مترادف قصه : افسانه، حدیث، حکایت، داستان، سرگذشت، سمر، نقل
برابر پارسی : افسانه، داستان، سرگذشت
anecdote, fable, fiction, narration, narrative, parable, story, tale
افسانه , قصه , داستان , اختراع , جعل , خيال , وهم , دروغ , فريب , بهانه , روايت , شرح , حکايت , نقل , گزارش , طبقه , اشکوب , داستان گفتن , بصورت داستان در اوردن
(تلفظ: qesse) (عربی) سرگذشت یا ماجرایی واقعی یا خیالی که معمولاً به صورت کوتاه نقل میشود ، داستان ، حکایت ؛ (در قدیم) بیان حال ، بیان احوال ، عریضه ، عرض حال ، سخن ، حرف.
افسانه، حدیث، حکایت، داستان، سرگذشت، سمر، نقل
قصة. [ ق َص ْ ص َ ] (ع اِ) گچ . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). جصة. (اقرب الموارد). و این لغت مردم مجانه است . (اقرب الموارد). در حدیث آمده است : الحائض لاتغتسل حتی تری القصة البیضاء؛ ای حتی تخرج الخرقة التی تختشی بها کأنها قصة لایخالطها صفرة. (منتهی الارب ). ج ، قِصاص . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
قصة. [ ق ُص ْ ص َ ] (ع اِ) موی پیشانی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، قُصَص ، قِصاص . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
سلمان (از آنندراج ).
حافظ.
ملا شانی تکلو (ازآنندراج ).
نظامی (از آنندراج ).
نظامی (از آنندراج ).
نظامی .
میرخسرو (از آنندراج ).
نظامی .
۱. ماجرایی واقعی یا خیالی؛ حکایت؛ داستان.
۲. خبر؛ حدیث.
۳. عریضه.
۴. بیان احوال.
〈 قصه پرداختن: (مصدر لازم) = 〈 قصه گفتن: ◻︎ نماز شام غریبان چو گریه آغازم / به مویههای غریبانه قصه پردازم (حافظ: ۶۶۶).
〈 قصه گفتن: داستان گفتن.