کلمه جو
صفحه اصلی

ابریشم


مترادف ابریشم : بریشم، پرند، پرنیان، پیله، حریر، تاره، زه، ساز، بریشم نواز، دستان ساز، نوازنده، درخت ابریشم، شب خسب

فارسی به انگلیسی

silk

فارسی به عربی

حریر

فرهنگ اسم ها

اسم: ابریشم (دختر) (فارسی، پهلوی، عبری) (طبیعت) (تلفظ: ābriša (o) m) (فارسی: اَبريشم) (انگلیسی: abrisham)
معنی: رشته ای که از تارهای پیله برای دوختن و بافتن سازند، حریر، نوعی ساز زهی، ( پهلوی )، ( در گیاهی ) گلی به صورتِ رشته های باریک آویخته به رنگ زرد یا سرخ که در تابستان ها می رویَد، درخت این گل، تاری بسیار محکم، نازک، و درخشان که کرم ابریشم به دور خود می تند، گلی به صورت رشته های باریک آویخته به رنگ زرد یا سرخ که در تابستانها می روید

(تلفظ: ābriša(o)m) (پهلوی) رشته‌ای که از تارهای پیله برای دوختن و بافتن سازند ، حریر ؛ (در گیاهی) گلی به صورتِ رشته‌های باریک آویخته به رنگ زرد یا سرخ که در تابستان‌ها می‌رویَد؛ درخت این گل ؛ (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) نوعی ساز زهی .


مترادف و متضاد

بریشم، پرند، پرنیان، پیله، حریر


تاره، زه، ساز


بریشم‌نواز، دستان‌ساز، نوازنده


درخت‌ابریشم، شب‌خسب


silk (اسم)
پارچه ابریشمی، ابریشم، حریر، نخ ابریشم، لباس ابریشمی، پارچه ابریشم طبیعی، نخ ابریشم مخصوص طراحی

۱. بریشم، پرند، پرنیان، پیله، حریر
۲. تاره، زه، ساز
۳. بریشمنواز، دستانساز، نوازنده
۴. درختابریشم، شبخسب


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - ماده ای که کرم مخصوص ( بنام کرم پیله ) بشکل نخ بسیار باریک ( بنام و بوسیل. آن لانهای بیضی شکل برای خود سازد رشته ای که از تارهای پیله برای دوختن و بافتن سازند ابریسم بریشم حریر قز افریشم . یا ابریشم هفت رنگ . تارهای ابریشم است بهفت لون که بر سر عروس آویزند و آنرا بشگون نیک دارند . یا کرم ابریشم . کرم پیله کرم قز دود القز . ۲ - تار سازها که بزخمه یا بناخن نوازند . ۳ - مطلق سازهای زه دار . ۴ - دستان ساز پرد. ساز . ۵ - درختی از دست. گل ابریشم ها جزئ تیر. پروانه واران که گونه ای از آن در جنگلهای شمال ایران موجود است گل ابریشم . ۶ - شب خسب

فرهنگ معین

(اَ شَ یا شُ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - رشته های بسیار نازکی که از پیلة کرم ابریشم جدا می کنند و استفاده می کنند. ۲ - سازهای زه دار. ۳ - درختی از دستة گل ابریشم ها جزء تیرة پروانه واران که گونه ای از آن در جنگل های شمال ایران به نام شب خسب (شوفِس ) موجود است .

لغت نامه دهخدا

ابریشم. [ اَ ش َ ] ( اِ ) خیط و رشته که از تارهای پیله کنند دوختن و بافتن را. ابریسم. بریشم. حریر. قز. افریشم : و از نشابور جامه های گوناگون خیزد و ابریشم و پنبه. ( حدود العالم ).
کمندی ز ابریشم و چرم شیر
یکی تیغ درخورد گرد دلیر.
فردوسی.
همچنان باشم ترا من که تو باشی مر مرا
گر همی دیبات باید جز که ابریشم متن.
ناصرخسرو.
|| تار سازها که بزخمه یا بناخن نوازند: وَتَر؛ ابریشم رباب و چنگ. ( مقدمةالادب زمخشری ). || مطلق سازهای زه دار :
سمن عارضان پیش خسرو بپای
به آواز ابریشم و بانگ نای...
فردوسی ؟
من غلام مطربم کابریشم خوش میزند.
حافظ؟
- ابریشم خام ؛ خامه. دمقس.
|| دستان ِ ساز. پرده ساز :
سر فریاد نداریم پگاه است هنوز
یک دو ابریشم شایدکه فروتر گیرند.
سیدحسن غزنوی.
- ابریشم زدن ؛ نواختن ، زدن یکی از رود جامگان را.
- کرم ابریشم ؛ کرم قز. کرم پیله. دودالقز.
و نیز گفته اند ابریشم نوعی از سازهای نواختنی است و بدین شعر تمثل کرده اند :
بَابریشم و عود وچنگ و طنبور
در بزم تو باد زهره مزدور.
و ظاهراً بر اساسی نیست.
- ابریشم مقرض ؛ ابریشم که با مقراض سخت ریزه کرده و در معاجین آمیختندی فربهی و قوت و نیز رفع خفقان را.
- ابریشم هفت رنگ ؛ تارهای ابریشم است به هفت لون که بر سر عروس آویزند و آنرا بشگون نیک دارند.
- مثل ابریشم ؛ سخت باریک ، چنانکه رشته طعام و رشته پالوده و مانند آن.

فرهنگ عمید

۱. تاری بسیارنازک و محکم که از باز کردن پیلۀ کرم ابریشم تهیه می شود و در صنایع نساجی و تهیۀ تار بعضی از سازهای موسیقی به کار می رود.
۲. (موسیقی ) [قدیمی] تار سازهایی مانند رباب و چنگ.
۳. (موسیقی ) [قدیمی] هر سازی که با مضراب یا ناخن نواخته می شود.
۴. (موسیقی ) [قدیمی] نوعی ساز زهی ایرانی که امروزه در دست نیست.
* ابریشم طرب: [قدیمی] تار ساز، زه.

۱. تاری بسیارنازک و محکم که از باز کردن پیلۀ کرم ابریشم تهیه می‌شود و در صنایع نساجی و تهیۀ تار بعضی از سازهای موسیقی به کار می‌رود.
۲. (موسیقی) [قدیمی] تار سازهایی مانند رباب و چنگ.
۳. (موسیقی) [قدیمی] هر سازی که با مضراب یا ناخن نواخته می‌شود.
۴. (موسیقی) [قدیمی] نوعی ساز زهی ایرانی که امروزه در دست نیست.
⟨ ابریشم ‌طرب: [قدیمی] تار ساز؛ زه.


دانشنامه عمومی

ابریشم یک نخ طبیعی است که از پیلهٔ کرم ابریشم گرفته می شود. عمده تشکیل دهنده آن پروتئین است.از نخ ابریشم، پارچه های ابریشمی می بافند که یکی از بهترین و نرمترین پارچه های دنیا به شمار می روند.به دلیل خاصیت براقی نخ ابریشم، پارچه های بافته شده از ابریشم همانند منشورهایی هستند که اگر از جهات مختلف به آن ها نگاه کنید رنگ های متفاوتی از آن می بینید.
نوع اول دیبا بوده که به لباس ابریشمی ساده رنگی گفته می شده است.
نوع دوم بر خلاف گفته لغتنامه دکتر معین پرنیان بود که به لباس ابریشمی چند رنگ و اغلب هفت رنگ اطلاق می شده که در بعضی موارد دارای طرح گل در میان پارچه هم بوده است.
نوع سوم و کاملاً درباری ایرانی پرند بوده است که به پارچه رنگین ابریشمی و دارای طرح های حاشیه ای گفته می شده و مخصوص خاندان امپراطوری ایرانی بوده است.
در حدود ۲٬۷۰۰ سال پیش از میلاد انسان نخستین بار ابریشم بافی در چین را انجام داد.
چینی ها روش تهیه ابریشم را از ۴۰۰۰ سال پیش می دانستند. داستان جالبی در مورد نحوهٔ تهیه ابریشم بین چینی ها است که می گوید روزی ملکهٔ چین «سی لینگ-شی» یک پیله کرم ابریشم را به اشتباه داخل آب جوشی که مخصوص شست وشوی دست ها بوده، می اندازد. روز بعد می بیند که تارهای ابریشمی از داخل ظرف بیرون می آیند. از این عمل لذت می برد و از آن زمان شروع به نگهداری از کرم های ابریشم می کند تا بتواند از ابریشم آن ها برای لباس ها استفاده کند. تا مدت ها چینی ها راز تهیه ابریشم را حفظ کرده بودند. ژاپنی ها جزو اولین کسانی بودند که توانستند در قرن سوم به این راز پی ببرند.
حدود ۵۵۰ سال بعد از میلاد مسیح «جاستینین» پادشاه بیزانس، دو راهب را به عنوان جاسوس به چین فرستاد. زمانی که آن دو برگشتند چندین کرم ابریشم را در داخل یک استوانهٔ چوبی از بامبو با خود آوردند. بعد از آن هنر به دست آوردن ابریشم از کرم ابریشم کم کم در تمام جهان شناخته شد. امروزه کشورهایی مانند چین، ژاپن، هندوستان، فرانسه، اسپانیا، روسیه و ایتالیا به عنوان کشور تولید کنندهٔ ابریشم شناخته شده اند. امروزه ابریشم ایتالیا به لحاظ زیبایی و کیفیت در جهان بهترین نوع ابریشم است.

دانشنامه آزاد فارسی

اَبریشم
تارهایی پروتئینی از پیلۀ کرم ابریشم. تولید ابریشم با بیش از ۲۶۰۰ سال سابقۀ تاریخی و کاربرد آن در انواع پارچه و قالی ایرانی شهرت و اعتبار جهانی دارد. تاریخ نگاران و جهانگردان بسیاری ازجمله هرودوت، ابن حوقل، توماس هربرت و شاردن در نوشته های خود از مرغوبیت و شهرت ابریشم ایران یاد کرده اند. تولید ابریشم در کارخانه های ابریشم کشی طی چند مرحله صورت می گیرد. ابتدا ابریشم خام به دست می آید که شسته نشده است؛ بعد از شست وشو، که به آن «قلیاب کشی» می گویند، ابریشم پخته حاصل می شود. براثر عمل قلیاب کشی صمغ معروف به «سِرازین»، که به تارهای ابریشم چسبیده است، ازبین می رود. در مرحلۀ آخر از تفالۀ ابریشم یا انتهای تارهای باقی ماندۀ پیله، که به صورت الیاف بریده است، ابریشم کجین حاصل می شود. در قالی بافی از نخ چلۀ ابریشمی استفاده می کنند. خامۀ ابریشمی را در بافت گل و برگ و شاخه نیز به کار می برند. معمولاً این پرز را رنگ می کنند و به صورت دوازده تا پانزده لا درمی آورند. نظام نمره گذاری ابریشم، «دنیر» است؛ که عبارت است از وزن ۹هزار متر از الیاف رشته ای برحسب گرم. دوسوم احتیاجات صنعت قالی بافی برای فرش های ابریشمی از داخل کشور و دیگر نیازها از طریق واردات تأمین می شود. در ایران، تولید و ادارۀ امور صنعت ابریشم به عهدۀ شرکت پرورش کرم ابریشم، وابسته به وزارت جهاد کشاورزی، است. شرکت مذکور در مناطق پرورش این کرم، گیلان، مازندران، خراسان، فارس، آذربایجان شرقی، ایلام، کهگیلویه و بویراحمد، سمنان، کردستان، و کرمانشاه؛ شعبه هایی دایر کرده است که بر عملیات نوغانداری نظارت می کند.

نقل قول ها

ابریشم (به انگلیسی: Silk) یک نخ طبیعی است که از پیله کرم ابریشم گرفته می شود. عمده تشکیل دهنده آن پروتئین است. با کمک نخ ابریشم، پارچه های ابریشمی بافته می شود که به عنوان یکی از بهترین و نرمترین پارچه های دنیا محسوب می گردد. به دلیل خاصیت براقی نخ ابریشم، پارچه های بافته شده از ابریشم همانند منشورهایی هستند که اگر از جهات مختلف به آن ها نگاه کنید رنگهای متفاوتی از آن می بینید.
• «هوشنگ نهصد و هفتادسال پادشاهی راند و دیوان را قهر کرد و آهنگری و درودگری، بافندگی پیشه آورد و انگبین از زنبور و ابریشم از پیله بیرون آورد و جهان به خرمی بگذاشت و به نام نیک از جهان بیرون شد.»• «ازدواج های غیرمتناسب مانند پارچه های ابریشمی و پشمی است که سرانجام ابریشم، پشم را قطع خواهد کرد.»• «خواجه در ابریشم و ما در گلیم// عاقبت ای دل همه یک سر گلیم»• «سیب مرا خوردی تا قیامت ابریشم پس بده.»

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابریشم تارهای تنیده شده به وسیله کرم ابریشم میباشد و از آن در باب های طهارت، صلات و حج بحث شده است.
پوشیدن لباس ابریشمی خالص یا لباسی که آستر آن ابریشم خالص باشد برای مرد حرام و نماز با آن باطل است.
جواهر الکلام ج۸، ص۱۱۴.
پوشیدن لباس ابریشم هنگام ضرورت و نیز لباسی که ابریشمی بودن آن مشکوک است برای مرد، جایز و نماز با آن صحیح است.
توضیح المسائل، ص۱۱۶.
پوشیدن ابریشم در حال جنگ جایز است، لیکن در صحت نماز با آن در صورت امکانِ کندن آن در حال نماز، اختلاف است.
العروة الوثقی، ط.ج، ج۲، ص۳۴۴.
...

جدول کلمات

پرند, پرنیان

پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری نامی برای زن است
و به صورت زیر بیان می شود
اورشوم: ابر شام ، ابریشم


The silk

سیلک

پرند

لطیف، بال فرشتگان

نوعی ساز زهی مثل رباب وچنگ ، نوعی درخت که درتابستان می رویید به رنگ زرد وقرمز وتارهای ابریشمی از گل آویزان هست

قز، بریشم، پرند، پرنیان، پیله، حریر، تاره، زه، ساز، بریشم نواز، دستان ساز، نوازنده، درخت ابریشم، شب خسب

ابریشم:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " ابریشم" می نویسد : ( ( ابریشم در پهلوی در ریخت ابرشم abrēšom بکار می رفته است . این واژه در نوشته های " مانیکی " ( =مانوی ) در ریخت بریشم bryšom نیز به کار برده شده است . ) )
( ( ز کتّان و ابریشم و موی قَز
قصب کرد و پرمایه دیبا و خَز. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 264. )


پرند - پرنیان - لطیف - کنایه از نرم

قز

حریر . . . . پرند . . . . . خسب. . .


کلمات دیگر: