کلمه جو
صفحه اصلی

بقاع


مترادف بقاع : امکنه متبرکه، بقعه ها، بقع، زیارتگاهها، مزارها، مکان های متبرک، امکنه، محل ها، جاها، مکانها، تکیه ها، خانقاه ها، صوامع، صومعه ها

فارسی به انگلیسی

mausoleums


مترادف و متضاد

۱. امکنه متبرکه، بقعهها، بقع، زیارتگاهها، مزارها، مکانهای متبرک
۲. امکنه، محلها، جاها، مکانها
۳. تکیهها، خانقاهها، صوامع، صومعهها


امکنه متبرکه، بقعه‌ها، بقع، زیارتگاهها، مزارها، مکان‌های متبرک


امکنه، محل‌ها، جاها، مکانها


تکیه‌ها، خانقاه‌ها، صوامع، صومعه‌ها


فرهنگ فارسی

جمع بقعه
( اسم ) جمع بقعه بقعه ها خانه ها سرای ها.توضیح اغلب بضم بائ تلفظ میشود ولی صحیح بکسر است و شاید این اشتباه از کلم. بقعه که ببای مضموم است نشائ ت کرده باشد.یا بقاع خیر.صومعه ها خانقاهها تکیه ها . یا بقاع متبرکه . مشاهد و مقابر بزرگان دین وایمه .
اصابه خرئ بقاع یعنی رسیدن کسی را غبار و عرق و ماندن قدری از آن در بدن و خرئ بقاع نیز گویند . یعنی از غبار و عرق تن او پیسه گردید .

فرهنگ معین

(بِ ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ بقعه ، خانه ها، سرای ها.

لغت نامه دهخدا

بقاع. [ ب ِ ] ( ع اِ ) ج ِ بُقْعَة و بَقْعَة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رجوع به بقعه شود. || بقعه ها وخانه ها و سرای ها. ( ناظم الاطباء ). جاها. ( از غیاث ). ج ِ بقعه. پاره ای زمین که از زمینهای دیگر ممتاز باشد.( آنندراج ) ( از فرهنگ نظام ) : عرصه آن بقاع از ظلمت کفر و شرک پاک کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ).شعار اسلام در آن بقاع و اصقاع ظاهر شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). و شدت سرما بشکست و بقاع و رباع از هبوب نسیم صبا خوش و خرم گشت. ( جهانگشای جوینی ). || جای و گوی که در آن آب گرد آید. ( آنندراج ).
- بقاع الخیر ؛ صومعه و خانقاه و تکیه. ( ناظم الاطباء ) : مجملاً لازمه منصب مطلق صدارت تعیین حکام شرع... و سایر خدمه مزارات و مدارس و مساجد و بقاع الخیر... ( تذکرة الملوک چ 2 ص 2 ).
- بقاع سپهر ارتفاع ؛ عمارتهایی که مانند آسمان بلند و مرتفع است. ( ناظم الاطباء ).
- بقاع متبرکه ؛ مشاهد و مقابر ائمه و بزرگان دین.

بقاع. [ ب ُ ] ( ع اِ ) اصابه خرء بقاع ؛ یعنی رسیدن کسی را غبار و عرق وماندن قدری از آن در بدن ، و خرء بقاع نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). یعنی از غبار و عرق تن او پیسه گردید.

بقاع . [ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ بُقْعَة و بَقْعَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به بقعه شود. || بقعه ها وخانه ها و سرای ها. (ناظم الاطباء). جاها. (از غیاث ). ج ِ بقعه . پاره ای زمین که از زمینهای دیگر ممتاز باشد.(آنندراج ) (از فرهنگ نظام ) : عرصه ٔ آن بقاع از ظلمت کفر و شرک پاک کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).شعار اسلام در آن بقاع و اصقاع ظاهر شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ) . و شدت سرما بشکست و بقاع و رباع از هبوب نسیم صبا خوش و خرم گشت . (جهانگشای جوینی ). || جای و گوی که در آن آب گرد آید. (آنندراج ).
- بقاع الخیر ؛ صومعه و خانقاه و تکیه . (ناظم الاطباء) : مجملاً لازمه ٔ منصب مطلق صدارت تعیین حکام شرع ... و سایر خدمه ٔ مزارات و مدارس و مساجد و بقاع الخیر... (تذکرة الملوک چ 2 ص 2).
- بقاع سپهر ارتفاع ؛ عمارتهایی که مانند آسمان بلند و مرتفع است . (ناظم الاطباء).
- بقاع متبرکه ؛ مشاهد و مقابر ائمه و بزرگان دین .


بقاع . [ ب ُ ] (ع اِ) اصابه خرء بقاع ؛ یعنی رسیدن کسی را غبار و عرق وماندن قدری از آن در بدن ، و خرء بقاع نیز گویند. (ناظم الاطباء). یعنی از غبار و عرق تن او پیسه گردید.


فرهنگ عمید

بقعه#NAME?


= بقعه

دانشنامه عمومی

بِقاع دره ای بارآور است در خاور لبنان. امپراتوری روم آن را به عنوان یکی از منبع های کشاورزی ارزشمند می شناخت؛ که در لبنان کنونی آن ویژگی را نگاه داشته است.
Beqaa Photo Gallery Ya Libnan
در ۳۰ کیلومتری خاور بیروت جای گرفته است؛ میان کوه لبنان در باختر و رشته کوه لبنان شرقی در خاور. درازای آن ۱۲۰ کیلومتر و پهنایش ۱۶ کیلومتر است. آب و هوای مدیترانه ای دارد؛ با زمستان هایی برفی و تابستان هایی خشک و گرم. باران محدودی به ویژه در شمال دارد، به پشتوانه کوه لبنان، که جلوی ابرهای باران زا از دریای مدیترانه را سد می کند. بارش سالانه آن ۲۳۰ مم در شمال و ۶۱۰ مم در کانون است. دو رود از این جا سرچشمه می گیرند: رود عاصی که رو به شمال از سوریه و ترکیه می گذرد و رود لیتانی که رو به جنوب و سپس باختر به دریای مدیترانه می ریزد.
ویکی انگلیسی

بقاع (ابهام زدایی). بقاع ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
بقاع
استان بقاع

دانشنامه آزاد فارسی

بِقاع
دره ای در مرکز لبنان، واقع در میان رشته کوه های لبنان و جبل الشرقی، به طول ۱۳۰ و پهنای بیست کیلومتر. فرمانداری نیز محسوب می شود و مراکز اصلی تمرکز جمعیت آن، شهرهای زهله و شهر باستانی بعلبک است. رودهای اورونتس و لیتانی از بعلبک سرچشمه می گیرند. جنوب درّۀ مزبور فوق العاده حاصل خیز است و محصولات مهم آن عبارت اند از گندم، پنبه، و میوه.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بِقاع، (جمعِ بَقعَه)، جلگه ای باریک و طویل میان جبل لبنان  و جبل الشرقی ، با ارتفاع متوسط هزار متر می باشد.
در روزگار باستان این جلگه را کویله سیریا (=سوریه مجوّف) می خوانده اند، این تعبیر بعدها رواج بیشتری یافت.

طبیعت بقاع
این جلگه که در اصل گودالی زمین ساختی بوده و از لایه های رسوبی انباشته شده، دنباله شکاف (=غور) زمین ساختی اردن در طول محور شمال به جنوب است و یکی از مشخصات بنیادی ساختار خاور نزدیک به شمار می آید.
بخشی از آب های  این جلگه به دو رودخانه لیتانی و نهرالعاصی، که از دو سوی ارتفاعات بعلبک سرچشمه می گیرند می ریزد.
نهر العاصی از ارتفاعات صعب العبور جنوب، و لیتانی از دره ها و آبکندهای منتهی به فلات بازالتیِ حِمص سرازیر می شوند و از این سرزمین می گذرند.

آب و هوای بقاع
آب و هوای قارّه ای، این جلگه را به صورت دشتی نیمه بایر در آورده است، ولی در گوشه و کنار آن واحه ها و آبگیرهایی می توان یافت که از دیرباز باتلاق و مرداب بوده است و همین امر سخن قلقشندی را که از وجود دریاچه ای به نام دریاچه بقاع در روزگار خود نام برده موجّه می سازد.

علت آبادی بقاع
...

پیشنهاد کاربران

قطعه های زمین


کلمات دیگر: