کلمه جو
صفحه اصلی

جلال الدوله

فرهنگ فارسی

از امیران دیالمه عراق ( جل. ۴۱۶ - ف. ۴۳۵ ه. ق . )
ملکشاه سلجوقی . جلال الدوله لقبی است که خلیفه بغداد به ملکشاه سلجوقی داده است .

لغت نامه دهخدا

جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) مسعودبن ابراهیم غزنوی پس از پدر پانزده سال پادشاهی کرد و به سال 508 هَ . ق . وفات یافت . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 397 و مسعودبن ابراهیم شود.


جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) ابن بهاءالدولةبن عضدالدولةبن رکن الدولةبن بویه مکنی به ابوطاهر از وزرای دیلمیان است . وی نخست از طرف برادر حاکم بصره بود و سپس بیست وپنج سال در بغداد امارت کرد و در زمان خلافت القادرباﷲ در بغداد امیرالامراء شد.در عهد او ترکان بر بغداد مستولی شدند و هر یک بولایاتی حاکم گشتند. وی خطی نیکو داشت و با علماء مجالست میکرد و به سال 435 هَ . ق . در بغداد درگذشت . (تاریخ گزیده چ لندن ص 341). و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 309، 310، 435، 437 و مجمل التواریخ و القصص چ خاور ص 20 و دستور الوزراء ص 116، 122، 123 شود.


جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) ابن رشیدالدولة، ششمین از سلاطین آل مرداس در حلب است که بسال 468 هَ . ق . بجای پدر نشست . وی شهر منبج را از تصرف رومیان بیرون آورد و برادرش سابق یا شبیب حلب را تا سال 472 هَ . ق . = 1079 م . تحت حکومت خود داشت و مسلم عقیلی در این تاریخ بر آن مستولی شد. (طبقات سلاطین اسلام ص 103 و 104).


جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) ارسلان شاه بن طغرل . رجوع به ارسلان شاه در همین لغت نامه شود.


جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) حسن بن علی بن صدقه مکنی به ابوعلی از وزیران المسترشد بود که درنصیبین بسال 549 هَ . ق . متولد شد. وی مردی ادیب و فاضل و کافی بود و به سال 513 بوزارت رسید ولی دیری نپایید و معزول شد زیرا که در آن ایام دبیس بسبب شوکت بر خلفاء غالب بود، و مسترشد را بعزل جلال الدوله واداشت . بعد از اندک زمانی استیلاء دبیس نقصان گرفت .خلیفه بار دیگر جلال الدوله را بوزارت منصوب داشت .وی به سال 522 هَ . ق . وفات یافت . (تجارب السلف ص 298). و رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 385 و دستور الوزراءص 92 و رجوع به ابوعلی صدقه در همین لغت نامه شود.


جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) کیومرث بن بیستون بن اسکندر از حکّام آل پادوسبان است که در استراباد حکومت داشتند. وی به سال 857 هَ . ق . وفات کرد. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 193).


جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) محمدبن محمودبن سبکتکین غزنوی است . رجوع به محمدبن محمود ... در همین لغت نامه شود.


جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) ملکشاه سلجوقی . جلال الدوله لقبی است که خلیفه ٔ بغداد به ملکشاه سلجوقی داده است . رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 490 و تاریخ الخلفاء ص 279 و ملکشاه در همین لغت نامه شود.


جلال الدولة. [ ج َ لُدْدُ ل َ ] (اِخ ) اسکندربن زیاد (استندار) از حاکمان وملوک آل پادوسبان است . وی در تاریخ 21 ذی الحجه 740 هَ . ق . = 1240 م . شروع به تجدید بنای قلعه ٔ شهر کجورنمود. رویان (که کجور هم خوانده میشد) در موقع تاخت وتاز مغول خراب شده بود. وی در اطراف شهر باروها کشید و ارک آنرا در 21 ذی الحجه 746 تمام کرد و در ناحیه ٔ رویان قلعه ٔ شاه دز را که خود در آنجا منزل داشت بنا نمود. (ترجمه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 54). وی به سال 761 هَ . ق . وفات کرد. (همان کتاب ص 193).و رجوع به اسکندر جلال الدولة در همین لغت نامه شود.


( جلال الدولة ) جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] ( اِخ ) ابن بهاءالدولةبن عضدالدولةبن رکن الدولةبن بویه مکنی به ابوطاهر از وزرای دیلمیان است. وی نخست از طرف برادر حاکم بصره بود و سپس بیست وپنج سال در بغداد امارت کرد و در زمان خلافت القادرباﷲ در بغداد امیرالامراء شد.در عهد او ترکان بر بغداد مستولی شدند و هر یک بولایاتی حاکم گشتند. وی خطی نیکو داشت و با علماء مجالست میکرد و به سال 435 هَ. ق. در بغداد درگذشت. ( تاریخ گزیده چ لندن ص 341 ). و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 309، 310، 435، 437 و مجمل التواریخ و القصص چ خاور ص 20 و دستور الوزراء ص 116، 122، 123 شود.

جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] ( اِخ ) ابن رشیدالدولة، ششمین از سلاطین آل مرداس در حلب است که بسال 468 هَ. ق. بجای پدر نشست. وی شهر منبج را از تصرف رومیان بیرون آورد و برادرش سابق یا شبیب حلب را تا سال 472 هَ. ق. = 1079 م. تحت حکومت خود داشت و مسلم عقیلی در این تاریخ بر آن مستولی شد. ( طبقات سلاطین اسلام ص 103 و 104 ).

جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] ( اِخ ) ارسلان شاه بن طغرل. رجوع به ارسلان شاه در همین لغت نامه شود.

جلال الدولة. [ ج َ لُدْدُ ل َ ] ( اِخ ) اسکندربن زیاد ( استندار ) از حاکمان وملوک آل پادوسبان است. وی در تاریخ 21 ذی الحجه 740 هَ. ق. = 1240 م. شروع به تجدید بنای قلعه شهر کجورنمود. رویان ( که کجور هم خوانده میشد ) در موقع تاخت وتاز مغول خراب شده بود. وی در اطراف شهر باروها کشید و ارک آنرا در 21 ذی الحجه 746 تمام کرد و در ناحیه رویان قلعه شاه دز را که خود در آنجا منزل داشت بنا نمود. ( ترجمه مازندران و استراباد رابینو ص 54 ). وی به سال 761 هَ. ق. وفات کرد. ( همان کتاب ص 193 ).و رجوع به اسکندر جلال الدولة در همین لغت نامه شود.

جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] ( اِخ ) حسن بن علی بن صدقه مکنی به ابوعلی از وزیران المسترشد بود که درنصیبین بسال 549 هَ. ق. متولد شد. وی مردی ادیب و فاضل و کافی بود و به سال 513 بوزارت رسید ولی دیری نپایید و معزول شد زیرا که در آن ایام دبیس بسبب شوکت بر خلفاء غالب بود، و مسترشد را بعزل جلال الدوله واداشت. بعد از اندک زمانی استیلاء دبیس نقصان گرفت.خلیفه بار دیگر جلال الدوله را بوزارت منصوب داشت.وی به سال 522 هَ. ق. وفات یافت. ( تجارب السلف ص 298 ). و رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 385 و دستور الوزراءص 92 و رجوع به ابوعلی صدقه در همین لغت نامه شود.

دانشنامه عمومی

جلال الدوله (ابهام زدایی). جلال الدوله لقب چندین شخص در تاریخ بوده است:
سلطان حسین میرزا جلال الدوله، پسر ظل السلطان و حاکم فارس، لرستان، یزد و رئیس قورخانه
سلطان حسین میرزا جلال الدوله، پسر ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان و خراسان


کلمات دیگر: