کلمه جو
صفحه اصلی

یاقوتی

فارسی به انگلیسی

ruby


ruby, resembling a ruby, ruby - coloured

resembling a ruby, ruby - coloured, red


مترادف و متضاد

amethystine (صفت)
ارغوانی، یاقوتی

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- برنگ یاقوت . یا انگور یاقوتی . نوعی انگور که دان. آن ریزو قرمز مایل به سیاه است و چون بنمک برسد رنگ آن سیاه تیره شود.۲- یاقوت ساخته شده .

فرهنگ معین

۱ - (اِ. ) نوعی از انگور که دانه های آن ریز و سرخ رنگ است . ۲ - (ص نسب . ) به رنگ یاقوت .

لغت نامه دهخدا

یاقوتی. ( ص نسبی ) منسوب به یاقوت. به رنگ یاقوت. ساخته شده از یاقوت.
- انگور یاقوتی ؛ انگور که دانه آن ریز و قرمز و گاه کمی مایل به سیاه است و چون نیک برسد رنگ آن سیاه تیره شود. در قزوین آن را سرخک گویند. ( یادداشت مؤلف ).
|| انگور سپید. ( دهار ). || نسبت به بیع یاقوتی است که نوعی از جواهر میباشد. ( از انساب سمعانی ص 597 ). فروشنده یاقوت. || چیزی که برای دفع جنون و قوت دماغ از یاقوت و مروارید ترکیب دهند. ( میزان الادویه ص 382 ). و رجوع به مفرح یاقوت در ترکیبات یاقوت شود.

یاقوتی. ( اِخ ) امیر یاقوتی پسر داود چغری بیک و برادرزاده سلطان طغرل سلجوقی بود. رجوع به تاریخ سیستان صص 374- 376 و راحة الصدور ص 77 و تاریخ گزیده ص 450 شود.

یاقوتی. ( اِخ ) دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد در شش هزارگزی شمال خاوری تربت جام قرار دارد و 168 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

یاقوتی . (اِخ ) امیر یاقوتی پسر داود چغری بیک و برادرزاده ٔ سلطان طغرل سلجوقی بود. رجوع به تاریخ سیستان صص 374- 376 و راحة الصدور ص 77 و تاریخ گزیده ص 450 شود.


یاقوتی . (اِخ ) دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد در شش هزارگزی شمال خاوری تربت جام قرار دارد و 168 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


یاقوتی . (ص نسبی ) منسوب به یاقوت . به رنگ یاقوت . ساخته شده از یاقوت .
- انگور یاقوتی ؛ انگور که دانه ٔ آن ریز و قرمز و گاه کمی مایل به سیاه است و چون نیک برسد رنگ آن سیاه تیره شود. در قزوین آن را سرخک گویند. (یادداشت مؤلف ).
|| انگور سپید. (دهار). || نسبت به بیع یاقوتی است که نوعی از جواهر میباشد. (از انساب سمعانی ص 597). فروشنده ٔ یاقوت . || چیزی که برای دفع جنون و قوت دماغ از یاقوت و مروارید ترکیب دهند. (میزان الادویه ص 382). و رجوع به مفرح یاقوت در ترکیبات یاقوت شود.


فرهنگ عمید

۱. به رنگ یاقوت، سرخ.
۲. از جنس یاقوت.
۳. (اسم ) (زیست شناسی ) نوعی انگور سرخ رنگ با حبه های ریز و گرد.

دانشنامه عمومی

به رنگ یاقوت ،ساخته شده از یاقوت که نوعی از جواهر میباشد. رنگ یاقوتی معمولاً به معنی رنگ قرمز قوی است. برای مثال یاقوت می تواند دارای رنگ قرمز ،نارنجی یا قرمز مایل به بنفش باشد ولی بهترین رنگ یاقوت قرمز، رنگ قرمز خالص همراه با مقداری کمی از رنگ بنفش می باشد (رنگ دانه اناری ).
Persian Dictionary Dehkhoda

دانشنامه آزاد فارسی

یاقوتی (قرن ۵ق)
از سرکردگان سلاجقۀ بزرگ، پسر چغری بیگ داود و برادر اَلپ ارسلان. در ۴۳۰ق از طرف طغرل بیگ به حکومت ابهر و زنجان منصوب شد. در ۴۵۱ق ابراهیم ینال بر برادرش طغرل بیگ شورید و یاقوتی با دو برادرش اَلپ ارسلان و قاورد به یاری عمویش شتافت و ابراهیم را در نزدیکی ری شکست داد و او را کشت. دخترش زبیده خاتون همسر ملک شاه و مادر برکیارق بود. فرزندش امیراسماعیل بن یاقوتی سخت مورد توجه و محبت ملک شاه قرار داشت.


کلمات دیگر: