کلمه جو
صفحه اصلی

اسطوره


مترادف اسطوره : افسانه، داستان، قصه

متضاد اسطوره : تاریخ

برابر پارسی : افسانه، استوره، داستان

فارسی به انگلیسی

myth, legend, fable


fable, myth

فارسی به عربی

اسطورة

عربی به فارسی

افسانه , نوشته روي سکه ومدال , نقش , شرح , فهرست , علا ءم واختصارات , اسطوره


مترادف و متضاد

افسانه، داستان، قصه ≠ تاریخ


myth (اسم)
افسانه، اسطوره

فرهنگ فارسی

(جمع آن اسطوره‌ها و اساطیر است)، دستان


افسانه، قصه، حکایت، سخن پریشان وبیهوده، اساطیر جمع
( اسم ) ۱ - افسانه قصه . ۲ - سخن پریشان . جمع : اساطیر .

جملات نمونه

اسطوره‌های یونان و روم

Greek and Roman myths


فرهنگ معین

(اُ طُ رِ ) [ ع . ] ( اِ. ) ۱ - افسانه ، قصه . ۲ - سخن بیهوده و پریشان . ج . اساطیر.

لغت نامه دهخدا

اسطوره. [ اُ رَ ] ( ع اِ ) اسطور. اسطارة. سخن پریشان و بیهوده. سخن باطل. ( غیاث ). || افسانه. ( مهذب الاسماء ) ( غیاث ). ج ، اساطیر :
قفل اسطوره ارسطو را
بر در احسن الملل منهید.
خاقانی.

فرهنگ عمید

قصه ها و حکایت های بازمانده از دوران باستان دربارۀ خدایان، قهرمانان، و به وجود آمدن اشیا و حوادث.

دانشنامه عمومی

در فهم عامه و در برخی از فرهنگ ها، اسطوره (اساطیر) معنیِ «آنچه خیالی و غیر واقعی است و جنبهٔ افسانه ای محض دارد» یافته است؛ اما اسطوره را باید داستان و سرگذشتی مینَوی دانست که شرح عمل، عقیده، نهاد یا پدیده ای طبیعی است که دست کم بخشی از آنها از سنت ها و روایت ها گرفته شده و با آیین ها و عقاید دینی پیوندی ناگسستنی دارد. در اسطوره سخن از این است که چگونه هر چیزی پدید می آید و به هستی خود ادامه می دهد. علم اسطوره شناسی به بررسی اساطیر می پردازد.
تاریخ اساطیری ایران؛ دکتر ژاله آموزگار
بنابرین, تاریخی که بر روایات و داستانهای شفاهی متکی باشد بنام تاریخ اساطیری یاد می گردد.
اسطوره واژه ای معرَّب است که از واژهٔ یونانی هیستوریا (historia) به معنی «جستجو، آگاهی، داستان» گرفته شده است. نجف دریابندری در کتاب افسانهٔ اسطوره توضیح داده است که این واژه در زبان فارسی پیشینهٔ چندانی ندارد و معادل فارسی دقیق تر برای لفظ myth و mytos («شرح، خبر، قصه») در زبان های اروپایی، در فارسی «افسانه» می باشد؛ ولی برخی نویسندگان دیگر مانند ژاله آموزگار و جلال ستّاری همچنان واژهٔ «اسطوره» را بسنده دانسته و به کار می برند.
ارائهٔ تعریف کاملی از اسطوره که در برگیرندهٔ همهٔ مفاهیم آن باشد کار آسانی نیست. در فهم عامه و در برخی فرهنگها، اسطوره معنی «آنچه خیالی و غیر واقعی است و جنبهٔ افسانه ایِ محض دارد» یافته است، اما اسطوره را باید داستان و سرگذشتی «مینوی» دانست که معمولاً اصل آن معلوم نیست و شرحِ عمل، عقیده، نهاد یا پدیده ای طبیعی است، یعنی به صورت فراسویی که دست کم بخشی از آن از سنت ها و روایت ها گرفته شده و با آیین ها و عقاید دینی پیوندی ناگسستنی دارد. در اسطوره وقایع از دوران اولیه نقل می شود. به سخنِ دیگر، سخن از این است که چگونه هر چیزی پدید می آید و به هستی خود ادامه می دهد. شخصیت های اسطوره را موجودات مافوق طبیعی تشکیل می دهند و همواره هاله ای از تقدس قهرمان های مثبت آن را فراگرفته است. حوادثی که در اسطوره نقل می شود داستانِ واقعی تلقی می گردد، زیرا به واقعیت ها برگشت داده می شود و همیشه منطقی را دنبال می کند. اسطوره گاهی به ظاهر حوادث تاریخی را روایت می کند، اما آنچه در این روایت ها مهم است صحت تاریخیِ آنها نیست بلکه مفهومی است که شرح این داستان ها برای معتقدان آنها دربردارند، و همچنین از این جهت که دیدگاه های آدمی را نسبت به خویشتن و جهان و آفریدگار بیان می کند دارای اهمیت است.

فرهنگ فارسی ساره

افسانه، داستان، استوره


نقل قول ها

اسطوره داستانی باستانی است که دربرگیرندهٔ رویدادهایی است که ظاهراً تاریخی اند.
• «اسطوره از متن طبیعی زندگی نشات می گیرد و به همین دلیل در دوره های بعدی ادامه می یابد و به فراموشی سپرده نمی شود. در درون هر ملتی می توان از اسطوره شناسی نشانه ای یافت؛ حتی اگر در دوران جدید باشیم.» ۱۲ دسامبر ۲۰۰۴/ ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۳ -> محمدعلی اسلامی ندوشن
• «اساطیر بر پایه باورهای دینی شکل می گیرد. شما در آیین مصر کهن، نزد قبطی های کهن آن ترازو و ایزد شغال سر آلونیس را می بینید که ایستاد و قلب متوفی را در ترازو می گذارد و کفه دیگرش پر مرغاب را می گذارد و وزن می کند تا ببیند کفه گناه و ثواب چقدر است؟ در آیین یهود، در آیین مسیح و در آیین اسلام این ترازو هست. در دین ایران باستان پل گودیدار را می بینید. یعنی این اساطیر از دیرباز نزد اقوام وجود دارد. این چیزی نیست که در یک ساعت بتوان توصیف کرد. نمادها در دل اساطیر جا دارند و اسطوره ها غالباً برخلاف افسانه ها پایگاه باورهای دینی دارند.» -> رقیه بهزادی

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] اسطوره، در اصطلاح یک پدیده اجتماعی با حالت سمبولیک و به عنوان یک نظام فرهنگی است که بیانگر یک جهان بینی کلی در باب جهان، منشأ آن، مقام و موضع انسان در طبیعت و همچنین نیروهای برین است. اسطوره با موجودی کامل و ذهنی ژرفا (تخیل) سروکار دارد. تأویل اسطوره، متضمن فهم فرهنگ ها در دوران های ماقبل منطق و نه غیرمنطقی است.
ریشه یابی اسطوره بر دو قسم است:
تاریخ نگاران یونانی مراقب بودند که خود را از "اسطوره نگاران" متمایز کنند؛ زیرا مدعی بودند که نویسندگان اساطیر، افسانه پردازی می کنند و اغلب افسانه هایی نامحتمل، نادرست و بیشتر (چنان که افلاطون می پنداشت) افسانه های غیراخلاقی را بازگو می نمایند.
از سوی دیگر، همین تاریخ نگاران هرگز در راست بودگی برخی اسطوره ها، به ویژه داستان های مربوط به جنگ تروا تردید نداشتند. در سده نوزدهم میلادی بود که پژوهندگان مدعی شدند که همه اسطوره ها غیرتاریخی اند، جنگ تروا هرگز رخ نداده و "هومر" که به زعم آنان اصلاً وجود خارجی نداشت، هیچ به جز پرتوی، سرشت یک "اسطوره خورشیدی" را رقم نزده است.
آن گاه اشلیمان در برابر چشم پژوهندگان، عملاً در شهر تروا به حفاری پرداخت و بسیاری از باستان شناسان ادوار متأخر تأیید کرده اند که بیشتر "اسطوره ها"ی هومر و اسطوره های دیگر مانند داستان های کتاب مقدس درباره توفان و برج بابل اساساً راست بوده است.
امروزه عموماً پذیرفته اند که اسطوره و افسانه می تواند ریشه در حقایق تاریخی داشته باشد و اغلب این طور بوده است که اسطوره و افسانه ریشه در حقایق تاریخی داشته.
در قرن نوزدهم، اروپا رویکرد به اسطوره ها به مثابه افسانه ها و خیال پردازی های شاعرانه، پراکنده و کمابیش بی معنا همچون خواب ها و رؤیاها را کنار گذاشت و آن ها را قالب هایی در نظر گرفت حامل معنایی که می تواند ما را به درک سازوکارهای درونی فرهنگ های جوامع انسانی راهنما باشند.
در تغییر این رویکرد سه عامل اساسی وجود داشت: نخست روان شناسی فرویدی و تعبیر جدیدی که او از رؤیا مطرح کرد؛ سپس زبان شناسی تاریخی که شروع آن را در سال 1786 بود و سرانجام زبان شناسی ساختی که تقریباً یک قرن بعد به همت زبان شناسانی چون دوسوسور و یاکوبسن شکل و قوام گرفت.

پیشنهاد کاربران

در لغت معرَبِ استوری ( داستان ) یا هیستوری ( تاریخ ) ، چکیدهٔ فرهنگ باستان در قالب افسانه، اساوره، Myth، افسانهٔ حاویِ چکیده ای از دانسته ها و یافته های بشر طی قرون و هزاره ها که سینه به سینه منتقل شده است.

افسانهٔ نمادین چکیدهٔ فرهنگ باستان از دورانی که هنوز بشر نوشتار نمی دانست یا نداشت

بهترین لقب

نیکنام

حرفه ای، معروف

وازه اسطوره به معنی الگوی بزرگ وبه تمام مهدی در هر کار یا سر رشته ای
اسطوره به معنی الگوی بزرگ ونمونه
اسطوره به معنی سرمشق و پایه وبن انجام کاری مفید


الگوی بزرگ
الگوی بسیار مناسب
الگوی رنج کشیده ومنم


در اوستا " میتخت mitokht "در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.

نیرافسان

اسطوره ( Mith ) : [اصطلاح جامعه شناسی] از ریشه یونانی به معنای ( ( گفتار ) ) و ( ( داستان شاعرانه ) ) گرفته شده است . در گذشته تجسمی از دنیا و مقام انسان را در درون آن منعکس می کرد . در زمان ما اسا س اسطوره را نه تخیل یا دیدی ساده لوحانه در برابر جهان بلکه بینشی عقلانی در جهت وصول به هدفی مشخص تشکیل می دهد . در این معنا ایدئولوژیهای سیاسی حاوی اسطوره ها بسیارند . ارتقای شخصیت های سیاسی و نهادهای ملی و تبدیل آنان به عناصری برین و ناب و متعالی ( ( اسطوره ) ) در حرکت مردم و بسیج آنان آثاری شگرف دارند .
وسایا راتباط جمعی می توانند هم اسطوره ساز و هم اسطوره زدا باشند ( با پایین آوردن شخصیت در سطح معمولی و زدودن اندیشه های غالب غیر واقعی منتسب بدان ) .
به مرور زمان اسطوره به بیانی ساخت مند و غیر آشکار در متن مقوله های ادبی به کار رفته است .
منبع https://rasekhoon. net


اسطوره ( استوره ) در اصل فارسی واز ترکیب سه واژه ( است ؛ او ؛ ره ) درست شده که ره مخفف راه ورویهم به معنی ( راه ؛ او است ) ؛ اشاره به چیزی یا کسی که راه؛ هدف ؛ یا آرمانی را نشان میدهد که در لاتین به story و history تبدیل شده است

استوره _ پیشکسوت _ پیشداد

داستانهای علمی تخیلی نیست بلکه رویدادهای قهرمانان و خدایان و موجودات عجیب و غریب در زمان خودشان بوده است. این داستانها واقعی بوده نه ساخت ذهن بشر. گیلگمش و انکیدو واقعا هومبابا غول جنگل را کشتند. اینها شخصیت های واقعی بودنددر زمان خودشان . یا اسطوره های بابل که خدایان از طبقات آسمان و جهان زیرین پایین و بالا میرفتند. سلوکشان را به تصویر می کشیدند. یا سلوک گیلگمش در دریا برای یافتن جاودانگی.

اسطوره ریشه یونانی و لاتین داره و به زبان های دیگر وارد شده است
دروغ ننویسید لطفا، کاربران

واژه mithokht را میتوان به صورت میدوخت تلفظ کرد که از مصدر می دوختن یا دوختن و بافندگی باشد. قوای ادراکی فهم و عقل انسان هم از استعداد بافندگی برخوردارند. بافندگی های احساسی ؛ فکری ؛ خیالی و اوهامی را می توان افسانه نامید. میدوخت ؛ میتوس ؛ اسطوره و یا افسانه را میتوان داستان ساختگی دانست. یعنی داستانی که بطور واقعی رخ نداده باشد بلکه ساخته و پرداخته ذهن روایت کننده یا سراینده باشد. یک داستان ساختگی یا یک افسانه میتواند به مرور زمان در بین اعضای یک گروه ؛ یک طایفه ؛ یک قبیله و یک ایل و یا یک قوم به باور تبدیل شود، طوریکه آن قوم آن افسانه را رویدادی واقعا اتفاق افتاده دریابد و آنرا حقیقت بداند. به عنوان مثال افسانه آفرینش شش روزه جهان و خلقت آدم در باغ بهشت از گل و دمیدن روح در کالبد وی و آفرینش حوا از دنده های چپ و یا راست او توسط خداوند که توسط موسا ( موسی ) پیامبر قوم یهود در کتاب آفرینش ( اولین کتاب عهد یا وصیت نامه قدیم )
سروده شده است، در بین قوم یهود افسانه تلقی نمی شود بلکه یک حقیقت مسلّم می باشد، طوریکه انگار این داستان در واقع رخ داده باشد. پیامبر اسلام هم این داستان را در قرآن با اندکی تفاوت از کتاب آفرینش اقتباس نموده و مسلمانان آنرا حقیقت می دانند و در افسانه بودن آن به خود شک و تردید راه نمی دهند. گفت و گوی خداوند با انسان یکی دیگر از افسانه های بزرگ می باشد که برای پیروان ادیان ابراهیمی بخصوص در سطح مراجع تقلید حقیقتی مسلّم و انکار ناپذیر می باشد و هرکس منکر آن باشد، جای او در پایان راه آفرینش جهنم موعود خواهد بود و کسانیکه به آن باور داشته باشند در پایان راه وارد بهشت خواهند شد. طوری که پیداست کل جوامع بشری بخصوص جوامع دینی از لحاظ خداشناسی نسبت به دوران ماقبل تاریخ تا کنون کوچکترین قدمی پیشروی نکرده اند. با اطمینان و یقین می توان ادعا نمود که اگر از برجسته ترین عالِمین دینی و مراجع تقلید دینی در سراسر دنیا سوال کنیم که خدا کیست و چیست؟ یک پاسخ حقیقی و مطابق بر واقعیت دریافت نخواهیم کرد. ما انسان های امروزی در یک نکته می توانیم با هم اشتراک نظر و باور داشته باشیم و آن اینکه جهان و پیدایش آن و کلیه موجودات زنده و غیر زنده در آن دارای یک تاریخ حقیقی و واقعی و مطلق می باشند. کلیه داستان هایی که تاکنون در مورد این پیدایش سروده شده اند را میتوان افسانه نامید غیر از شناخت و دانش علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات محض. لذا هنوز دیر نشده و هرگز دیر نخواهد بود که از نو خدا شناسی را آغاز کنیم و آنهم با غایت شناسی نظریات و تئوری های علمی و فاصله گرفتن کامل از معارف به اصطلاح وحیانی و حدیثی و روائی دینی. تئوری تکاملی داروین در علم زیست شناسی بر خلاف باور ادیان ابراهیمی به انسان آموخته و می آموزد که خداوند نسل بشر را نه از آدم و حوا بلکه همه موجودات زنده را از راه تکامل آفریده است و نظریه مه بانگ در علوم نجوم و کیهان شناسی به انسان می آموزد که خداوند جهان را ظرف شش روز از عدم و نیستی نیآفریده است بلکه نه تنها یک جهان بلکه مجموعه وسیعی از جهان های موازی و مساوی را از هستی بیکران خویش آفریده است. نظریات علمی را میتوان به زبان تشبیه و استعاره شمع و مشعل هایی در نظر گرفت که از چند قرن پیش در پهنه ظلمت تاریخی حاکم بر اندیشه انسان افروخته شده اند و نور و درخشش آنها به سرعت در حال افزایش است و روزی فرا خواهد رسید که باور علمی بطور کامل جایگزین باور های دینی موجود گردد و از ادیان فعلی در حافظه و خاطره تاریخ و خاطره و ذهن و زبان انسان جز نام و نشانی ناچیز باقی نخواهد ماند. افسانه نوین آفرینش بذر همان باور علمی است که به تازگی پاشیده شده است و مطمئنن و یقینن به ثمر خواهد رسید و همه افراد انسانی از میوه های گوناگون و با مزه آن تغذیه خواهند نمود. بطور اختصار پایه های مستحکم ساختمان این افسانه بر چند حقیقت زیر استوار اند که طول کلیه اعصار آینده تا قیامت کبرا یا آخرین مه بانگ با هیچ طوفان و زلزله زمینی و دریایی به لرزش نمی افتند و حتا با انقراض نسل انسان در منظومه شمسی این افسانه از بین نخواهد رفت.
الف - کثرت پایان ناپذیر ماورایی . یعنی تقسیم پایان ناپذیر هستی بیکران به هستی های محدود و متناهی.
ب - سرنوشت های پنجگانه جنسی - عشقی کلیه افراد انسانی .
پ - نفوس عشره یا من و یا خویشتن های کلیه افراد انسانی مشتمل بر پنج نفس مردانه و پنج نفس زنانه یا همان پنج آدم و پنج حوای خودی که در حالت اولیه بهشتی هستی یعنی قبل از آغاز سفر آفرینش، خانواده های ده عضوی خودی را تشکیل میداده اند و همگی بطور هم سن در یک سن معتدل ( به احتمال قریب به یقین با سن چهل سالگی ) پس از خلقت از حیات جاودانه در سطح کمال برخوردار بوده اند.
ت - سفر خلقت از طریق چرخه قیامت ها یا مه بانگ های هفت گانه و بیشمار بر اثر نوسانات متوالی انقباض و انبساط هستی های محدود و متناهی صورت میگیرد.
در پایان سخن و کلام کودکانه خویش چند بیت شعر کودکانه متاثر از چهار بیت شعر از انوری :
در جهانی و از جهان پیشی /
همچو معنی که در بیان باشد
این جهان لفظ و تو در او معنی/
چون سلک معانی نظام دادم

از این حقیر :
به تنهایی نگنجند این و آن اندر یک متناهی جهان/
بیشمار جهان ها ببایند تاکه گنجانند او را در میان

این جهان تنها یک لفظ است کلی در بیان معنای بیکران/
یک و دو و سه و صد جهان کَی توانند کنند آنرا کاملا بیان


اسطوره حوادث ما قبل تاریخ است که نیاکان ما یا به صورت شفاهی نقل وقول می کردند وبعدا نوشته می شد انسان نیک در اسطوره تمام ضعف هایش کاسته می شد وبر نیکی هایش افزوده رستم در جنگ با سهراب دروغ می گوید برای فرار ار مرگ یا در تله جاسوسی افراسیاب می افتد اما خاصیت اسطوره حمایت از قهرمان ملی حتی اگر ضعف داشته باشد

اسطوره:
دکتر سرامی در مورد واژه ی اسطوره می نویسد: ( ( اسطوره به داستانی اطلاق می شود که قبل از تاریخ یا در سپیده دمان آن، در ذهن آدمیان شکل گرفته و حاکی از کوشش خیال انسان در توجیه جهان آفرینش، آفرینه ها، و آفریده های گوناگون است. ) )
وی در ادامه می نویسد: ( ( در اسطوره خرد فرمانروا نیست و اصولا اصطلاح میتوس مقابل لوگوسlogos داستان های حاکی از واقعیت و مقبول عقل و منطق است. ) )
( از رنگ گل تا رنج خار، دکتر قدمعلی سرامی، ۱۳۸۳، ص ۶۲. )


برابر پارسی اش را می توان میتخت mitokht که واژه ایست پهلوی و ساده شده ی میثخت mithokht است آورد ؛ و چه بسیار نزدیک به واژه ی myth انگلیسی است!


کلمات دیگر: