( اسم ) آلت تناسل مرد نره شرم مرد.
باد صبا و باد شمال
ایر. [ اَی ْی ِ ] (ع اِ)باد صبا و باد شمال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ایر. (اِ) جوششی باشد ریزه و باخارش و سوزش بسیار و آن را به عربی شری گویند. (برهان ). جوششی باشد ریزه و با خارش و سوزش که بسبب خون به صفرا آمیخته شده بشره را سرخ گرداند و بعربی شری گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). دانه های خرد که بر اندام برآید و خارش و سوزش بسیار کند و به عربی شری گویند. (رشیدی ). جوششی ریزه و با خارش که بر بدن آدمی برآید ونبات اللیل گویند. (ناظم الاطباء). || دمل . (برهان ) (هفت قلزم ) (آنندراج ) (انجمن آرا).
ایر. (ع اِ) پنبه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تراشه ٔ سیم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). براده ٔ نقره . (ناظم الاطباء). || هر باد گرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ایر. [ اَ ] (ع اِ) نره . ج ، ایور، آیار، آیر. (آنندراج ) (منتهی الارب ). آلت تناسل . (برهان ) (هفت قلزم ). ذکر و قضیب . (غیاث ). ذکر. (مهذب الاسماء). شرم مرد. قهبلس . زب .(یادداشت بخط مؤلف ). || فرزند نرینه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || من یطل ایر ابیه ینتطق به ؛ ای کثر اخوته ، اشتد ظهره . (منتهی الارب )؛ کسی که برادرانش بسیار بودند پشتش بدانها استوارباشد و ارجمند گردد. (ناظم الاطباء). || باد صبا. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ایر. [ اَ ](اِ) آلت تناسل . (برهان ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
ایر. [ اَی ْی َ ] (ع اِ) سنگ سخت . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء).
کهیر.