کلمه جو
صفحه اصلی

هزاردستان


مترادف هزاردستان : بلبل، زندخوان، عندلیب، هزار، هزارآوا

فارسی به عربی

عندلیب

مترادف و متضاد

nightingale (اسم)
بلبل، هزاردستان

بلبل، زندخوان، عندلیب، هزار، هزارآوا


فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- نوعی ازبلبل : (( گنجشک و بلبل و هزاردستان . ) ) توضیح ازجمل. فوق وازبیت ذیل ازحافظ : صدهزاران گل شکفت وبانگ مرغی برنخاست عندلیبانرا چه پیش آمد? هزاران راچه شد? ) ) ( حافظ ) برمی آید که دراصل ((هزار ) ) و ((هزار دستان ) ) جزبلبل وعندلیب است و شاید نوعی از آن است ۲- بلبل ۳- سار سیاه.

فرهنگ معین

( ~. دَ ) (اِمر. ) بلبل .

لغت نامه دهخدا

هزاردستان. [ هََ / هَِ دَ ] ( اِ مرکب ) هزار. هزارآوا. هزارآواز. ( یادداشت به خط مؤلف ). عندلیب. کعیب. بلبل. ( یادداشت دیگر ). مرغی است معروف از جنس بلبل که از کثرت صفیرهای نیکو او را هزاردستان و هزارآوا گویند. ( انجمن آرا ). بلبل. ( برهان ). گویا هزاردستان جز بلبل و شاید نوعی از آن است. ( حاشیه برهان چ معین ) :
تا چون هزاردستان بر گل نوا زَنَد
قمری چو عاشقان به خروش آید از چنار.
فرخی.
هزاردستان امروز در خراسان است
به مجلس ملک اینک همی زند دستان.
فرخی.
هزاردستان دستان زدی به وقت بهار
کنون به باغ همی زاغ راست آه و فغان.
فرخی.
هزاردستان این مدحت منوچهری
کند روایت در مدح خواجه بوالعباس.
منوچهری.
بانگ هزاردستان چون زیر و بم شود
مردم چو حال بیند از این سان خُرَم شود.
منوچهری.
از لحن و از آوای خوش بمانَد
در تنگ قفسها هزاردستان.
ناصرخسرو.
ناهید سزد هزاردستان
کایوان تو گُلْسِتان ببینم.
خاقانی.
خاصه که به هر طرف نشسته ست
صد باربد از هزاردستان.
خاقانی.
از برگ و نوا به باغ و بستان
با برگ و نوا هزاردستان.
نظامی.
گامی دو سه تاختی چو مستان
نالنده تر از هزاردستان.
نظامی.
تو گلبن گُلْسِتان حسنی
عطار تو را هزاردستان.
عطار.
از آن همی نزند سرو دست کاندر باغ
هزاردستان بر گل نمی زند دستان.
کمال الدین اسماعیل.
گلی چو روی تو گر ممکن است در آفاق
نه ممکن است چو سعدی هزاردستانش.
سعدی.
بوی گل و بامداد نوروز
وآواز خوش هزاردستان.
سعدی.
هر گلی نو که در چمن آید
ما به عشقش هزاردستانیم.
سعدی.
چون مرده بود هزاردستان
چه سود ز جلوه گلستان ؟
امیرخسرو.
رجوع به هزارآوا و هزارآواز شود.

فرهنگ عمید

= هزار

هزار#NAME?


دانشنامه عمومی

هزاردستان ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
بلبل هزاردستان یا هزاردستان، نام گونه ای پرندهٔ خوش آوا
هزاردستان (مجموعه تلویزیونی)، مجموعه تلویزیونی ساختهٔ علی حاتمی
هزاردستان؛ انگاره موسیقی ایران، کتابی پژوهشی در موسیقی ایرانی
قمرالملوک وزیری، ملقب به «هزاردستان آواز ایران»

دانشنامه آزاد فارسی

هزاردستان (ادبیات). هِزارْدَستان (ادبیات)
منظومه ای به فارسی بر وزن هفت پیکر نظامی، از میرزا ابوالفتح سامانی. پس از آن که هزار و یک شب طسوجی به نثر فارسی منتشر شد، میرزا ابوالفتح به تشویق رکن الملک سلیمان خان شیرازی، نایب الحکومۀ اصفهان، نظم هزار و یک شب را آغاز کرد و آن را در حدود ۵۲هزار بیت در ۱۳۱۳ق به پایان برد. دهقان در این کتاب تصرف هایی کرده، ازجمله نام کتاب را به هزاردستان تغییر داده و نیز نخستین شب داستان سرایی شهرزاد را آغاز فروردین قرار داده و نام باستانی روزهای هر ماه را در هر شب آورده است. وی در ماجرای شب سی ویکم از زبان دنیازاد سرنوشت کتاب را، که به عربی و سپس فارسی بوده و سرانجام به شعر میرزا ابوالفتح برگردانده خواهد شد، بیان می کند. هزاردستان به هزینۀ رکن الملک و به همت محمدحسین تاجر تهرانی به چاپ رسیده است (تهران، ۱۳۱۸ق).

پیشنهاد کاربران

بلبل، عندلیب، هزار


کلمات دیگر: