کلمه جو
صفحه اصلی

کسری


برابر پارسی : خسرو پرویز، خسرو

فارسی به انگلیسی

fractional, missing


missing portion, balance


name of a king, king


shortage, shortfall, missing portion, balance, arabicized form of khosrow, fractional, missing, want

shortage, shortfall, want


فارسی به عربی

تسرب , جزیی , قلة , نقص

فرهنگ اسم ها

اسم: کسری (پسر) (فارسی) (تلفظ: kasrā) (فارسی: کسری) (انگلیسی: kasra)
معنی: خسرو، ( کسرا ) ( معرب از فارسیِ خسرو )، ( در اعلام ) عنوان هر یک از پادشاهان ساسانی خسرو، کسرا، معرب از فارسی، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد

(تلفظ: kasrā) (کسرا) (معرب از فارسیِ خسرو) ؛ (در اعلام) عنوان هر یک از پادشاهان ساسانی . ← خسرو .


مترادف و متضاد

lack (اسم)
عدم، فقدان، نبودن، کسری، احتیاج

shortage (اسم)
عدم، کسری، کمبود

leakage (اسم)
ریزش، کسری، کمبود، کسر، ترشح، چکه، تراوش، نشت، فاش شدگی

aliquot (صفت)
کسری

fractional (صفت)
کسری، کوچک

فرهنگ فارسی

معرب خسرو، عربهاهریک ازپادشاهان ساسانی راکسری می گفتند
( اسم ) کسری : ( جزای حسن عمل بین که روز گار هنوز خراب می نکند بارگاه کسری را . ) ( ظهیر فاریابی )

مربوط به کسر/ بَرخه متـ . بَرخه‌ای


فرهنگ معین

(کَ ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) ۱ - منسوب به کسر. ۲ - مبلغی که از چیزی کسر آمده و نقصان دارد.
(کَ یا کِ را ) [ معر. ] (اِ. ) ۱ - خسرو و پادشاه . ۲ - نام انوشیروان . ج . اکاسره .

(کَ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - منسوب به کسر. 2 - مبلغی که از چیزی کسر آمده و نقصان دارد.


(کَ یا کِ را) [ معر. ] (اِ.) 1 - خسرو و پادشاه . 2 - نام انوشیروان . ج . اکاسره .


لغت نامه دهخدا

کسری . [ ک َ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ کسیر به معنی شکسته شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).


کسری . [ ک ِ / ک َری ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به کسری ، یعنی خسروی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و مفتوح و مکسور بودن کاف به سبب نسبت به کِسری و کَسری است . (از اقرب الموارد). رجوع به کِسری و کَسری شود.


کسری . [ ک ِ را ] (اِخ ) خسرو. نام انوشیروان عادل . (ناظم الاطباء) (برهان ). لقب نوشیروان . (آنندراج ) خسرو اول :
جزای حسن عمل بین که روزگار هنوز
خراب می نکند بارگاه کسری را.

ظهیر فاریابی .


رجوع به انوشیروان شود.

کسری . [ ک ِ را ](اِخ ) عنوان پرویزبن هرمزبن انوشیروان . خسرو دوم .


کسری . [ ک ِ را / ک َ را ] (معرب ، اِ) خسرو را گویند. ج ، اکاسرة، کساسرة، اکاسر، کسور. (ناظم الاطباء). لقب هریک از پادشاهان عجم . (از برهان ) (از آنندراج ). لقب پادشاه فارس معرب خسرو یعنی پادشاه پادشاهان و صاحب شوکت بسیار و فراخ ملک . ج ، اکاسرة، کساسرة، اکاسر، کُسور علی خلاف القیاس و القیاس کِسرَون . (منتهی الارب ). اسم پادشاه فارس چنانکه پادشاه روم را قیصر نامند و ترک را خاقان و یمن را تُبَّع و حبشه را نجاشی و قبط را فرعون و مصر را عزیز و مانند آن ، و این معرب خسرو فارسی است و معنایش فراخ ملک است . ج ، اکاسرة، کساسرة، اکاسر، کسور است و به قیاس باید کسرون شود و چون کاف مکسور باشد نسبت به آن کِسری ّ و کِسرَوی است و مفتوح باشد کَسرَوی ّ. (از اقرب الموارد).


کسری. [ ک ِ / ک َری ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به کسری ، یعنی خسروی. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و مفتوح و مکسور بودن کاف به سبب نسبت به کِسری و کَسری است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به کِسری و کَسری شود.

کسری. [ ک َ را ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ کسیر به معنی شکسته شده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ).

کسری. [ ک ِ را / ک َ را ] ( معرب ، اِ ) خسرو را گویند. ج ، اکاسرة، کساسرة، اکاسر، کسور. ( ناظم الاطباء ). لقب هریک از پادشاهان عجم. ( از برهان ) ( از آنندراج ). لقب پادشاه فارس معرب خسرو یعنی پادشاه پادشاهان و صاحب شوکت بسیار و فراخ ملک. ج ، اکاسرة، کساسرة، اکاسر، کُسور علی خلاف القیاس و القیاس کِسرَون. ( منتهی الارب ). اسم پادشاه فارس چنانکه پادشاه روم را قیصر نامند و ترک را خاقان و یمن را تُبَّع و حبشه را نجاشی و قبط را فرعون و مصر را عزیز و مانند آن ، و این معرب خسرو فارسی است و معنایش فراخ ملک است. ج ، اکاسرة، کساسرة، اکاسر، کسور است و به قیاس باید کسرون شود و چون کاف مکسور باشد نسبت به آن کِسری و کِسرَوی است و مفتوح باشد کَسرَوی . ( از اقرب الموارد ).

کسری. [ ک ِ را ] ( اِخ ) خسرو. نام انوشیروان عادل. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ). لقب نوشیروان. ( آنندراج ) خسرو اول :
جزای حسن عمل بین که روزگار هنوز
خراب می نکند بارگاه کسری را.
ظهیر فاریابی.
رجوع به انوشیروان شود.

کسری. [ ک ِ را ]( اِخ ) عنوان پرویزبن هرمزبن انوشیروان. خسرو دوم.

فرهنگ عمید

عنوان هریک از پادشاهان ساسانی.

دانشنامه عمومی

کسری از نام هایی ست که برای پادشاهان ایران استفاده می شده است.
کسری (کرمانشاه)
کسری همچنین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کسری (کوهرنگ)

کسری (ابهام زدایی). کسری از نام هایی ست که برای پادشاهان ایران استفاده می شده است و ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کسری انوشیروان، پادشاه ایران در دوره ساسانیان
شاهان شاهنشاهی ایران و شاهنشاهی ساسانی
کسری (کرمانشاه)
کسری (کوهرنگ)

کسری (کرمانشاه). مختصات: ۳۴°۱۷′۳۶″شمالی ۴۷°۰۲′۴۷″شرقی / ۳۴٫۲۹۳۳۴۱°شمالی ۴۷٫۰۴۶۳۰۷°شرقی / 34.293341; 47.046307
کسری (خیابان شهید جعفری) نام محله ای در شهر کرمانشاه است که در جنوب شهر کرمانشاه و یکی از محله های مرفه نشین قرار دارد. این محله بالاتر از میدان فردوسی قرار دارد و جزیی از شهرداری منطقه ۴ کرمانشاه محسوب می شود.

کسری (کوهرنگ). مختصات: ۳۳°۰۲′ شمالی ۵۰°۰۹′ شرقی / ۳۳٫۰۳۳°شمالی ۵۰٫۱۵۰°شرقی / 33.033; 50.150
کسری روستایی است در شهرستان کوهرنگ، بخش بازفت، استان چهارمحال و بختیاری.

قیصر =لقب شاهان ساسانی


فرهنگستان زبان و ادب

{fractional} [ریاضی] مربوط به کسر/ بَرخه متـ . بَرخه ای

پیشنهاد کاربران

کسری یعنی پادشان قدرت قوی و من به این اسمم افتخار میکنم

پادشاه پادشاهان ، فراخ ملک
کسرا یعنی لقب پادشاه بزرگ و بلند مرتبه ( پسر تک و نمونه پدر )

لقب پادشاه

لطفاً به جای گفتن کسری بگید کسرا چون کسری واژه عربی می باشد اما کسرا لقب پادشاهان ساسانی بوده. با تشکر

پادشاه


پادشاه پادشاهان

پادشاه عدالت گر

پادشاه نیک نام

پادشاه ایرانی


نام شاهان ساسانی علی الخصوص خسرو و انوشیروان
معرب خسرو
به معنی عادل و دادگر

در زبان فارسی کسرا اینطوری نوشته میشه ولی در زبان عربی کسری نوشته میشه و به معنای پادشاه شاهان

به دو حالت نوشته می شود که معنی متفاوتی دارد در ایران کسرا پادشاه عادل

بهترین اسم در جهان برای پسر ها جذاب و ناناز
به نظر من کسری یهنی استوار و سرسخت

کسری یعنی پادشایی


کسری اسم پسرانی هست با انرژی و سرحال و سرزنده و لقب پادشاهان هست
کسری شاه انرژی حیات زندگی

پادشاه قدیمی ایران

کسرا یعنی خسرو شاه شاهان بزرگ عادل اگاه استوار سخاوتمند

کسری بنی پهلوان
کسری اسمه من است و من از این اسم راضی ایم و دویش دارم

( کسریِ ) بمعنی کاهشِ

پادشاه قدیمی و نیک نام ایرانی و بسیار عدالت گر

پادشاه قدیمی و نیک نام و بسیار عدالت گر
معنی پادشاه پادشاهان

کَسری که در حسابداری استفاده می شود برابر با �کاستی� است

کسرا برابر با شاه

یعنی عادل و سخاوتمند

پادشاه پادشاهان. اسم پسرم
ه

اول نام کسرا درایرانی به این شکل نوشته میشود. لقب پادشاه بزرگ وبلند مرتبه


کلمات دیگر: