کلمه جو
صفحه اصلی

نقدی

فارسی به انگلیسی

cash, pecuniary, monetary, in cash, [adj.] cash, paid or to be paid for in cash

cash, paid or to be paid for in cash, pecuniary, monetary


cash


فارسی به عربی

جیب

مترادف و متضاد

pocket (صفت)
کوچک، پولی، نقدی، جیبی، جیبدار

pecuniary (صفت)
مالی، پولی، نقدی، جریمه دار

فرهنگ فارسی

ده دهستان مشکین خاوری بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر استان سوم . در ۳٠ کیلومتری شوسه خیاو و اردبیل واقع است . ۱۴۷۲ تن سکنه دارد . رود سبلان آنرا مشروب میسازد .
(صفت ) منسوب به نقد : ۱ - آنچه که بوجه نقد و رایج پرداخته شود : جوایز نقدی . ۲- آنچه که بهایش فی المجلس پرداخته شود : معامله نقدی .
جعفر ابن محمد معروف به نقدی از فقها و علمای امامیه و از شاعران معاصر عرب است و به سال ۱۳۷٠ هجری قمری در نجف درگذشت . از تصنیفات اوست : ارشاد الطلاب الی علم الاعراب - الاسلام و المراه - الانوار العلویه - و الاسرار المرتضویه .

لغت نامه دهخدا

نقدی. [ ن َ ] ( ص نسبی ) منسوب به وجه نقد. ضد جنسی. معاملتی که پولش نقداً و فی المجلس پرداخته شود. مقابل وعده ای و نسیه. || معامله ای که در آن مقابل تحویل دادن متاع پول نقد بپردازند و دریافت دارند. مقابل پایاپای و تهاتری. || نقدی گماشته ؛ گماشته خزانه دار. ( ناظم الاطباء ).

نقدی. [ ن ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مشکین شرقی بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر. در 30هزارگزی شمال شرقی مشکین شهر، در جلگه معتدل هوائی واقع است و 1472 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رود سبلان تأمین می شود. و محصولش غلات و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. این ده شامل دو قسمت است به نام نقدی بالا و نقدی پائین ، نقدی بالا 1371 تن سکنه دارد و فاصله آن تا قسمت دیگر 500 گز است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

نقدی. [ ن ُ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان یافت بخش هوراند شهرستان اهر. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

نقدی. [ ن ُ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دودانگه بخش هوراند شهرستان اهر. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ص 529 ).

نقدی. [ ن َ ] ( اِخ ) جعفر ( شیخ... ) بن محمد، معروف به نقدی ، از فقها و علمای امامیه و از شاعران معاصر عرب است ، و به سال 1370 هَ. ق. در نجف در گذشت. از اشعار اوست :
نعم لیس فی هذی الحیاة نعیم
ولکنما فیها اذی و هموم
قرأت کتاب الکون درساً فحیرت
حجای سطور حولهن رقوم.
از تصنیفات اوست : ارشاد الطلاب الی علم الاعراب ، الاسلام و المراءة، الانوار العلویه و الاسرار المرتضویه ، الحجاب و السفور، القوانین المنطقیه ، منن الرحمن ، مواهب الواهب ؛ و نیز بر زبده شیخ بهائی و شرایع و معالم و شرح شمسیة و حاشیه ملا عبداﷲ حاشیه نوشته و بر تشریخ الافلاک و خلاصة الحساب منظومه بحرالعلوم و تصریف زنجانی شرحی نگاشته است. ( ازریحانة الادب ج 4 ص 228 ).

نقدی . [ ن َ ] (اِخ ) جعفر (شیخ ...) بن محمد، معروف به نقدی ، از فقها و علمای امامیه و از شاعران معاصر عرب است ، و به سال 1370 هَ . ق . در نجف در گذشت . از اشعار اوست :
نعم لیس فی هذی الحیاة نعیم
ولکنما فیها اذی و هموم
قرأت کتاب الکون درساً فحیرت
حجای سطور حولهن رقوم .
از تصنیفات اوست : ارشاد الطلاب الی علم الاعراب ، الاسلام و المراءة، الانوار العلویه و الاسرار المرتضویه ، الحجاب و السفور، القوانین المنطقیه ، منن الرحمن ، مواهب الواهب ؛ و نیز بر زبده ٔ شیخ بهائی و شرایع و معالم و شرح شمسیة و حاشیه ٔ ملا عبداﷲ حاشیه نوشته و بر تشریخ الافلاک و خلاصة الحساب منظومه ٔ بحرالعلوم و تصریف زنجانی شرحی نگاشته است . (ازریحانة الادب ج 4 ص 228).


نقدی . [ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به وجه نقد. ضد جنسی . معاملتی که پولش نقداً و فی المجلس پرداخته شود. مقابل وعده ای و نسیه . || معامله ای که در آن مقابل تحویل دادن متاع پول نقد بپردازند و دریافت دارند. مقابل پایاپای و تهاتری . || نقدی گماشته ؛ گماشته ٔ خزانه دار. (ناظم الاطباء).


نقدی . [ ن ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان یافت بخش هوراند شهرستان اهر. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


نقدی . [ ن ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشکین شرقی بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر. در 30هزارگزی شمال شرقی مشکین شهر، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 1472 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رود سبلان تأمین می شود. و محصولش غلات و حبوبات است . شغل اهالی زراعت و گله داری است . این ده شامل دو قسمت است به نام نقدی بالا و نقدی پائین ، نقدی بالا 1371 تن سکنه دارد و فاصله ٔ آن تا قسمت دیگر 500 گز است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).



دانشنامه عمومی

نقدی می تواند به موارد زیر اشاره کند:
نقد
وجه نقد

به پیسه.


پیسه ای، به پیسه.


دستادست.


پیشنهاد کاربران

پولی


کلمات دیگر: