مترادف محل : جایگاه، جا، حله، ربع، ماوا، مسکن، مقام، مکان، موقعیت، موضع، نقطه، محلت، کوی، برزن، محله، سرگذر، اعتنا، توجه، موقع، وقت، هنگام، ارز، ارزش، قدر، منزلت، اعتبار، موجودی، فرصت، مجال مهلت، حد، اندازه، مورد
برابر پارسی : بوم، جا، جایگاه، جایگه
place, locality, post, vacancy, space, credit allocation
heed
age _, ery _, lieu, locality, location, locus, neighborhood, ory _, place, point, position, site, situation, spot, stand, station, stead, where, whereabouts, zone
جایگاه، جا، حله، ربع، ماوا، مسکن، مقام، مکان، موقعیت، موضع، نقطه
محلت، کوی، برزن، محله، سرگذر
اعتنا، توجه
موقع، وقت، هنگام
ارز، ارزش، قدر، منزلت
اعتبار، موجودی
فرصت، مجال مهلت
حد، اندازه
مورد
تنا
۱. جایگاه، جا، حله، ربع، ماوا، مسکن، مقام، مکان، موقعیت، موضع، نقطه
۲. محلت، کوی، برزن، محله، سرگذر
۳. اعتنا، توجه
۴. موقع، وقت، هنگام
۵. ارز، ارزش، قدر، منزلت
۶. اعتبار، موجودی
۷. فرصت، مجال مهلت
۸. حد، اندازه
۹. مورد
۱۰. تنا
(مَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) خشک سال رسیدن زمین را، قحط زده شدن . 2 - سعایت کردن نزد سلطان . 3 - (مص م .) رنج دادن کسی را به سعایت . 4 - (اِمص .) خشک سالی ، قحط . 5 - (ص .) مرد بی خبر و بی فایده . 6 - (اِ.) مکر، فریب .
(مُ حِ لّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - از حرم بیرون آینده . 2 - مرد شکنندة حرمت حرام . 3 - مردی که هیچ بر عهدة خود ندارد. 4 - مردی که ماه حرام یا امر حرام را حرمت ننهد. 5 - گوسفند که چون گیاه بهار بخورد شیر فرود آرد.
(مَ حَ لّ) [ ع . ] (اِ.) جا، مکان .
محل . [ م َ ح َل ل ] (ع مص ) فرود آمدن در جایی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حل . حلول . حَلَل . (منتهی الارب ). || فرود آوردن کسی را در جایی . (آنندراج ).
محل . [ م َ ح ِ ] (ع ص ) آنکه برافتد چندانکه درمانده گردد. (منتهی الارب ). آنکه برانند او را چندانکه درمانده گردد. (آنندراج ). آنکه رانده شود و طرد کرده شود چندان که مانده گردد. (ناظم الاطباء).
محل . [ م َ ] (ع مص ) خشکسال رسیدن زمین و قحطزده شدن آن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). قحط سال افتادن . || سعایت کردن نزد سلطان . (از منتهی الارب ). سعایت کردن از کسی نزد سلطان . (از ناظم الاطباء). مکر کردن و سعایت کردن . (مصادراللغه ٔ زوزنی ). مکر و سعایت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). رنج دادن کسی را به سعایت . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
محل . [ م َ ح ِل ل ] (ع مص ) واجب شدن حق کسی بر دیگری . (از منتهی الارب )(ناظم الاطباء). || (اِ) جای کشتن هدی . (منتهی الارب ). جای کشتن قربانی . (ناظم الاطباء). || زمان کشتن هدی . || محل دین ؛ مهلت وام . (منتهی الارب ). مهلت وام و دین . (ناظم الاطباء).
محل . [ م ُ ح ِل ل ] (ع ص ) از حرم بیرون آمده . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). || شکننده ٔ حرمت حرام :رجل محل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). از احرام بیرون آمده . (از منتهی الارب ). مقابل محرم . آنکه محرم نباشد. از احرام بیرون آمده (در مکه ). (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به احلال شود. || حلال کننده . (از منتهی الارب ). || مردی که ماه حرام یا حرم را حرمت ننهد: رجل محل . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مردی که بر هیچ عهدی از عهود نپاید. (یادداشت مرحوم دهخدا). مرد که هیچ عهد بر خود ندارد: رجل محل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || واجب گرداننده . (از منتهی الارب ). رجوع به احلال شود. || آنکه قتلش حلال (روا) باشد. (از تاج العروس ). مقابل محرم ، آنکه قتلش حرام باشد. (از ذیل اقرب الموارد). || گوسپند که چون گیاه بهار خورد شیر فرودآرد: شاة محل . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). گوسپند بسیار شیر از خوردن گیاه بهاره بعد از آنکه شیرش کم یا خشک شده بود. (منتهی الارب ).
محل . [ م ُ ح ُ ] (ع اِ) جج ِ محالة. (منتهی الارب ). رجوع به محالة شود.
مسعودسعد (دیوان ص 121).
مسعودسعد.
خاقانی .
امیرحسینی سادات .
سعدی .
ناصرخسرو.
مسعودسعد (دیوان ص 51).
مسعودسعد.
مسعودسعد.
سنایی .
سوزنی .
خاقانی .
خاقانی .
عطار.
سعدی .
سعدی .
سعدی .
ابن یمین .
خاقانی .
سعدی .
سعدی .
خاقانی .
ناصرخسرو.
سعدی .
سعدی .
خاقانی .
امیرخسرو دهلوی .
صائب .
ساحری جنابذی (از بهار عجم ).
حافظ.
محل . [ م َ ] (ع اِ)مکر. || بدی . || فریب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گرد. (منتهی الارب ). گرد و غبار. (ناظم الاطباء). || خشکسال .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || استادگی باران . (منتهی الارب ). ایستادگی باران . (ناظم الاطباء). || سختی و تنگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، محول . || (ص ) زمین قحطرسیده : ارض محل و محلة. (منتهی الارب ). || مرد بی خیر و بیفایده : رجل ٌ محل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
۱. جا؛ مکان.
۲. [عامیانه] محله؛ کوی.
۳. [مجاز] موجودی حساب؛ اعتبار.
۴. [قدیمی، مجاز] ارزش؛ مقدار؛ منزلت: ◻︎ محل و قیمت خویش آن زمان بدانستم / که برگذشتی و ما را به هیچ نخریدی (سعدی۲: ۵۶۵).
کسی که از احرام خارج شده.
جایگه، جا، جایگاه