کلمه جو
صفحه اصلی

بروز


مترادف بروز : ابراز، پیدایی، پیدایش، تجلی، ظهور، نمایش، نمود، آشکار شدن، پدیدار شدن، نمایان شدن

متضاد بروز : پنهان شدن، مخفی شدن، نهان شدن

برابر پارسی : آشکار، پدیدار، نشان دادن، نمایش، هویدا کردن

فارسی به انگلیسی

demonstration, emergence, explosion, manifestation, outbreak, stroke, appearing, leaking out, confession, sppearing

demonstration, emergence, explosion, manifestation, outbreak, stroke


فارسی به عربی

تفشی , موافقة

عربی به فارسی

پيش رفتن , پيشرفتگي داشتن , جلو رفتن (بيشتر با يا مانندان بکارميرود) , پيش رفتگي , پيش امدگي , برجسته , قلنبه , واريز نشده


مترادف و متضاد

outbreak (اسم)
شیوع، بروز، طغیان، وقوع، درگیر

indication (اسم)
اشاره، نشان، نشانه، قرینه، بروز، علامت، دلالت

detection (اسم)
بازرسی، کشف، ردیابی، بازیابی، بروز، اکتشاف، یافت، تفتیش

ابراز، پیدایی، پیدایش، تجلی، ظهور، نمایش، نمود ≠ پنهان شدن، مخفی‌شدن، نهان شدن


آشکار شدن، پدیدار شدن، نمایان شدن


۱. ابراز، پیدایی، پیدایش، تجلی، ظهور، نمایش، نمود
۲. آشکار شدن، پدیدار شدن، نمایان شدن ≠ پنهان شدن، مخفیشدن، نهان شدن


فرهنگ فارسی

نمایان شدن، پدیدارشدن، آشکارشدن
۱- ( مصدر ) پیدا شدن پدید آمدن برون آمدن آشکار شدن . ۲- ( اسم ) پیدایی .
در روز روز هنگام .

تعداد موارد جدید ابتلا به یک بیماری یا وقوع رویدادی خاص در طی یک دورۀ زمانی معین


فرهنگ معین

(بُ ) [ ع . ] (مص ل . ) پیدا شدن ، برون آمدن .

لغت نامه دهخدا

بروز. [ ب َرْ وَ / ب ُ ] ( اِ ) برور، که سجاف جامه است. ( از برهان ). آرایش پوستین که در پای دامن و سرآستین دوزند. ( هفت قلزم ) ( شرفنامه منیری ). رجوع به بَروَر شود. || پیوند و جامه که پوشیدنی و گستردنی باشد. ( هفت قلزم ). پیوند جامه گستردنی یا پوشیدنی ، لونی پس از لونی دیگر. ( شرفنامه منیری ).

بروز. [ ب َ ] ( اِ ) نزاع و غوغا و همهمه. || چوب نشیمنگاه طیور. ( ناظم الاطباء ).

بروز. [ ب ُ ] ( اِ ) تخت خواب و بستر و فراویز. ( ناظم الاطباء ). رجوع به بَروَز شود.

بروز. [ ب ُ ] ( ع اِمص ) ظهور. آشکارشدگی. ( ناظم الاطباء ). پیدایی. پدیداری.

بروز. [ ب ُ ]( ع مص ) بیرون آمدن. ( از منتهی الارب ) ( دهار ) ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). خروج. ( از اقرب الموارد ). || نمایان شدن و برآمدن بسوی فضا. ( از منتهی الارب ). || بیرون آوردن. ( دهار ).

بروز. [ ب ِ ] ( ق مرکب ) ( از: ب + روز ) در روز. ( ناظم الاطباء ). روزهنگام.
- بروز آوردن ؛ شب را صبح کردن. از شب برآمدن.
- روزبروز ؛ از روزی به روزی. هرروزه. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به روز شود.

بروز. [ ب َ ] (اِ) نزاع و غوغا و همهمه . || چوب نشیمنگاه طیور. (ناظم الاطباء).


بروز. [ ب َرْ وَ / ب ُ ] (اِ) برور، که سجاف جامه است . (از برهان ). آرایش پوستین که در پای دامن و سرآستین دوزند. (هفت قلزم ) (شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به بَروَر شود. || پیوند و جامه که پوشیدنی و گستردنی باشد. (هفت قلزم ). پیوند جامه گستردنی یا پوشیدنی ، لونی پس از لونی دیگر. (شرفنامه ٔ منیری ).


بروز. [ ب ِ ] (ق مرکب ) (از: ب + روز) در روز. (ناظم الاطباء). روزهنگام .
- بروز آوردن ؛ شب را صبح کردن . از شب برآمدن .
- روزبروز ؛ از روزی به روزی . هرروزه . (ناظم الاطباء). و رجوع به روز شود.


بروز. [ ب ُ ] (اِ) تخت خواب و بستر و فراویز. (ناظم الاطباء). رجوع به بَروَز شود.


بروز. [ ب ُ ] (ع اِمص ) ظهور. آشکارشدگی . (ناظم الاطباء). پیدایی . پدیداری .


بروز. [ ب ُ ](ع مص ) بیرون آمدن . (از منتهی الارب ) (دهار) (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). خروج . (از اقرب الموارد). || نمایان شدن و برآمدن بسوی فضا. (از منتهی الارب ). || بیرون آوردن . (دهار).


فرهنگ عمید

نمایان شدن، پدیدار شدن، آشکار شدن.

دانشنامه عمومی

بروز یا در همه گیرشناسی، به احتمال پیش آمدن یک بیماری، در یک جمعیت، در یک دورهٔ مشخص از زمان گفته می شود. اگرچه گاهی برای بیان ساده تر، از آن به عنوان تعداد موارد تازه رخ دادهٔ یک بیماری در طول یک دورهٔ زرمانی یاد می شود، ولی بهتر است آن را با یک نسبت یا شدت که دارای یک مخرج است، ندشان داد.
شیوع
نسبت بروز یا بروز تجمعی یا بروز انباشه به تعداد موارد جدید در یک دوره زمانی مشخص تقسیم بر اندازهٔ جمعیتی که از آغاز در معرض خطر بوده است، گفته می شود. برای نمونه، اگر یک جمعیت در آغاز دارای ۱۰۰۰ فرد غیربیمار باشد و در طول ۲ سال مشاهده، در ۲۸ نفر از آنها شرایط یک بیماری گسترش پیدا کرده باشد، نسبت بروز برابر است با ۲۸ مورد در هر ۱۰۰۰ نفر در هر ۲ سال، یعنی ۲٫۸ درصد.

فرهنگ فارسی ساره

نمایش، نشان دادن


فرهنگستان زبان و ادب

{incidence} [پزشکی] تعداد موارد جدید ابتلا به یک بیماری یا وقوع رویدادی خاص در طی یک دورۀ زمانی معین

گویش مازنی

/berooz/ ظاهر و آشکار - اقرار

۱ظاهر و آشکار ۲اقرار


پیشنهاد کاربران

بروز جنگ

بروز حوادث


کلمات دیگر: