ابریشمی
فارسی به انگلیسی
silken
condom, silken
فارسی به عربی
حریری
مترادف و متضاد
نرم، چاپلوسانه، ابریشمی، ابریشم نما
نرم، مخملی، ابریشمی، ابریشم نما
براق، صاف، نرم، ابریشمی، حریری، ابریشم پوش
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به ابریشم . ۱ - ابریشم فروش . ۲ - ابریشم تاب . ۳ - ( اسم ) ( مستحدث ) غلافی از لاستیک و مانند آن که برای حفظ از سرایت امراض مقاربتی آلت رجولیت را بدان پوشانند کاپوت . یا دستمال ابریشمی . دستمال بافته از ابریشم .
ویژگی نوعی کرکپوش پوشیده از کرکهای بلند و خوابیده و ابریشممانند
لغت نامه دهخدا
ابریشمی. [ اَ ش َ ] ( ص نسبی ) ابریشم فروش. ابریشم تاب. ابریسمی. || از ابریشم : دستمال ابریشمی. || منسوب به ابریشم.
فرهنگ عمید
۱. آنچه از ابریشم بافته یا ساخته شده باشد.
۲. (اسم، صفت نسبی ) ابریشم فروش.
۳. مانند ابریشم، نرم.
۴. (اسم ) (پزشکی ) = کاپوت
۲. (اسم، صفت نسبی ) ابریشم فروش.
۳. مانند ابریشم، نرم.
۴. (اسم ) (پزشکی ) = کاپوت
دانشنامه عمومی
ابریشمی می تواند به موارد زیر اشاره کند:
ابریشمی، منسوب به ابریشم
ابریشمی یا کاندوم
حسام ابریشمی، نقاس و مجسمه ساز ایرانی
ابریشمی، منسوب به ابریشم
ابریشمی یا کاندوم
حسام ابریشمی، نقاس و مجسمه ساز ایرانی
wiki: ابریشمی
فرهنگستان زبان و ادب
{seriseous} [زیست شناسی- علوم گیاهی] ویژگی نوعی کرک پوش پوشیده از کرک های بلند و خوابیده و ابریشم مانند
پیشنهاد کاربران
Silky
کلمات دیگر: