عروضی
فارسی به انگلیسی
prosodic(al), prosodist
prosodic
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
( صفت ) آن که عروض داند عالم عروض .
نام او محمد بن منصور بن حسن عروضی برجی مکنی به ابوسهل است وی از اهالی اصفهان و محدث بود و حدیث را نزد ابونعیم حافظ و دیگران فرا گرفت و اهالی اصفهان و دیگران از او روایت کرده اند
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
- وزن عروضی ؛ وزن کلمه است ازنظر حرکات و سکنات ، بدون در نظر گرفتن نوع حرکت ، و آن در مقابل وزن صرفی است که در آن نوع حرکت و نیز نوع حرف زائد مورد نظر قرار میگیرد.
|| آنکه عروض داند. عالم عروض. ( از فرهنگ فارسی معین ). عروض دان. و رجوع به عروض شود.
عروضی. [ ع َ ] ( اِخ ) نام وی رزین بن زندور، و ملقب به عروضی و مکنی به ابونصر است. او شاعری است که اوزان تازه و غریبی از عروض را بکار میبرد و در این راه از استاد خود عبداﷲبن هارون پیروی میکرد.رزین از موالی طیفوربن منصور حمیری ، خال مهدی خلیفه بشمار میرفت و در بغداد سکونت داشت. او را با «عنان » شاعره اخبار و معارضاتی است. وی بسال 247 هَ.ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی از ارشاد الاریب و الورقة ).
عروضی. [ ع َ ] ( اِخ ) نام او محمدبن منصوربن حسن عروضی برجی ، مکنی به ابوسهل است.وی از اهالی اصفهان و محدث بود و حدیث را نزد ابونعیم حافظ و دیگران فراگرفت و اهالی اصفهان و دیگران از او روایت کرده اند. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).
عروضی . [ ع َ ] (اِخ ) نام او محمدبن منصوربن حسن عروضی برجی ، مکنی به ابوسهل است .وی از اهالی اصفهان و محدث بود و حدیث را نزد ابونعیم حافظ و دیگران فراگرفت و اهالی اصفهان و دیگران از او روایت کرده اند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
عروضی . [ ع َ ] (اِخ ) نام وی رزین بن زندور، و ملقب به عروضی و مکنی به ابونصر است . او شاعری است که اوزان تازه و غریبی از عروض را بکار میبرد و در این راه از استاد خود عبداﷲبن هارون پیروی میکرد.رزین از موالی طیفوربن منصور حمیری ، خال مهدی خلیفه بشمار میرفت و در بغداد سکونت داشت . او را با «عنان » شاعره اخبار و معارضاتی است . وی بسال 247 هَ .ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی از ارشاد الاریب و الورقة).
عروضی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب است به عروض که از اوزان شعر بحث میکند. (از الانساب سمعانی ). رجوع به عروض شود.
- وزن عروضی ؛ وزن کلمه است ازنظر حرکات و سکنات ، بدون در نظر گرفتن نوع حرکت ، و آن در مقابل وزن صرفی است که در آن نوع حرکت و نیز نوع حرف زائد مورد نظر قرار میگیرد.
|| آنکه عروض داند. عالم عروض . (از فرهنگ فارسی معین ). عروض دان . و رجوع به عروض شود.