مترادف مزاحمت : آزار، آزردن، اذیت، تزاحم، رنجه، زحمت، تصدیع، دردسر، صداع، پاپوش، گرفتاری، زحمت دادن، دردسر دادن، مصدع بودن
برابر پارسی : دردسردادن، دردسر، دست و پا گیری، رنج دادن
inconvenience
annoyance, bother, encumbrance, gibe, harassment, hindrance, inconvenience, intrusion, invasion, molestation, nuisance, pinprick, vexation
۱. آزار، آزردن، اذیت، تزاحم، رنجه، زحمت
۲. تصدیع، دردسر، صداع
۳. پاپوش، گرفتاری
۴. زحمت دادن، دردسر دادن، مصدع بودن
آزار، آزردن، اذیت، تزاحم، رنجه، زحمت
تصدیع، دردسر، صداع
پاپوش، گرفتاری
زحمت دادن، دردسر دادن، مصدع بودن
مزاحمت . [ م ُ ح َ م َ ] (ع مص ، اِمص ) ممانعت و تعرض و معارضه و بازداشتگی . || زحمت و تصدیع و آزردگی . (از ناظم الاطباء). زحمت دادن . رنج رسانیدن . زحمت کردن . زحمت رسانیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). با کسی زحمت کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || انبوهی و فشار بر یکدیگر. (ناظم الاطباء). || تنگی نمودن بر کسی . (از منتخب اللغات ) (از غیاث اللغات ).
دست و پا گیر