واژه mithokht را میتوان به صورت میدوخت تلفظ کرد که از مصدر می دوختن یا دوختن و بافندگی باشد. قوای ادراکی فهم و عقل انسان هم از استعداد بافندگی برخوردارند. بافندگی های احساسی ؛ فکری ؛ خیالی و اوهامی را می توان افسانه نامید. میدوخت ؛ میتوس ؛ اسطوره و یا افسانه را میتوان داستان ساختگی دانست. یعنی داستانی که بطور واقعی رخ نداده باشد بلکه ساخته و پرداخته ذهن روایت کننده یا سراینده باشد. یک داستان ساختگی یا یک افسانه میتواند به مرور زمان در بین اعضای یک گروه ؛ یک طایفه ؛ یک قبیله و یک ایل و یا یک قوم به باور تبدیل شود، طوریکه آن قوم آن افسانه را رویدادی واقعا اتفاق افتاده دریابد و آنرا حقیقت بداند. به عنوان مثال افسانه آفرینش شش روزه جهان و خلقت آدم در باغ بهشت از گل و دمیدن روح در کالبد وی و آفرینش حوا از دنده های چپ و یا راست او توسط
خداوند که توسط موسا ( موسی ) پیامبر قوم یهود در کتاب آفرینش ( اولین کتاب عهد یا وصیت نامه قدیم )
سروده شده است، در بین قوم یهود افسانه تلقی نمی شود بلکه یک حقیقت مسلّم می باشد، طوریکه انگار این داستان در واقع رخ داده باشد. پیامبر اسلام هم این داستان را در قرآن با اندکی تفاوت از کتاب آفرینش اقتباس نموده و مسلمانان آنرا حقیقت می دانند و در افسانه بودن آن به خود شک و تردید راه نمی دهند. گفت و گوی خداوند با انسان یکی دیگر از افسانه های بزرگ می باشد که برای پیروان ادیان ابراهیمی بخصوص در سطح مراجع تقلید حقیقتی مسلّم و انکار ناپذیر می باشد و هرکس منکر آن باشد، جای او در پایان راه آفرینش جهنم موعود خواهد بود و کسانیکه به آن باور داشته باشند در پایان راه وارد بهشت خواهند شد. طوری که پیداست کل جوامع بشری بخصوص جوامع دینی از لحاظ خداشناسی نسبت به دوران ماقبل تاریخ تا کنون کوچکترین قدمی پیشروی نکرده اند. با اطمینان و یقین می توان ادعا نمود که اگر از برجسته ترین عالِمین دینی و مراجع تقلید دینی در سراسر دنیا سوال کنیم که خدا کیست و چیست؟ یک پاسخ حقیقی و مطابق بر واقعیت دریافت نخواهیم کرد. ما انسان های امروزی در یک نکته می توانیم با هم اشتراک نظر و باور داشته باشیم و آن اینکه جهان و پیدایش آن و کلیه موجودات زنده و غیر زنده در آن دارای یک تاریخ حقیقی و واقعی و مطلق می باشند. کلیه داستان هایی که تاکنون در مورد این پیدایش سروده شده اند را میتوان افسانه نامید غیر از شناخت و دانش علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات محض. لذا هنوز دیر نشده و هرگز دیر نخواهد بود که از نو خدا شناسی را آغاز کنیم و آنهم با غایت شناسی نظریات و تئوری های علمی و فاصله گرفتن کامل از معارف به اصطلاح وحیانی و حدیثی و روائی دینی. تئوری تکاملی داروین در علم زیست شناسی بر خلاف باور ادیان ابراهیمی به انسان آموخته و می آموزد که خداوند نسل
بشر را نه از آدم و حوا بلکه همه موجودات زنده را از راه تکامل آفریده است و نظریه مه بانگ در علوم نجوم و کیهان شناسی به انسان می آموزد که خداوند جهان را ظرف شش روز از عدم و نیستی نیآفریده است بلکه نه تنها یک جهان بلکه مجموعه وسیعی از جهان های موازی و مساوی را از هستی بیکران خویش آفریده است. نظریات علمی را میتوان به زبان تشبیه و استعاره شمع و مشعل هایی در نظر گرفت که از چند قرن پیش در پهنه ظلمت تاریخی حاکم بر اندیشه انسان افروخته شده اند و نور و درخشش آنها به سرعت در حال افزایش است و روزی فرا خواهد رسید که باور علمی بطور کامل جایگزین باور های دینی موجود گردد و از ادیان فعلی در
حافظه و خاطره تاریخ و خاطره و ذهن و زبان انسان جز نام و نشانی ناچیز باقی نخواهد ماند. افسانه نوین آفرینش بذر همان باور علمی است که به تازگی پاشیده شده است و مطمئنن و یقینن به ثمر خواهد رسید و همه افراد انسانی از میوه های گوناگون و با مزه آن تغذیه خواهند نمود. بطور اختصار پایه های مستحکم ساختمان این افسانه بر چند حقیقت زیر استوار اند که طول کلیه اعصار آینده تا قیامت کبرا یا آخرین مه بانگ با هیچ طوفان و زلزله زمینی و دریایی به لرزش نمی افتند و حتا با انقراض نسل انسان در منظومه شمسی این افسانه از بین نخواهد رفت.
الف - کثرت پایان ناپذیر ماورایی . یعنی تقسیم پایان ناپذیر هستی بیکران به هستی های محدود و متناهی.
ب - سرنوشت های پنجگانه جنسی - عشقی کلیه افراد انسانی .
پ - نفوس عشره یا من و یا خویشتن های کلیه افراد انسانی مشتمل بر پنج نفس مردانه و پنج نفس زنانه یا همان پنج آدم و پنج حوای خودی که در حالت اولیه بهشتی هستی یعنی قبل از آغاز سفر آفرینش، خانواده های ده عضوی خودی را تشکیل میداده اند و همگی بطور هم سن در یک سن معتدل ( به احتمال قریب به یقین با سن چهل سالگی ) پس از خلقت از حیات جاودانه در سطح کمال برخوردار بوده اند.
ت - سفر خلقت از طریق چرخه قیامت ها یا مه بانگ های هفت گانه و بیشمار بر اثر نوسانات متوالی انقباض و انبساط هستی های محدود و متناهی صورت میگیرد.
در پایان سخن و کلام کودکانه خویش چند بیت
شعر کودکانه متاثر از چهار بیت شعر از انوری :
در جهانی و از جهان پیشی /
همچو معنی که در بیان باشد
این جهان لفظ و تو در او معنی/
چون سلک معانی نظام دادم
از این حقیر :
به تنهایی نگنجند این و آن اندر یک متناهی جهان/
بیشمار جهان ها ببایند تاکه گنجانند او را در میان
این جهان تنها یک لفظ است کلی در بیان معنای بیکران/
یک و دو و سه و صد جهان کَی توانند کنند آنرا کاملا بیان