مترادف فلات : بادیه، بر، بیابان، پشته، خشکی، دشت، صحرا، نجد، تار ، پود
برابر پارسی : جای بلند
extensive and waterless desert, plateau
highland, plateau, wold
بادیه، بر، بیابان، پشته، خشکی، دشت، صحرا، نجد
تار
۱. بادیه، بر، بیابان، پشته، خشکی، دشت، صحرا، نجد
۲. تار ≠
۳. پود
(فَ) (اِ.) تار، تار پارچه . مقابل پود.
( ~ .) [ ع . فلاة ] (اِ.) 1 - دشت بی آب و علف . 2 - دشتی که ارتفاعش از دویست تا پنج هزار متر باشد.
فلات . [ ف َ ] (اِ) تان و تانه را گویند، و آن تارهایی باشد که جولاهگان بجهت بافتن مهیا و آماده کرده باشند. (برهان ). تار. تان . تانه . مقابل پود. (فرهنگ فارسی معین ).
فلات . [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش جبال بارز شهرستان جیرفت . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
منوچهری .
فلات . [ ف ِ ] (ع اِمص ) ناگهان گرفتگی . (منتهی الارب ).
فلات . [ ف ُ ] (ع اِ) ج ِ مؤنث است از فلان . (منتهی الارب ).
هر یک از قسمتهای مرتفع و بسیار پهناور سطح زمین که حداقل از یک طرف به زمین پستتری محدود است.
〈 فلات قاره: (زمینشناسی) قسمتی از کف اقیانوس که متصل به خشکی ساحلی میباشد و محل تهنشتهایی است که اصل آنها از خشکی بوده و با رودخانهها به دریا ریخته است.
تار: ◻︎ تا لباس عمر اعدایش نگردد بافته / تار تار پود پود اندر فلات آن فوات (رودکی۱: ۷۰).