کلمه جو
صفحه اصلی

انتزاع


مترادف انتزاع : تجرید، تجزیه، تفکیک، جداسازی

متضاد انتزاع : تعمیم

برابر پارسی : آهنجش

فارسی به انگلیسی

abstraction, secession, abstract, wresting, separation

wresting, separation, abstraction


abstraction, secession


فارسی به عربی

تجرید

عربی به فارسی

عصاره گيري , عصاره , اصل ونسب , استخراج


مترادف و متضاد

abstraction (اسم)
ربایش، انتزاع، تجرید، تجرد، چکیدگی، اختلاس، دزدی، براهنگ، بی خبری از کیفیات واقعی و ظاهری

abruption (اسم)
قطع ناگهانی، انتزاع

secession (اسم)
انتزاع، انفصال، تجزیه طلبی، جدا روی، انشعاب حزبی

تجرید ≠ تعمیم


تجزیه، تفکیک، جداسازی


۱. تجرید
۲. تجزیه، تفکیک، جداسازی ≠ تعمیم


فرهنگ فارسی

شکل‌گیری یک مفهوم یا تصور کلی از موارد خاص


برکندن، ازجای بیرون کشیدن ، برکنده شدن
۱- ( مصدر ) برکندن از جای بیرون کشیدن. ۲ - واستدن گرفتن . ۳ - ( مصدر ) برکنده شدن . ۴ - ( اسم ) در آوردن جزیی از یک کل . جمع : انتزاعات .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) جدا کردن ، کندن . ۲ - گرفتن . ۳ - (اِمص . ) درآوردن جزیی از یک کل . ج . انتزاعات .

لغت نامه دهخدا

انتزاع. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بازداشتن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بازداشتن و امتناع. ( از اقرب الموارد ). || برکندن و از جای برکشیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). اقتلاع. ( ازاقرب الموارد ). || برکنده شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). یقال انتزعت الشی فانتزع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || دور شدن : انتزعت النیةُ؛ بعدت. ( از اقرب الموارد ). || تمثل : یقال للرجل اذا استنبط معنی آیة قد انتزع معنی جیداً. ( از اقرب الموارد ). || واستدن. گرفتن. ( فرهنگ فارسی معین ) : بهیچ روزگار هیچ پادشاه را افتراع آن بقعه عذراء و انتزاع آن مملکت غرا میسر نگشته بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 211 ). || ( اِمص ) برکندگی. || بازداشتگی. ( ناظم الاطباء ). || درآوردن جزیی از یک کل. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. (روان شناسی ) فعالیت ذهنی که در آن از مجموع ویژگی های یک چیز، ویژگی خاصی از آن مورد توجه قرار می گیرد.
۲. [قدیمی] برکندن، از جای بیرون کشیدن.
۳. [قدیمی] برکنده شدن.

دانشنامه عمومی

انتزاع، تجرید یا آهنجش فرایند اختصار، فشرده سازی، و تلخیص اطّلاعات از طریق شناسائی، استخراج و سپس، جداسازی و پنهان سازی جزئیّات از کلیّات است. انتزاع در لغت به معنای جدا کردن، گرفتن، درآوردن جزئی از یک کل و به معنای بازداشتن و امتناع کردن، برکندن و از جای کشیدن، گرفتن، و دور شدن می باشد.
تجرد
مجرد (ابهام زدایی)
انتزاعی
انتزاع فرایند یا نتیجهٔ تعمیم بخشیدن با کاهش محتوای اطلاعاتی یک مفهوم یا یک پدیدهٔ قابل مشاهده، جهت حفظ اطلاعات برای منظور خاص می باشد.
هنر مجرد یا هنر انتزاعی (آبستره) به هنری اطلاق می شود که هیچ صورت یا شکل طبیعی در جهان در آن قابل شناسایی نیست و فقط از رنگ و فرم های تمثیلی و غیرطبیعی برای بیان مفاهیم خود بهره می گیرد. این اصطلاح معمولاً در مقابل هنر فیگوراتیو استفاده می شود و در معنای وسیعش می تواند به هر نوع هنری اطلاق شود که اشیا و رخدادهای قابل شناخت را بازنمایی نمی کنند، ولی عموماً به آن گونه از آفرینش های هنر مدرن اطلاق می گردد که از هر گونه تقلید طبیعت یا شبیه سازی آن، به مفهوم مرسوم آن در هنر اروپایی، روی می گردانند.
صنعت تجرید را باید جان و سرچشمهٔ اصلی سادگی، شیوایی، و زیبایی در تفکّر و اندیشه ورزی، زبان، منطق، ریاضیّات، فلسفه، و هنر دانست. شاید، نخستین بار که انسان نخستین، به گاه شمارش اشیاء پیرامونش (دو رودخانه، دو قبیلهٔ مهاجم، دو آهوی وحشی، دو …) به مفهوم اعداد (عدد دو و مفهوم دو بودن)، جدای از اشیاء مورد شمارشش اندیشید، نخستین تجربهٔ بشر در تجرید هم صورت پذیرفته بود؛ ولی، پیش از آن مفاهیم مجرّد دیگری مثل رودخانه، قبیله، آهو، … آموخته شده بوده است.

دانشنامه آزاد فارسی

(در لغت به معنای جداشدن) اصطلاحی در روان شناسی و فلسفه. عمل خاص ذهنی که به آن تجرید نیز گفته می شود به این نحو که ذهن پس از آن که چند چیز مشابه را درک کرد، آن ها را با یکدیگر مقایسه و صفات خاص هریک را از صفت مشترک آن ها تمیز می دهد و از آن صفت مشترک یک مفهوم کلّی می سازد که بر همۀ آن افراد کثیر صدق می کند. در این هنگام گفته می شود که این مفهوم کلّی از این افراد انتزاع شده است، مانند مفهوم انسان که از زید و عمرو و غیره انتزاع شده است. در اصطلاحات فلسفی کلمه انتزاع در موارد دیگر نیز استعمال می شود، مانند انتزاع معقولات ثانیه از معقولات اول.

فرهنگ فارسی ساره

آهنجش


فرهنگستان زبان و ادب

{abstraction} [روان شناسی] شکل گیری یک مفهوم یا تصور کلی از موارد خاص

پیشنهاد کاربران

کندن، برداشتن ، در علم و اصول فقه نوعی تجدید مفهوم است از خاستگاه آن.

برداشت

منفک کردن

جداسازی

خالص سازی

آهنجیدن=انتزاع کردن=abstract
آهنجش=انتزاع=abstraction
آهنجیدگی=انتزاعی بودن ( تجرید ) =abstractness
آهنجش گرا=انتزاع گرا=abstractionist
آهنجش گرایی=انتزاع گرایی=abstractionism
آهنجیده=انتزاعی=abstracted

- اصطلاحی نسبتی با درجه های مختلف در همه آثار هنری، از آثار طبیعت گرایانه ( واقع گرایانه ) تا آثار ذهنی ( غیرعینی ) .
- اصطلاحی که با �ساده سازی و آرایش دوباره طبیعت و یا آثار ذهنی� که هدفش ارضای بصری می باشد، همراه است.

انتزاع در هنر،
- اصطلاحی نسبتی با درجه های مختلف در همه آثار هنری، از آثار طبیعت گرایانه ( واقع گرایانه ) تا آثار ذهنی ( غیرعینی ) .
- اصطلاحی که با �ساده سازی و آرایش دوباره طبیعت و یا آثار ذهنی� که هدفش ارضای بصری می باشد همراه است.

منبع: Art Fundamentals : Theory and Practice


کلمات دیگر: