کلمه جو
صفحه اصلی

بلاگردان


مترادف بلاگردان : صدقه، قربانی، برخی، بلاچین

فارسی به انگلیسی

enchantment, lucky, safety net, vicarious, whipping boy, handout, scapegoat

enchantment, lucky, safety net, vicarious, whipping boy


handout, scapegoat


مترادف و متضاد

صفت


صدقه، قربانی


برخی


بلاچین


۱. صدقه، قربانی
۲. برخی
۳. بلاچین


فرهنگ فارسی

صدقه، قربانی، چیزی که بتواندبلاراازانسان دورکند
( اسم ) ۱- دفع کنند. بلا. ۲- حراست کننده حافظ . ۳- چیزی که بلا را از آدمی دور گرداند صدقه قربانی بلاچین.
بلا گرداننده . دفع کننده بلا و بدی . چیزی یا کسی که ضرر را بگرداند و دفع کند . حراست کننده . یا قربان و تصرف کرده شده . صدقه و قربانی . چیزی که بلا را از آدمی دور گرداند صدقه قربانی . چیزی یا کسی که ضرر و زیان ناشی از حادثه ای را به خود می گیرد و از سرایت آن به دیگری جلوگیری می کند .

فرهنگ معین

(بَ. گَ ) [ ع . ] (ص فا. ) ۱ - دفع کنندة بلا. ۲ - حافظ . ۳ - چیزی که بلا را از آدمی دور گرداند، صدقه ، قربانی .

لغت نامه دهخدا

بلاگردان. [ ب َ گ َ ] ( نف مرکب ) بلاگرداننده. دفعکننده بلا و بدی. ( ناظم الاطباء ). چیزی یا کسی که ضرر را بگرداندو دفع کند. || حراست کننده. ( ناظم الاطباء ).حافظ. ( فرهنگ فارسی معین ). || قربان و تصدق کرده شده. ( غیاث اللغات ). صدقه و قربانی. ( آنندراج ). چیزی که بلا را از آدمی دور گرداند. صدقه. قربانی. ( فرهنگ فارسی معین ). چیزی یا کسی که ضرر و زیان ناشی از حادثه ای را به خود می گیرد و از سرایت آن به دیگری جلوگیری می کند. ( فرهنگ لغات عامیانه ) :
بلاگردان جان و تن دعای مستمندانست
که بیند خیر از آن خرمن که ننگ از خوشه چین دارد.
حافظ.
بی بلاگردان خطر دارد ز چشم شور حسن
وای بر شمعی که راند از نظر پروانه را.
صائب ( از آنندراج ).
- بلاگردان کسی شدن ؛ بجان خریدن بلا تا او سالم ماند. گویند خدا مرا بلاگردان تو کند. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

چیزی که بلا را از انسان بگرداند و دور کند، صدقه، قربانی، بلاچین.

دانشنامه عمومی

طلسم خمسه
چشم زخم
بلاگردان وسیله یا دعایی که باعث دوری شر از کسی شود. در واقع نوعی خرافه می باشد. مثلاً در ترکیه نظرقربانی بطور وسیعی برای جلوگیری از چشم زخم استفاده می شود.
بلاگردان در فرهنگ فارسی معین به صورت زیر تعریف شده است: «(بَ. گَ) (ص فا) ۱ - دفع کنندة بلا. ۲ - حافظ. ۳ - چیزی که بلا را از آدمی دور گرداند، صدقه، قربانی»روش های دیگر بلاگردانی در ایران لال شیش؛ چوب بلاگردان، تیر آرش می باشد.

دانشنامه آزاد فارسی

بَلاگردان
تعبیری در باورهای عامیانه ایرانیان. منظور از آن کسی یا چیزی است که بلا و درد و رنجِ دیگری را به تصادف یا آگاهانه بر خود گرداند. از نمونه های تصادفیِ بلاگردان، شکستن شیئی در منزل است که گویند آن شیء در مسیرِ بلایی مقدّر، که یکی از اهل خانه را تهدید می کرده است، سپر شده است. اعتقاد بر آن است که نگهداریِ طیورِ خانگی در دفع بلا بسیار مؤثر است، چراکه طیور بلا را به سوی خود می گردانند. حال، اگر مرغ یا خروس بی موقع بخواند، خروس در نیمه شب و مرغ ها در روزهایی جز دوشنبه و پنج شنبه، خروس را سر می برند و گوشت آن را صدقه می دهند، مگر آن که آسمان مهتابی باشد و مرغ را، در حالی که درِ خانه را باز گذاشته اند، از بام به کوچه می پرانند؛ اگر رفت و نیامد، یعنی بلا را با خود برده است و اگر بازگشت، یعنی بلا را بیرون خانه جا گذاشته است.

پیشنهاد کاربران


آفت گردان ، آفت چین ، کردگانی برابرهای واژه تازی بلا

سپر بلا

پیش مرگ


کلمات دیگر: