کلمه جو
صفحه اصلی

ازوپ

لغت نامه دهخدا

ازوپ. [ اِ زُپ ْ ] ( اِخ ) رجوع به ازپ و ایران باستان ص 2324 شود.

دانشنامه عمومی

ازوپ یا ایزوپ (به یونانی: Αἴσωπος تلفظ: آیسوپوس) از نویسندگان یونان بود که قصه و افسانه می نوشت.
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست...
بنا به گفته هرودوت، ازوپ برده ای از اهالی سارد بوده است. تحت نام ازوپ افسانه هایی تعریف و منتشر شده اند که منشأ تعداد بی شماری از امثال و حکم هستند. ازوپ دارای سیصد و چهار افسانه است. ازوپ یونانی غلامی بود زرخرید که بعدها صاحبش او را آزاد کرد و دلفیها او را به قتل آوردند. ازوپ در سال های قرن ششم پیش از میلاد می زیسته و با کورش هخامنشی هم دوره بوده است.
برخی منابع ازوپ را با لقمان حکیم یکی دانسته اند.
داستان های او به اکثر زبان های دنیا ترجمه شده و شاعر توانای ایرانی ناصرخسرو قبادیانی، چندی از افسانه های او را به نظم آورده است، مانند:

دانشنامه آزاد فارسی

اِزوپ (اواسط قرن ۶پ م)(Aesop)
اِزوپ
بنابر روایات، حکایتپرداز یونانی. هِرودوت، مورخ یونانی، نوشته است که او برده بوده و در اواسط قرن ۶پ م می زیسته است. حکایت های منسوب به او، که بعداً جمع آوری شدند، قصه هایی پر از لطیفه اند که نکات اخلاقی یا طنزآمیز را در قالب پرسوناژ های حیوانی مطرح می کنند.

نقل قول ها

ازوپ در سدهٔ ششم (پیش از میلاد) می زیسته وبه روایتی برده ای از اهالی فریقیه (سارد) بوده است. مجموعه داستانهای او که به نام «افسانه های ازوپ» معروف است، بین سدهٔ اول و ششم میلادی باز نویسی شده است. بسیاری از امثال و حکمی که در زبان بسیاری از ملت ها رایج است، ریشه در داستان های ازوپ دارد.
• «آنوقت که جیک جیک مستانت بود، یاد زمستانت نبود.»• «از ماست که بر ماست.»• «از یک پرستو تابستان نشود.»• «اگر یزد نیست، گـَز هست!»• «برای نهادن چه سنگ و چه زر.»• «به ساز کسی رقصیدن.»• «پای سریع به از شاخ زیبا است.»• «تخم مرغ دزد شترمرغ دزد می شود.»• «زبان بهترین و بدترین چیزهای دنیا است.»• «شجاع بودن از مسافت نسبتأ دور، کار آسانی است.»• «علم تقسیم را از که باید آموخت؟ از کله کـَنده گرگ عبرت آموز!»• «کوه کندن و موش برآوردن.»• «مار در آستین پروراندن.»• «نه زنگی به حمام گردد سفید.»


کلمات دیگر: