کلمه جو
صفحه اصلی

قرمز


مترادف قرمز : آل، سرخ، شیله، وشی

برابر پارسی : سرخ، سُرخ

فارسی به انگلیسی

red, blush, blood-red, crimson, damask, rose, rosy, ruddy, vinous

red


blush, blood-red, crimson, damask, red, rose, rosy, ruddy, vinous


فارسی به عربی

احمر , دامی

مترادف و متضاد

آل، سرخ، شیله، وشی


ponceau (اسم)
قرمز، رنگ سرخ اتشی، رنگ گل شقایق

vine-colored (صفت)
قرمز

vine-coloured (صفت)
قرمز

bloodshot (صفت)
برافروخته، قرمز، سرخ و ورم کرده، خو نگرفته

sanguinary (صفت)
امیدوار، خونین، خون اشام، قرمز، خونی، دموی

sanguineous (صفت)
امیدوار، خونین، قرمز، خونی، خون مانند، دموی

vinaceous (صفت)
انگوری، قرمز، شرابی، بادهای، شرابی رنگ

bloody (صفت)
خونین، برنگ خون، قرمز، خون الود، خونی، خون مانند

red (صفت)
برنگ خون، قرمز، سرخ، قزل، انقلابی

vermilion (صفت)
قرمز

coralline (صفت)
قرمز، مرجانی رنگ، مرجان مانند

vermeil (صفت)
قرمز

gules (صفت)
قرمز، سرخ

فرهنگ فارسی

رنگ سرخ
۱ - حشره ایست ریز دارای قطعاتی خاردار نرینه آن ریزتر از مادینه و دارای پر است و در کیسه ای نرم زندگی می کند . نمونه کامل آن قرمز ملون است . رنگ آن بغایت سرخ و باندازه نخودی مستدیر است . بویی بد و زننده دارد و در برگهای درختان زندگی می کند . چون بحد طیران برسد تخمی کوچکتر از خود می گذارد که برای رنگ کردن ابریشم و پشم بنسبت یک رده بکار می رود دود الصباغین قرمز دانه یا قرمز شراب کش . قرمز دانه ای که در شراب جوشیده کشته شده باشد . یا قرمز گچ کش . قرمز دانه ای که بوسیله گرد گچ کشته شده باشد . ۲ - ماده ای سرخ رنگ که از کرم مذبور یا از اشیائ دیگر تهیه شود و بدان چیزها رنگ کنند . توضیح یکی از رنگهای سه گانه اصلی است . از نوع لاکی آن در قالی های ایران بیش از همه رنگها استفاده می شود و برای تهیه آن از قرمز دانه و قرمز و نوعی کرم که شبیه خاکشیر است و در کناره دریاهای گرمسیر زندگی می کنند و بزرگی آن باندازه یک نخود است استفاده می کنند . یا قرمز معدنی . سنگی معدنی که اصل آتشفشانی دارد و ترکیب آن عبارتست از اکسی سولفور معدنی آنتیموان و آن به صورت سوزنهای قرمز رنگی متبلور می شود وزن مخصوصش بین ۴ /۵ تا ۶ /۵ متغیر است . و سختیش نیز بین ۱ تا ۵ متغیر است . در رنگرزی و نقاشی به کار می رود .

فرهنگ معین

(قِ مِ ) [ سنس . ] (ص . ) سرخ ، یکی از رنگ های سه گانة اصلی .

لغت نامه دهخدا

قرمز. [ ق ِ م ِ ] ( معرب ، اِ ) رنگی است که از آب افشرده نوعی از کرم که در بیشه ها باشد، سازند. ( منتهی الارب ). صبغ ارمنی احمر. یقال انه من عصارة دود یکون فی آجامهم و یقال انه حیوان تُصْبَغُ به الثیاب فلایکاد ینضل لونه. و آن معرب است. ( از اقرب الموارد ). کرمی است سخت سرخ که به سیاهی زند شبیه کرم ابریشم و کرم شب تاب که بیشتر بر درخت بلوط گرد آید، و آن رنگی است سرخ که صباغان به کار برند. چیزی است که بدان سرخ رنگ کنند و کتاب در عنوان حکایات نویسند، و آن کرمی بوده که آن را گرفته خشک کرده چیزی را بدان رنگ کنند. در مخزن الادویه آمده که آن کرمی است که در برگهای اشجار به هم میرسد تا به اندازه دانه عدسی و هرچه بزرگتر میشود به قدر نخودی مستدیر و مانند حیوانی پرنده میگردد که گویا میخواهد طیران کند،پس شکافته شده از جوف آن کرم کوچکی سرخ رنگ برمی آید،هرچه کهنه میشود رنگ آن سرخ تر میگردد. پس آن را با شراب میکشند به طوری خاص یا با شراب طبخ میدهند یا با آب و رنگ او را از آن جدا مینمایند. نقاشان و رنگ رزان و کاتبان آن را به کار میبرند. در ابریشم و پشم و یک جزو آن ده جزو را رنگین میکند و رنگی از آن بهتر نمیباشد. و در فرهنگ مخزن آمده که کرم سرخ به فارسی دود قرمز است و در هر حال قرمز در اصل کرمست بوده و چون در فارسی سین و زاء بدل شوند چنانکه ایاز و ایاس ، کرمست را تخفیف و تبدیل نموده به قرمز معرب ساخته اند. ( آنندراج ). || نزد اساکفه پوستی است که به رنگ قرمز رنگ شده باشد. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. رنگ سرخ.
۲. (زیست شناسی ) = قرمزدانه

دانشنامه عمومی

قرمز یاسرخ یک رنگ است.
قرمز همچنین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:

نقل قول ها

قرمز (فیلم ۱۳۷۷). قرمز فیلمی است به نویسندگی و کارگردانی فریدون جیرانی که در سال ۱۳۷۷ به نمایش درآمد.

گویش اصفهانی

تکیه ای: sür
طاری: sür
طامه ای: sorx
طرقی: sür
کشه ای: sir
نطنزی: sorx / goli


واژه نامه بختیاریکا

بور؛ سُر

جدول کلمات

سرخ

پیشنهاد کاربران

ادمین های گل و پرتلاش ابادیس،
قرمز خودش واژه ای فارسیه ، و مترادفشم سرخ و کرمی است.
برابر فارسی اشتباهه چون خود واژه قرمز فارسیه👏🏼🙏

رد

به رنگ لاله و خون شهیدان

به رنگ خون

همانگونه که در بالا در لغتنامه ده خدا ذکر شده واژه قرمز معرب کرم می باشد چون ماده رنگی قرمز از یکنوع کرم قرمز رنگ بدست میآید. این کرم بر روی یکنوع درخت بلوط زندگی می کند که در قدیم از آن رنگ قرمز تهیه میشده. واژه رنگ کرمی نیز از همین است. ریشه هندو اروپایی کرم wer می باشد که به چم حرکت کرمی است. در أوستا karamai و در سانسکریت kirmih ذکر شده چنانکه در سانسکریت krimija رنگ قرمز است. هم ریشه های قرمز و کرمی در انگلیسی
Carmin, crimson, , worm هستند.




اخرا

عربی شده ی واژه ی کرمست یا کرمس ( kermest/kermes ) .
بهتر واژه ی کرمس را به کار بگیریم.
آن را بسنجید با واژه ی انگلیسی: crimson، فرانسوی: cramoisi، سانسکریت: karamija

سوور ( واو کشیده )

قرمز به ترکی: آل ، قیرمیزی

رضاجون امان از کج فهمی. نگفت قرمز عربیه میگه معرب ( عربی شده ) کرمست است وگرنه در اصل از فارسی میانه آمده. اگه هوش و حواست جم نباشه وتنها با تعصب کور نظر بدی فقط باعث ریشخند خودت میشی.

Redبه اینگلیسی
Kırmızبه ترکی
یعنی رنگ قرمز که لاله قرمز رنگ نشانه خون شهیدان است
برای مثال دوستان
?Sen ne renk sevdiğsin
. Ben sevdiğim renk kırmız ve siyah

باید گفت که در پارسی پهلوی کارمی می گفتند بعد ها بعضی از کلمات با معرب شدن به آن ها ق اضافه شد

مانند
ذورق=ذورک
, قرمز معرب کارمی است



از کی بچه اویغور های چینی میان چرت و پرت می گن قرمز ترکی


قرمز پارسی است


فهمیدی رضا اویغور

در ترکی به قرمز قیزیل می گویند

سرخ فارسی را در بلوچی سُهر و سور �با واو مجهول� می گویند.
اصل سرخ به همین شکلی بوده است که امروزه در زبان های بلوچی و کوردی و لوری یافت می شوند اما در فارسی معرب شده و به سرخ تبدیل شده است.
در جایی از بلوچی بدان سُرک هم می گویند �اشاره به کلمه سُرکی به معنی رز سرخ لب�.

واژه ی قرمز معرب واژه ی پارسی میانه "کارمی" است


البته در پارسی میانه به سرخ، سخر می گفتند

به پینگلیش

Soxr


Karmi

در ترکی به قرمز "قیزیل" می گویند

در پهلوی به قرمز کارمی یا به فینگلیشkarmi

سرخ و قرمز هر دو پارسی هستند

آقا سامان قرمز واژه ای پارسی است که وارد ترکی هم شده


معرب کارمی قرمز است

اگر شما درباره پارسی میانه پژوهش کنید آن وقت خواهید داسنت که قرمز معرب کلمه پارسی کارمی است





کلمات دیگر: