دینه
فارسی به انگلیسی
فرهنگ اسم ها
معنی: نام دختر یعقوب ( ع ) و خواهر یوسف ( ع )، انتقام یافته
فرهنگ فارسی
دیروز، دیروزی، دینه روزهم گفته اند
( صفت ) دیروزی دیروزین : بچه بط اگر چه دینه بود آب دریاش تا بسینه بود ( حدیقه سنائی ) .
وام که ادای آنرا مدت معینی باشد .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
ز دوشینه درنگ و دینه تأخیر
فراوان خورد یار امروز تشویر.
لامعی .
بفردا چه امیدستت که فردا
نه موجود است همچون روز دینه .
ناصرخسرو.
بچه ٔ بط اگر چه دینه بود
آب دریاش تا بسینه بود.
سنائی (حدیقه ).
ما و همین دوغبا و ترف و ترینه
پخته ٔ امروز یا ز باقی دینه .
(از اسرارالتوحید ص 276).
عیسی آن مرد را بخواند و گفت آن پشته ٔ هیزم دینه چه کردی گفت همچنان نهاده است . (تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 3 ص 201). چون از آنجا که صخره بود بگذشتند که منزل دینه ٔایشان بود. (ابوالفتوح ج 4 ص 437 س 6). امروز دوزن دارم با زن دینه . (ابوالفتوح ج 4 ص 538 س 18).
فردا به باد کار صاحب از امروز
چونانک امروز بهتر است ز دینه .
سوزنی .
گفت به تیر آن پر کینه ت کجاست
گفت به رخش آن تک دینه ت کجاست .
نظامی .
نقل است که یک روز بجمعی از اهل علم گذشت و گفت اگر سه چیز در شماست وگرنه دوزخ شما را واجب است گفتند آن سه چیز چیست ؟ گفت حسرت دینه که از شما گذشت و نتوانید در آن طاعت زیادت کردن و نه گناهان را عذر خواستن و اگر امروزبعذر دینه مشغول شوی حق امروز کی گذاری . (تذکره ٔ الاولیاء عطار).
امروز به از دینه ای مونس دیرینه
دی مست بدان بودم کز وی خبرم آمد.
مولوی .
- دینه روز ؛ دیروز :
درخت پشیمانی از دینه روز
در امروز باید که تان بردهد.
ناصرخسرو.
راهی که زیانکار بود می نمائی ، دینه روز بفریادی آمدی ، برای کار ناشایسته سبب شدی . (تفسیر بی نام سده ٔهفتم متعلق به عبدالعلی صدرالاشرافی ).
- دینه شب ؛ دیشب . شب گذشته . (ناظم الاطباء).
|| نو. تازه . (یادداشت دهخدا). مقابل کهن و دیرینه :
چه آویزی در این چون می ندانی
که دینه است این مدینه یا کهینه .
ناصرخسرو.
دینه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، اِ ) دیروز. روز گذشته. ( ناظم الاطباء ). دیروزین. دیروزینه.دی. ( یادداشت دهخدا ). بمعنی دیروز یعنی روز گذشته بنقل از مجمعالفرس و سراج و در بهار عجم نوشته که دینه منسوب به دی یعنی منسوب به روز گذشته است. ( غیاث ) ( آنندراج ) : امیر [ مسعود ] خواجه را گفت در آن حدیث دینه چه دیده است ؟. ( تاریخ بیهقی ص 258 چ ادیب ). امیر پرسید که اریاق چون نیامده است ؟ غازی گفت او عادت دارد سه چهار شبانه روز شراب خوردن خاصه که بر شادی و نواخت دینه. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 325 ).
ز دوشینه درنگ و دینه تأخیر
فراوان خورد یار امروز تشویر.
نه موجود است همچون روز دینه.
آب دریاش تا بسینه بود.
پخته امروز یا ز باقی دینه.
فردا به باد کار صاحب از امروز
چونانک امروز بهتر است ز دینه.
گفت به رخش آن تک دینه ت کجاست.
امروز به از دینه ای مونس دیرینه
دی مست بدان بودم کز وی خبرم آمد.
دینه . [ ن ِ ] (اِخ ) دینه اتین یا ناصرالدین دینه (1861- 1929 م . = 1348 هَ . ق .) مستشرق فرانسوی و نقاش غیرحرفه ای . قسمتی از زندگی خود را در شهر بوسعادة در الجزایر گذرانید و در همین شهر طبق وصیت او مدفون گردیددر سال 1927 م . مسلمان شدن خود را آشکار کرد و خود را ناصرالدین نامید، تألیفاتی بزبان فرانسه دارد ازآن جمله است محمد، در سیره ٔ پیغمبر اسلام که با همکاری سلیمان ابراهیم از فضلای الجزایر نوشته و تابلوهای زیبایی بقلم خود او دارد. نیز از اوست زندگی عرب ، زندگی صحرا، اشعه ای از نور اسلام و شرق و نظر غرب . (ازوفیات معاصرین قزوینی ) (از دائرة المعارف فارسی ).
دینة. [ ن َ ] (ع اِ) وام که ادای آن را مدت معینی باشد. (منتهی الارب ). قرض مؤجل . (از اقرب الموارد). || علامت موت . (از لسان العرب ). || خوی . عبادت . (از تاج العروس ). || باران نرم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گردن دادن . (منتهی الارب ). طاعت . (اقرب الموارد). || تأخیر: بعته بدینة؛ ای بتأخیر. (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
دینه . [ ن َ ] (اِخ ) (به معنی انتقام یافته ) دختر یعقوب پیغمبر از زوجه ٔ اولیه و او را جز دینه دختری نبود. (سفر پیدایش 30-21، 34. 10-31) (قاموس کتاب مقدس ).
فرهنگ عمید
۲. (صفت نسبی ) دیروزی، دینه روز: بچهٴ بط اگر چه دینه بُوَد / آب دریاش تا به سینه بُوَد (سنائی۱: ۱۵۴ ).
واژه نامه بختیاریکا
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
دنباله ی شب. دیشب