفته می شود.
خواهر (فیلم). «خواهر» (فرانسوی: L'Enfant d'en haut) یک فیلم در سبک درام است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به لئا سیدو، جیلین اندرسون، و ژان-فرانسوا استونن اشاره کرد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خواهر دختر همسان با شخص در پدر و مادر یا یکی از آن دو می باشد. از این عنوان در بابهای صلات، تجارت، نکاح، اطعمه و اشربه و ارث سخن رفته است.
به دختری که از مادر شخص با شرایطی خاص شیر بخورد خواهر رضاعی گفته می‏شود و در محرمیت‏ حکم خواهر نسبی را دارد.

احکام خواهر
۱. ↑ العروة الوثقی ج۲، ص۳۷۷.
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: dâdâ
طاری: xox
طامه ای: xâhâr
طرقی: xoh
کشه ای: xox
نطنزی: xâhâr


واژه نامه بختیاریکا

دَدِه؛ دَدو؛ ددی

جدول کلمات

همشیره

پیشنهاد کاربران

خواهر در زبان کوردی :خوشک

آبجی

پارسی:خواهر، خوار، همشیره، خواهر بزرگتر در گویش همدان ساوجی
ترکی:باجی
سورانی:خویشک

باجی ( قیز قارداش ) . آباجی. آبجی، آب لا. بیوک باجی خان باجی. . .

خواهَر - خواه یا مصدر خواستن و پسوند ( اَر! ) نسبت، وابستگی و. . . فارسی اَوِستایی!
آن که خواهان خانه و خانواده است، خاطر خواه و خواستار خانواده، مَدَد و یاریگر خانه و خانواده، آبجی!

باجی


با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند:

بَ بَ، بابا= پدر
مَ مَ، ماما=مادر
دَ دَ=خواهر
گَ گَ =برادر
پَ پَ=پدربزرگ
نَ نَ=مادر بزرگ

زمانی که بچه بزرگ می شود خانواده خود را اینگونه صدا میزند:

بو ( بُُ ) ، بواَ، بَوَ=پدر
دا، دی، دایه، دالکه=مادر
دَده، دَدی=خواهر
گَ گه، گَ یه، گَ گو، گَ وو= برادر
پاپا، باوا=پدربزرگ
نَنه=مادربزرگ

زمانی که بخواهد بستگی خود با خانواده را بگوید:

پدر، پئَر
مادر، مائر، مار
خواهرخوئر
برادر، برار
پاپا
ننه، داگَپ ( گَپ به مَنای بزرگ )

خواهر به ترکی: باجی

خواهر به زبان ترکیه :آبلا
به زبان انگلیسی :sister
به زبان کراواتی:sistra
ممنون از توجهتون

آباجی، اخت، باجی، دده، همشیره، آبجی

به ترکیه ای:آبلا
به انگلیسی:sister
به کراواتی:sistra
به فارسی:خواهر
به ترکی:باجی

sisterبه انگلیسیش
مخففش میشهsis

آباجی

خواهر:
خواهر در پهلوی خوهر xwahar بوده است و خوه xwah
( ( سه خواهر ز یک مادر و یک پدر
پری چهره و پاک و خسرو گهر. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 329. )


خُووَر
گویش نیشابوری

خویشک، آباج. در کلمه خویشک هنگام تلفظ�خو� اول دهان گرد میشود بعد به حرف �واو� کسره میدهیم، وبقیه حروف ساکن.

Kız kardeş در زبان ترکی استانبولی به معنی خواهر می باشد

خواهر به زابلی
همشیرَ


کلمات دیگر: