کلمه جو
صفحه اصلی

امتحان


مترادف امتحان : آزمایش، آزمون، تجربه، تست، کنکور، مسابقه، بررسی، معاینه، وارسی

برابر پارسی : آزمایش، آزمون

فارسی به انگلیسی

examination, test, temptation, proof


assay, examination, test, trial, try


examination, test, experiment, probation, proof, trial, try, assay, temptation

فارسی به عربی

اختبار , اغراء , امتحان , تجربة , فحص , محاکمة , محاولة

عربی به فارسی

آزمون , آزمايه , امتحان , آزمايش , محک , بازرسي , معاينه , رسيدگي


مترادف و متضاد

آزمایش، آزمون، تجربه، تست، کنکور، مسابقه


بررسی، معاینه، وارسی


۱. آزمایش، آزمون، تجربه، تست، کنکور، مسابقه
۲. بررسی، معاینه، وارسی


assay (اسم)
عیار، ازمایش، کوشش، امتحان، عیارگری

temptation (اسم)
فریب، اغوا، ازمایش، امتحان، خواست، فریبندگی، فتنه، وسوسه

experiment (اسم)
ازمایش، امتحان، تدبیر، تجربه

quiz (اسم)
امتحان، شوخی، چیز عجیب، پرسش و ازمون

trial (اسم)
رنج، ازمایش، کوشش، امتحان، محنت، مرافعه، محاکمه

try (اسم)
ازمایش، کوشش، امتحان، ازمون

exam (اسم)
محک، ازمایش، امتحان، رسیدگی، بازرسی، معاینه، ازمون، ازمایه

examination (اسم)
محک، ازمایش، امتحان، رسیدگی، بازرسی، معاینه، ازمون، ازمایه

shibboleth (اسم)
امتحان، ازمون، اسم رمز، بیان رایج، اصطلاح پیش پا افتاده و مرسوم

probation (اسم)
ازمایش، امتحان، عفو مشروط، ازادی به قید التزام، دوره ازمایش و کاراموزی، ارائه مدرک و دلیل

probational (صفت)
ازمایش، امتحان، ازادی به قید التزام، دوره ازمایش و کاراموزی

فرهنگ فارسی

آزمودن ، آزمایش
۱ - ( مصدر ) آزمودن آزمایش کردن . ۲ - ( اسم ) آزمایش تجربه آزمون ۳ - آزمایش دل اولیا بگونه گونه بلاها که از حق تعالی بدان آید جمع : امتحانات . یا امتحان نسج زنده . بافت برداری .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) آزمودن . ۲ - (اِمص . ) آزمایش ، تجربه . ج . امتحانات .

لغت نامه دهخدا

امتحان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بیازمودن . (مصادر زوزنی ) (ترجمان ترتیب عادل ). آزمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آزمایش کردن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ) آزمایش . تجربه . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). آزمون . (فرهنگ فارسی معین ) :
در جنب سخاش بحر و کان را
کس قوت امتحان ندیده ست .

خاقانی .


چون طبع طفیل آرزو بود
حالیش به امتحان شکستم .

خاقانی .


من همی دانستمی بی امتحان
لیک کی باشد خبرهمچون عیان .

مولوی .


گر جان طلبی فدای جانت
سهل است جواب امتحانت .

سعدی .


دماغ خون من چون اشک رنگی بر نمی آید
گر استغنا نگیرد دست وتیغت امتحان دارد.

میرزا بیدل (از آنندراج ).


- امتحان تجدیدی ؛ اگر شاگردی در بعضی از درسها از عهده ٔ امتحان برنیاید بار دیگر وی را از همان درسها امتحان کنند و آنرا امتحان تجدیدی گویند. امتحانات تجدیدی مدارس و دانشگاه برحسب معمول در شهریور ماه انجام میگیرد.
- امتحان تستی ؛ هرگونه پرسشهای متعدد و کوتاه است که برای آزمایش هوش یا استعدادهای دیگر و یا معلومات افراد تهیه شده باشد .
- امتحان داخلی ؛ امتحانی که در خود دبستان یا دبیرستان توسط معلمان همان مدرسه انجام می شود. رجوع به امتحان نهایی در همین ترکیبات شود.
- امتحان شفاهی ؛ امتحانی که زبانی انجام پذیرد، معلم می پرسد و شاگرد همانجا و درهمان موقع جواب میدهد.
- امتحان کتبی ؛ امتحانی که معلمان و ممتحنان بطور کتبی و نوشتنی شاگردان رامی آزمایند.
- امتحان کردن . رجوع به امتحان کردن در ردیف خود شود.
- امتحان نسج زنده ؛ بافت برداری . (فرهنگ فارسی معین ).
- امتحان نهایی ؛ امتحانی که در پایان سال تحصیلی (خرداد) یا درشهریور بطور رسمی نه داخلی انجام می گیرد.
- امتحان هوش ؛ پرسشهایی برای آزمایش هوش کسان .
- امثال :
امتحان را گربه نخورده است ؛ بر امتحان کردن ضرری مترتب نشود. (از امثال و حکم مؤلف ).
|| تفحص و تجسس و تفتیش و جستجو. (ناظم الاطباء). || (مص ) نگریستن و تأمل کردن . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). نگریستن در عاقبت کاری . (از متن اللغة). اندیشیدن پایان کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || روشن و گشاده کردن دل : امتحن اﷲ قلوبهم ؛ خدا دلهای آنان را روشن و گشاده کرد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خالص گردانیدن نقره و جز آن به آتش . (از متن اللغة) :
طلق روانست آب بی عمل امتحان
زر خلاص است خاک بی اثر کیمیا.

خاقانی .


|| در محنت افتادن . (شمس اللغات ) :
گیرم که من از روزگار ماندم
امروز در این حبس امتحانم .

مسعودسعد.


دهر از فزعش به پنج هنگام
در ششدر امتحان ببینم .

خاقانی .


مروحه ٔ تقدیر ربانی چرا
پر نباشد زامتحان و ابتلا.

مولوی .


چو بعد از مرگ خواهی آشتی کرد
همه عمر از غمت در امتحانیم .

مولوی .


|| در اصطلاح تصوف آزمایش دل اولیاء بگونه گونه بلاها که از حق تعالی بدان آید. (هجویری ، از فرهنگ فارسی معین ).

امتحان. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بیازمودن. ( مصادر زوزنی ) ( ترجمان ترتیب عادل ). آزمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آزمایش کردن. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اِمص ) آزمایش. تجربه. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). آزمون. ( فرهنگ فارسی معین ) :
در جنب سخاش بحر و کان را
کس قوت امتحان ندیده ست.
خاقانی.
چون طبع طفیل آرزو بود
حالیش به امتحان شکستم.
خاقانی.
من همی دانستمی بی امتحان
لیک کی باشد خبرهمچون عیان.
مولوی.
گر جان طلبی فدای جانت
سهل است جواب امتحانت.
سعدی.
دماغ خون من چون اشک رنگی بر نمی آید
گر استغنا نگیرد دست وتیغت امتحان دارد.
میرزا بیدل ( از آنندراج ).
- امتحان تجدیدی ؛ اگر شاگردی در بعضی از درسها از عهده امتحان برنیاید بار دیگر وی را از همان درسها امتحان کنند و آنرا امتحان تجدیدی گویند. امتحانات تجدیدی مدارس و دانشگاه برحسب معمول در شهریور ماه انجام میگیرد.
- امتحان تستی ؛ هرگونه پرسشهای متعدد و کوتاه است که برای آزمایش هوش یا استعدادهای دیگر و یا معلومات افراد تهیه شده باشد .
- امتحان داخلی ؛ امتحانی که در خود دبستان یا دبیرستان توسط معلمان همان مدرسه انجام می شود. رجوع به امتحان نهایی در همین ترکیبات شود.
- امتحان شفاهی ؛ امتحانی که زبانی انجام پذیرد، معلم می پرسد و شاگرد همانجا و درهمان موقع جواب میدهد.
- امتحان کتبی ؛ امتحانی که معلمان و ممتحنان بطور کتبی و نوشتنی شاگردان رامی آزمایند.
- امتحان کردن . رجوع به امتحان کردن در ردیف خود شود.
- امتحان نسج زنده ؛ بافت برداری. ( فرهنگ فارسی معین ).
- امتحان نهایی ؛ امتحانی که در پایان سال تحصیلی ( خرداد ) یا درشهریور بطور رسمی نه داخلی انجام می گیرد.
- امتحان هوش ؛ پرسشهایی برای آزمایش هوش کسان.
- امثال :
امتحان را گربه نخورده است ؛ بر امتحان کردن ضرری مترتب نشود. ( از امثال و حکم مؤلف ).
|| تفحص و تجسس و تفتیش و جستجو. ( ناظم الاطباء ). || ( مص ) نگریستن و تأمل کردن. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). نگریستن در عاقبت کاری. ( از متن اللغة ). اندیشیدن پایان کار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || روشن و گشاده کردن دل : امتحن اﷲ قلوبهم ؛ خدا دلهای آنان را روشن و گشاده کرد. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خالص گردانیدن نقره و جز آن به آتش. ( از متن اللغة ) :

فرهنگ عمید

۱. آزمون، آزمایش.
۲. سؤال کردن از دیگری به صورت کتبی یا شفاهی به منظور سنجش اطلاعات او.
۳. آزمایش چیزی به منظور بررسی کارایی یا تناسب آن.

دانشنامه عمومی

امتحان عملی ست که در یک دورهٔ آموزشی با هدف ارزیابی صورت می گیرد.
امتحان (فیلم ۱۳۸۰)
امتحان همچنین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
امتحان (فیلم ۲۰۰۶)
آزمون (فیلم)

امتحان (ابهام زدایی). امتحان عملی ست که در یک دورهٔ آموزشی با هدف ارزیابی صورت می گیرد.
امتحان (فیلم ۱۳۸۰)
امتحان (فیلم ۲۰۰۶)
آزمون (فیلم)
امتحان همچنین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:

امتحان (فیلم ۱۳۸۰). امتحان (فیلم) فیلمی به کارگردانی و نویسندگی ناصر رفایی ساختهٔ سال ۱۳۸۰ است.
رایا نصیری
فرزین آقایی
اقدس خوش مو
ناهید رفایی
سیدعلی حسینی
نسیم صلاحی نژاد
ناهید سرومیلی
زویا خان بابایی
سمیه باباوند
محمدرضا اسدی
سارا اسدی
زهره گردان
مریم جهانی مطلق
بیتا اکبری
آزاده شهبازی
فیروزه احمدیان
نرگس نصیری
رضا نیاکان
ساناز افشاری
معصومه ارجمندی
لیلا قاسمیان مبرهن
فریبا مقدسی نژاد
وحیده آقاداداشی
مریم مظلومی
یعقوب غفاری
ساناز مرشدی
لادن کورانی
نوشین نظری
تیمور احسانی

امتحان (فیلم ۱۹۹۴). امتحان (به هندی: Imtihaan) فیلمی محصول سال ۱۹۹۴ و به کارگردانی هری بوجا است. در این فیلم بازیگرانی همچون سیف علی خان، سانی دیول، راوینا تاندون، آسرانی، گلشن گروور، شاکتی کاپور، دالیپ تاهیل ایفای نقش کرده اند.
۱۱ مارس ۱۹۹۴ (۱۹۹۴-03-۱۱)
این فیلم در ایران توسط مؤسسه هنر هشتم دوبله و پخش شده است.

امتحان (فیلم ۲۰۰۶). امتحان (به انگلیسی: The Exam)، (به ترکی استانبولی: Sınav) فیلمی به کارگردانی عمر فاروک سوراک و نویسندگی ییغیت گورالپ محصول سال ۲۰۰۶ میلادی است.
یاغمور آتاکان
اسماعیل هاکیوغلو
وولکان دمیروک
طوبا بویوک اوستون
رویا اونال
کانر اوزورتلو
ژان کلود ون دم

دانشنامه آزاد فارسی

اندازه گیری دانش یا مهارت فراگیر. فراگیر، به دانش آموز، دانشجو، کارآموز، و هر شخصی اطلاق می شود که طبق برنامه ای معین به فراگیری درسی می پردازد که با هدف یادگیری موضوعی معین به او داده می شود. امتحان، یکی از ابزار سنجش تغییر میزان دانسته های فرد است که معمولاً، به صورت کتبی، شفاهی، یا عملی برگزار می شود. معیار سنجش توانایی دانسته های فراگیران، معمولاً نمره است که در ایران، دامنه ای میان صفر و بیست دارد. زمان برگزاری امتحان در ایران، در نظام قدیم و نظام جدیدآموزش و پرورش تفاوت دارد. در نظام قدیم، سال تحصیلی به سه قسمت سه ماهه، یا سه ثلث، تقسیم می شد و در پایان هر ثلث، از فراگیران امتحان می گرفتند. از ۱۳۷۹، امتحان به صورت نیم سالی، ترمی، درآمده است و دانش آموزان دوبار، در پایان هر نیم سال، امتحان می دهند. امتحان هایی که در ایران برای ارزش یابی دانسته های دانش آموزان مدارس برگزار می شود، به اختصار عبارت اند از امتحان داخلی که در پایان هر نیم سال تحصیلی و در داخل مدارس برگزار می شود؛ امتحان نهایی یا امتحان هماهنگ استانی منطقه ای که در پایان هریک از مقاطع سه گانۀ تحصیلی ابتدایی، راهنمایی تحصیلی، و متوسطه برگزار می شود؛ امتحان متفرقه یا امتحان داوطلبان آزاد، ویژۀ کسانی که امکان حضور رسمی در مدرسه را ندارند؛ و کنکور یا آزمون ورود به دانشگاه. امتحان های دانشگاه ها و مدارس عالی به صورت نیم سالی است. این امتحانات که برای ارزش یابی دانسته های دانشگاهی در ایران برگزار می شود، به اختصار عبارت اند از امتحان پایان نیم سال، امتحان معرفی به استاد که با شرایط ویژه، برای دانشجویانی برگزار می شود که در کلاس های درسی حضور نداشته اند و امتحان جامع تحصیلات تکمیلی دورۀ دکتری.

امتحان (منطق). (در لغت به معنای آزمودن) در منطق، آزمودنِ مخاطب (= طرف بحث) در حجت آوردن و روشن ساختن اندازة توانایی او در کار استدلال. به عقیدة ابن سینا، هدف از امتحان، شناخت میزان توانایی مخاطب در معرفت قیاسات است. زمانی که قیاس به منظور استکشاف حال مخاطب به کار گرفته شود و گمراه کردن و ناتوان ساختن او مورد نظر نباشد، قیاس را قیاس امتحان یا قیاس امتحانی و یا قیاس ممتحن گویند.

فرهنگ فارسی ساره

آزمون، آزمایش


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] امتحان (ابهام زدایی). واژه امتحان ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • امتحان، آزمایش یا آزمودن، از راه های شناخت موضوعات در فقه• امتحان (منطق)، بررسی و آزمون و روشن ساختن قدرت مخاطب در حجت و استدلال
...

جدول کلمات

ازمون

پیشنهاد کاربران

آروین

هدیه کادو

سنجش. . پرسش. . آزمایش. . ارزیابی . . برآورد. .

Exam

رون، آزمون، تست، آزمایش

امتحان:قبول رنج کردن
( ( لا ابالی وار با تیغ و سنان
می نمایی دار و گیر و امتحان ) )
( مثنوی مولوی ، دفتر 3 ، محمد استعلامی ، چاپ اول 1363، ص 369 )


امتحان کلمه ای عربی و هم خانواده با کلمه های مِحنت ( رنج ) مِحَن ( رنجها ) می باشد . این کلمه به معنی قبول و تحمل رنج می باشد و مترادف با کلمه آزمون و آزمایش فارسی بکار می رود.
امتحان به ترکی: سیناق، ایمتَحان

آزمایش، آزمون، تجربه، تست، کنکور، مسابقه، بررسی، معاینه، وارسی، رون


کلمات دیگر: