کلمه جو
صفحه اصلی

استرداد


مترادف استرداد : بازستانی، پس دهی، تحویل دهی، تسلیم، رد، عودت، واپس، واستانی، بازگرفتن، فرازگرفتن، واستدن

برابر پارسی : پس دادن، بازگرداندن، برگرداندن، بازپس گیری، پس گیری، واپسداد

فارسی به انگلیسی

reclamation


C.E. restoration, restitution


redemption, reclamation, refund, restitution, restoration, return, c.e. restoration, giveback

giveback, redemption, refund, restitution, restoration, return


فارسی به عربی

تحسن ، استعادة

مترادف و متضاد

۱. بازستانی، پسدهی، تحویلدهی، تسلیم، رد، عودت، واپس، واستانی
۲. بازگرفتن، فرازگرفتن، واستدن


بازستانی، پس‌دهی، تحویل‌دهی، تسلیم، رد، عودت، واپس، واستانی


بازگرفتن، فرازگرفتن، واستدن


recovery (اسم)
حصول، بهبودی، ترمیم، جبران، بهبود، وصول، بهوش امدن، تحصیل چیزی، استرداد، باز یافت، بخودایی

restoration (اسم)
ترمیم، تجدید، اعاده، استرداد، استقرار مجدد، بازگرداندن

retraction (اسم)
انقباض، تو کشیدن، استرداد، استغفار

refund (اسم)
استرداد، پس پرداخت

reclamation (اسم)
احیا، استرداد، احیا اراضی، اباد سازی

فرهنگ فارسی

بازگرداندن عوارض گمرکی کالاهای وارداتی، درصورتی‌که این کالاها مجدداً صادر شوند


ردکردن خواستن، داده را واپس خواستن، بازپس خواستن، بازستاندن، واپس گرفتن، پس گرفتن
۱ - ( مصدر ) واخواستن باز ستادن واستدن وا پس گرفتن پس گرفتن : برای استرداد املاک خود اقدام کرد . ۲ - در خواست اعاد. مجرم یا متهم است از کشوری که مجرم پس از ارتکاب جرم به آنجا پناهنده شده است . جمع : استردادات .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) پس گرفتن .

لغت نامه دهخدا

استرداد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) طلب بازپس چیزی کردن. داده را واپس خواستن. ( غیاث ). رد کردن خواستن. وادادن خواستن. ( زوزنی ). پس گرفتن :
ابداً یَسْتَرِدﱡ ما وهب الدهر.
- استرداد کردن ؛ رد کردن خواستن. داده را واپس خواستن.
|| بازگردانیدن خواستن. ( منتهی الارب ). بازگشت خواستن.

فرهنگ عمید

۱. پس گرفتن.
۲. پس دادن.

دانشنامه عمومی

پاسالار


استرداد عبارت است از عمل باز پس دادن بزهکار یا متهم به جرم توسط یک دولت به دولت دیگری که شخص متهم به بزهکاری در قلمرو آن است . از آنجا که در این مورد هیچ قانون بین المللی وجود ندارد، دولت ها قراردادهای بسیار در این باب با یکدیگر بسته اند و موارد بازداد را معین کرده اند. در این قراردادها پیش بینی می شود که متهمان یا محکومت، به جز بزهکاران سیاسی، باز پس داده می شوند. بزهکاران سیاسی، بر طیق قوانین بین المللی، «پناهنده» به شمار آمده و از حقوق پناهندگی بهره ور می شوند.
۱۰ نکته درباره بازداد (استرداد) در نظام بین المللی

فرهنگ فارسی ساره

بازگرداندن، واپسداد، پس گیری، بازپس گیر


فرهنگستان زبان و ادب

{drawback} [عمومی] بازگرداندن عوارض گمرکی کالاهای وارداتی، درصورتی که این کالاها مجدداً صادر شوند

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بازپس گرفتن را استرداد گویند. از آن در بسیاری از باب های عقود مانند تجارت، ودیعه، عاریه، اجاره و هبه و در برخی باب های احکام مانند غصب، لقطه و ارث سخن گفته شده است.
مهم ترین موارد استرداد عبارت است از:
۱. فساد عقد.
۲. فسخ عقد یا اقالۀ آن.
۳. اجازه ندادن مالک در عقد فضولی.

← تحقق استرداد در این موارد
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۴۳۸-۴۳۹.
...

پیشنهاد کاربران

در لغت به معنی باز پس گرفتن.

پس دادن

واسپاری

. . . امپریالیست های �یانکی� خواهان واسپاری وی به دستگاه دیوانسالاری کشور نگونبخت زیر فرمانروایی شان شدند. آن ها به خون وی تشنه اند.

برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2019/04/blog - post_43. html


پس خواستن. [ پ َ خوا / خا ت َ ] ( مص مرکب ) باز خواستن. خواستن چیزی را داده. طلبیدن فرستاده ای را.

پس دادن حساب های پرداختنی


( 1 ) بازگرداندن، برگرداندن؛
( 2 ) پس دادن، بازپس دادن، واپس دادن؛ پس دهی، بازپس دهی، واپس دهی؛ پس داد، بازپس داد، واپس داد
( 3 ) پس گرفتن، بازپس گرفتن، واپس گرفتن؛ پس گیری، بازپس گیری، واپس گیری؛ پس گرفت، بازپس گرفت، واپس گرفت



کلمات دیگر: