کلمه جو
صفحه اصلی

دینه

فارسی به انگلیسی

yesterday

فرهنگ اسم ها

اسم: دینه (دختر) (عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: dine) (فارسی: دینه) (انگلیسی: dineh)
معنی: نام دختر یعقوب ( ع ) و خواهر یوسف ( ع )، انتقام یافته

فرهنگ فارسی

نقاش مسلمان فرانسوی که نام خود را بناصرالدین بدل کرد ( ف. پاریس ۱۹۲۹ م. ) وی مدتی در افریقا در میان مردم بومی زندگی کرد و ازو دو اثر بنثر باقی مانده : شرح احوال رسول ( ص ) انتقاد از خاورشناسان .
دیروز، دیروزی، دینه روزهم گفته اند
( صفت ) دیروزی دیروزین : بچه بط اگر چه دینه بود آب دریاش تا بسینه بود ( حدیقه سنائی ) .
وام که ادای آنرا مدت معینی باشد .

فرهنگ معین

(نِ ) (ص نسب . ) دیروزی ، دیروزین .

لغت نامه دهخدا

دینه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ) دیروز. روز گذشته . (ناظم الاطباء). دیروزین . دیروزینه .دی . (یادداشت دهخدا). بمعنی دیروز یعنی روز گذشته بنقل از مجمعالفرس و سراج و در بهار عجم نوشته که دینه منسوب به دی یعنی منسوب به روز گذشته است . (غیاث ) (آنندراج ) : امیر [ مسعود ] خواجه را گفت در آن حدیث دینه چه دیده است ؟. (تاریخ بیهقی ص 258 چ ادیب ). امیر پرسید که اریاق چون نیامده است ؟ غازی گفت او عادت دارد سه چهار شبانه روز شراب خوردن خاصه که بر شادی و نواخت دینه . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 325).
ز دوشینه درنگ و دینه تأخیر
فراوان خورد یار امروز تشویر.

لامعی .


بفردا چه امیدستت که فردا
نه موجود است همچون روز دینه .

ناصرخسرو.


بچه ٔ بط اگر چه دینه بود
آب دریاش تا بسینه بود.

سنائی (حدیقه ).


ما و همین دوغبا و ترف و ترینه
پخته ٔ امروز یا ز باقی دینه .

(از اسرارالتوحید ص 276).


عیسی آن مرد را بخواند و گفت آن پشته ٔ هیزم دینه چه کردی گفت همچنان نهاده است . (تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 3 ص 201). چون از آنجا که صخره بود بگذشتند که منزل دینه ٔایشان بود. (ابوالفتوح ج 4 ص 437 س 6). امروز دوزن دارم با زن دینه . (ابوالفتوح ج 4 ص 538 س 18).
فردا به باد کار صاحب از امروز
چونانک امروز بهتر است ز دینه .

سوزنی .


گفت به تیر آن پر کینه ت کجاست
گفت به رخش آن تک دینه ت کجاست .

نظامی .


نقل است که یک روز بجمعی از اهل علم گذشت و گفت اگر سه چیز در شماست وگرنه دوزخ شما را واجب است گفتند آن سه چیز چیست ؟ گفت حسرت دینه که از شما گذشت و نتوانید در آن طاعت زیادت کردن و نه گناهان را عذر خواستن و اگر امروزبعذر دینه مشغول شوی حق امروز کی گذاری . (تذکره ٔ الاولیاء عطار).
امروز به از دینه ای مونس دیرینه
دی مست بدان بودم کز وی خبرم آمد.

مولوی .


- دینه روز ؛ دیروز :
درخت پشیمانی از دینه روز
در امروز باید که تان بردهد.

ناصرخسرو.


راهی که زیانکار بود می نمائی ، دینه روز بفریادی آمدی ، برای کار ناشایسته سبب شدی . (تفسیر بی نام سده ٔهفتم متعلق به عبدالعلی صدرالاشرافی ).
- دینه شب ؛ دیشب . شب گذشته . (ناظم الاطباء).
|| نو. تازه . (یادداشت دهخدا). مقابل کهن و دیرینه :
چه آویزی در این چون می ندانی
که دینه است این مدینه یا کهینه .

ناصرخسرو.



( دینة ) دینة. [ ن َ ] ( ع اِ ) وام که ادای آن را مدت معینی باشد. ( منتهی الارب ). قرض مؤجل. ( از اقرب الموارد ). || علامت موت. ( از لسان العرب ). || خوی. عبادت. ( از تاج العروس ). || باران نرم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || گردن دادن. ( منتهی الارب ). طاعت. ( اقرب الموارد ). || تأخیر: بعته بدینة؛ ای بتأخیر. ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).
دینه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، اِ ) دیروز. روز گذشته. ( ناظم الاطباء ). دیروزین. دیروزینه.دی. ( یادداشت دهخدا ). بمعنی دیروز یعنی روز گذشته بنقل از مجمعالفرس و سراج و در بهار عجم نوشته که دینه منسوب به دی یعنی منسوب به روز گذشته است. ( غیاث ) ( آنندراج ) : امیر [ مسعود ] خواجه را گفت در آن حدیث دینه چه دیده است ؟. ( تاریخ بیهقی ص 258 چ ادیب ). امیر پرسید که اریاق چون نیامده است ؟ غازی گفت او عادت دارد سه چهار شبانه روز شراب خوردن خاصه که بر شادی و نواخت دینه. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 325 ).
ز دوشینه درنگ و دینه تأخیر
فراوان خورد یار امروز تشویر.
لامعی.
بفردا چه امیدستت که فردا
نه موجود است همچون روز دینه.
ناصرخسرو.
بچه بط اگر چه دینه بود
آب دریاش تا بسینه بود.
سنائی ( حدیقه ).
ما و همین دوغبا و ترف و ترینه
پخته امروز یا ز باقی دینه.
( از اسرارالتوحید ص 276 ).
عیسی آن مرد را بخواند و گفت آن پشته هیزم دینه چه کردی گفت همچنان نهاده است. ( تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 3 ص 201 ). چون از آنجا که صخره بود بگذشتند که منزل دینه ٔایشان بود. ( ابوالفتوح ج 4 ص 437 س 6 ). امروز دوزن دارم با زن دینه. ( ابوالفتوح ج 4 ص 538 س 18 ).
فردا به باد کار صاحب از امروز
چونانک امروز بهتر است ز دینه.
سوزنی.
گفت به تیر آن پر کینه ت کجاست
گفت به رخش آن تک دینه ت کجاست.
نظامی.
نقل است که یک روز بجمعی از اهل علم گذشت و گفت اگر سه چیز در شماست وگرنه دوزخ شما را واجب است گفتند آن سه چیز چیست ؟ گفت حسرت دینه که از شما گذشت و نتوانید در آن طاعت زیادت کردن و نه گناهان را عذر خواستن و اگر امروزبعذر دینه مشغول شوی حق امروز کی گذاری. ( تذکره الاولیاء عطار ).
امروز به از دینه ای مونس دیرینه
دی مست بدان بودم کز وی خبرم آمد.

دینه . [ ن ِ ] (اِخ ) دینه اتین یا ناصرالدین دینه (1861- 1929 م . = 1348 هَ . ق .) مستشرق فرانسوی و نقاش غیرحرفه ای . قسمتی از زندگی خود را در شهر بوسعادة در الجزایر گذرانید و در همین شهر طبق وصیت او مدفون گردیددر سال 1927 م . مسلمان شدن خود را آشکار کرد و خود را ناصرالدین نامید، تألیفاتی بزبان فرانسه دارد ازآن جمله است محمد، در سیره ٔ پیغمبر اسلام که با همکاری سلیمان ابراهیم از فضلای الجزایر نوشته و تابلوهای زیبایی بقلم خود او دارد. نیز از اوست زندگی عرب ، زندگی صحرا، اشعه ای از نور اسلام و شرق و نظر غرب . (ازوفیات معاصرین قزوینی ) (از دائرة المعارف فارسی ).


دینة. [ ن َ ] (ع اِ) وام که ادای آن را مدت معینی باشد. (منتهی الارب ). قرض مؤجل . (از اقرب الموارد). || علامت موت . (از لسان العرب ). || خوی . عبادت . (از تاج العروس ). || باران نرم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گردن دادن . (منتهی الارب ). طاعت . (اقرب الموارد). || تأخیر: بعته بدینة؛ ای بتأخیر. (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).


دینه . [ ن َ ] (اِخ ) (به معنی انتقام یافته ) دختر یعقوب پیغمبر از زوجه ٔ اولیه و او را جز دینه دختری نبود. (سفر پیدایش 30-21، 34. 10-31) (قاموس کتاب مقدس ).


فرهنگ عمید

۱. دیروز.
۲. (صفت نسبی ) دیروزی، دینه روز: بچهٴ بط اگر چه دینه بُوَد / آب دریاش تا به سینه بُوَد (سنائی۱: ۱۵۴ ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
دین (۱۰۱ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)

واژه نامه بختیاریکا

( دینِه ) انتها؛ آخر

جدول کلمات

دیروز

پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری به معنی
دنباله ی شب. دیشب


کلمات دیگر: