کلمه جو
صفحه اصلی

برادران کارامازوف

دانشنامه عمومی

برادران کارامازوف (به روسی: Братья Карамазовы) رمانی از داستایوفسکی نویسندهٔ شهیر روسی است.برادران کارامازوف مشهورترین اثر داستایوسکی است که نخستین بار به صورت پاورقی در سال های ۸۰–۱۸۷۹ در نشریه پیام آور روسی منتشر شد. گویا این رمان قرار بوده قسمت اول از یک مجموعه سه گانه باشد اما نویسنده چهار ماه بعد از پایان انتشار کتاب درگذشت.
کتاب برادران کارامازوف - مجله الکترونیکی مپصانامه (به نقل از وبلاگ میله بدون پرچم)
برادران کارامازوف - فئودور داستایوفسکی
ویکی پدیای انگلیسی
داستان کتاب ماجرای خانواده ای عجیب و شرح نحوهٔ ارتباطی است که بین فئودور کارامازوف، پیرمرد فاسدالاخلاق و متمول با سه پسرش به نام های میتیا، ایوان و آلیوشا و پسر نامشروعش به نام اسمردیاکوف وجود دارد. برادران کارامازوف رمانی فلسفی است که به طور عمیقی در حوزهٔ الهیات و وجود خدا، اختیار و اخلاقیات می پردازد. از زمان انتشار این رمان توسط بسیاری از اندیشمندان و دانشمندان همانند آلبرت اینشتین، زیگموند فروید، مارتین هایدگر، کورت ونگات، لودویگ ویتگنشتاین و پاپ بندیکت شانزدهم مورد تحسین قرار گرفته است و به عنوان یکی از بهترین اثرها در ادبیات شناخته شده است.
گرچه این رمان در قرن نوزدهم نوشته شده است اما بسیاری از عناصر مدرن در آن دیده می شود. داستایوفسکی این رمان را با بسیاری از تکنیک های ادبی ترکیب کرده است. نویسنده در این رمان، عقاید خویش را نیز مورد سؤال قرار می دهد به طوری که او نیز به عنوان یکی از شخصیت های داستان تبدیل می شود گرچه تنها نقش راوی را دارد. بعضی از قسمت های داستان توسط یک شخصیت دیگر روایت شده است.
هر چهار پسر از پدر متنفرند. میتیا افسر ستوان است. او شخصیتی عصبی، متکبر، حساس، زودرنج و تهی از فکر است. او قلباً مرد شروری نیست و زود از عصبانیت های خود پشیمان می شود و دچار این حس می شود که ممکن است دیگران به وجود او نیازمند باشند و باید حس کمک به مردم را داشته باشد.

دانشنامه آزاد فارسی

بَرادرانِ کارامازوف (Brothers Karamazov)
رمانی از فئودور داستایوسکی، به زبان روسی، منتشرشده در ۱۸۷۹ـ۱۸۸۰. برادران کارامازوف، آخرین رمان داستایفسکی و به اعتباری شاهکار او است. رمان حول چهار شخصیت اصلی می چرخد: فئودور کارامازوف سالخورده و سه فرزند او، دوتا مشروع و دیگری نامشروع: میتیا که افسر ارتش است، با امیال متضاد، ایوان با افکار کلبی مسلکانه و نیهیلیستی، و سمردیاکوف نامشروع و هرزه خو که درواقع پیش خدمت خانه است. آلیوشای نیک خو و مذهبی، برادر دیگر، تماشاگری بیش نیست. سه برادر نفرتی کشنده به پدر خود دارند. سمردیاکوف که به قصد ایوان پی برده، پدر را می کشد، اما برخلاف همۀ محاسبات، این میتیا است که محکوم می شود چون شواهد علیه اوست. سمردیاکوف در واپسین لحظات پیش از دیوانگی می کوشد برای نجات میتیا به قتل اعتراف کند، اما دیر شده و میتیا به سیبری تبعید شده است. رمان، بی آن که سرنوشت شخصیت ها را تا به آخر پیش ببرد، در همین جا و به یک باره تمام می شود. برادران کارامازوف یکی از نافذترین و تحلیلی ترین رمان های قرن ۱۹ است. اروپای قرن ۱۹ این رمان را چونان دستاوردی دربارۀ اعماق روح انسان اروپایی پذیرفت. از نیچه گرفته تا فروید، نویسندگان و فیلسوفان بسیاری از این رمان تأثیر پذیرفته اند.

نقل قول ها

برادران کارامازوف رمانی از فیودور داستایفسکی نویسندهٔ روسی است.
• «طبق قانون کلی، آدم ها، حتی گناهکاران، بیش از حد تصور ما ساده و ساده دل اند. و خود ما هم چنینیم.» -> صفحه ۲۴
• «در طبیعت قانونی نیست که آدمی را به دوست داشتن بشریت موظف کند، و اگر تاکنون بر روی زمین عشقی وجود داشته، مربوط به قانون طبیعی نبوده، بلکه به این دلیل بوده که آدمیان به بقا ایمان داشته اند.» -> صفحه ۱۰۲
• «اگر قرار بر این باشد که ایمان به بقا در بشر از میان برداشته شود، نه تنها عشق بلکه هرگونه نیروی زندهٔ نگهدارندهٔ زندگی به یکباره می خشکد. بعلاوه، چیزی غیراخلاقی نیست و همه چیز، حتی آدمخواری هم، مجاز می شود.» -> صفحه ۱۰۳
• «خداوند خدا فرصت بسیار اندکی به ما داده، فقط بیست و چهار ساعت در روز، طوری که آدم حتی وقت ندارد خواب سیری بکند، تا برسد به اینکه از گناهانش توبه کند.» -> صفحه ۱۸۷
• «من طرفدار آدم های باهوشم. از شلاق زدن روستاییان دست کشیده ایم، خیلی باهوش شده ایم، اما آنان به شلاق زدن خودشان ادامه می دهند، که این هم چیز خوبی است.» -> صفحه ۱۹۰
• «هر قدر احمقانه تر، به واقعیت نزدیک تر. هر قدر احمقانه تر، روشن تر. حماقت مختصر و بی پیرایه است، و هوشمندی وول می خورد و خود را پنهان می کند. هوشمندی بی سروپاست، اما حماقت صادق و سرراست است.» -> صفحه ۳۳۱
• «دوست دارنده باید پنهان باشد، آشکار که بشود، محبت از بین می رود.» -> صفحه ۳۳۲
• «مردم گاهی از ستمبارگی بهیمی دم می زنند، اما این بی انصافی و تهمت بزرگی در حق بهائم است؛ جانور نمی تواند به ستمبارگی انسان باشد، که ستمش بسیار هنرمندانه است. ببر فقط می درد و به دندان می کشد، از او جز این برنمی آید. هرگز به فکر میخ کردن مردم با گوش نمی افتد، حتی اگر قادر به چنین کاری باشد.» -> صفحه ۳۳۵
• «به نظرم اگر شیطان وجود نداشته باشد و انسان او را آفریده باشد، او را به صورت و شباهت خودش آفریده است.» -> صفحه ۳۳۵
• «دنیا بر پایهٔ پوچی ها استوار است، و بی آن شاید هیچ چیز تحقق نمی پذیرفت.» -> صفحه ۳۴۲
• «آیا سرتاسر دنیا آدمی هست که حق بخشودن داشته باشد و بتواند ببخشد؟ من هماهنگی نمی خواهم. از روی محبت به انسانیت آن را نمی خواهم. ترجیح می دهم با رنج قصاص نشده رها شوم. ترجیح می دهم با رنج قصاص نشده و خشم اقناع نشده ام بمانم. حتی اگر برخطا بوده باشم. بعلاوه، برای هماهنگی تاوانی بسیار سنگین خواسته می شود؛ از وسع ما خارج است که برای وارد شدن به آن این همه تاوان بپردازیم. پس شتاب می ورزم بلیت ورودی ام را پس بدهم، و اگر آدم درستی بوده باشم، وظیفه دارم هر چه زودتر آن را پس بدهم. و همین کار را هم دارم می کنم. آلیوشا این طور نیست که خدا را قبول نکنم، منتها در نهایت احترام بلیت را به ایشان برمی گردانم.» -> صفحه ۳۴۵
• «انسان آنقدرها که در جستجوی اعجاز است در جستجوی خدا نیست. و چون نمی تواند تاب بیاورد که بی معجزه بماند، دست به خلق معجزات تازه می زند و به پرستش جادو و جنبل رو می آورد.» -> صفحه ۳۵۹
• «نمی توانید دربارهٔ کسی حکم کنید. چون هیچ کس نمی تواند دربارهٔ یک مجرم حکم کند، تا اینکه تشخیص دهد خودش هم به اندازهٔ همان شخصی که روبه رویش ایستاده، مجرم است و شاید بیش از همه انسان ها به خاطر آن جرم سزاوار سرزنش است.» -> صفحه ۴۵۰
• «انسان ها همواره پس از مرگ نجات دهنده نجات می یابند. انسان ها پیامبرانشان را انکار می کنند و آنان را می کشند، اما شهدایشان را دوست می دارند و کسانی را که کشته اند محترم می شمارند.» -> صفحه ۴۵۲
• «پدران و استادان، از خود می پرسم جهنم چیست؟ به نظر من رنج ناتوانی از دوست داشتن است.» -> صفحه ۴۵۲
• داستایوسکی، فئودور. . ترجمهٔ صالح حسینی. چاپ هشتم، تهران: ناهید، ۱۳۸۷، ISBN 978-964-6205-06-2. ‏ -> برادران کارامازوف


کلمات دیگر: