کلمه جو
صفحه اصلی

ناقل


مترادف ناقل : راوی، مورخ، نقال، ساری، منتقل کننده، حامل

برابر پارسی : بازگو کننده، داستان گو، برگرداننده

فارسی به انگلیسی

narrator, conducting, transmitting, conveying, conductor, transmitter, vehicle, carrier, vector

conductor, transmitter, narrator, vehicle


transmitter, vector


فارسی به عربی

عربة

عربی به فارسی

برنامه , حامل ميکرب , دستگاه کارير , حامل


مترادف و متضاد

teller (اسم)
گوینده، تحویل دار، ناقل، قائل، رای شمار

transporter (اسم)
انتقال دهنده، ناقل، منتقل کننده، ترابرگر، دستگاه ناقله

vehicle (اسم)
حامل، وسیله نقلیه، ناقل، رسانه

conveyor (اسم)
حامل، ناقل

conveyer (اسم)
حامل، ناقل

transporter (صفت)
ناقل

راوی، مورخ، نقال


ساری، منتقل‌کننده


حامل


۱. راوی، مورخ، نقال
۲. ساری، منتقلکننده
۳. حامل


فرهنگ فارسی

نقل کننده، روایت کننده، جابجاکننده، نقله جمع
( اسم ) ۱ - برنده چیزی ازجایی بجایی حامل .۲ - روایت کننده مطلب وخبری حکایت کننده : بصدر شاه رساندند ناقلان که فلان گذاشت طاعت این پادشاه رق رقاب . ( خاقانی لغ. ) ۳ - روایت کننده حدیث وخبرراوی . ۴ - آنکه ازروی نوشته دیگری مطلبی را ۴ - آنکهاز روی نوشته دیگری مطلبی را استنساخ کند ۵- حامل علمی ازعلوم جمع :ناقلین نقله .
ابن عبید محدث است

اندامگانی زنده نظیر بندپا که بیماری را از فردی به فرد دیگر منتقل می‌کند


فرهنگ معین

(قِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - حمل کننده ، جابه جا کننده . ۲ - نقل کننده ، روایت کننده ، ۳- انتقال دهنده .

لغت نامه دهخدا

ناقل. [ ق ِ ] ( ع ص ) برنده چیزی از جائی به جائی. ( فرهنگ نظام ). از جائی به جائی برنده. ( آنندراج ). آنکه چیزی را از جائی به جائی می برد. برنده و بردارنده و حمل کننده و کسی که چیزی را از جائی به جائی می برد. ( ناظم الاطباء ). از جائی به جائی برنده. جابجاکننده چیزی. || روایت کننده. ( فرهنگ نظام ). بردارنده حدیث. ( آنندراج ). آنکه خبر میدهد و بیان خبر می کند. نقل کننده. بیان کننده. خبردهنده. ( از ناظم الاطباء ). آنکه حدیثی را از زبان دیگری روایت می کند. ( از معجم متن اللغة ). حکایت کننده خبری. راوی. روایت کننده :
به صدر شاه رساندند ناقلان که فلان
گذاشت طاعت این پادشاه رق رقاب.
خاقانی.
خبر به نقل شنیدیم و مخبرش دیدیم
ورای آن که از او نقل می کند ناقل.
سعدی.
|| استنساخ کننده. ( فرهنگ نظام ). کسی که از روی خط نوشته شده و یا صورت نقاشی شده بعینه برمیدارد که گویا عین آن را نقل کرده است. ( ناظم الاطباء ). || مترجم. ( یادداشت مؤلف ). || درپی کننده جامه. ( آنندراج ). اسم فاعل از نقل است. رجوع به نقل شود.

ناقل. [ ق ِ ] ( اِخ ) ابن عبید. محدث است. ( منتهی الارب ).

ناقل . [ ق ِ ] (اِخ ) ابن عبید. محدث است . (منتهی الارب ).


ناقل . [ ق ِ ] (ع ص ) برنده ٔ چیزی از جائی به جائی . (فرهنگ نظام ). از جائی به جائی برنده . (آنندراج ). آنکه چیزی را از جائی به جائی می برد. برنده و بردارنده و حمل کننده و کسی که چیزی را از جائی به جائی می برد. (ناظم الاطباء). از جائی به جائی برنده . جابجاکننده ٔ چیزی . || روایت کننده . (فرهنگ نظام ). بردارنده ٔ حدیث . (آنندراج ). آنکه خبر میدهد و بیان خبر می کند. نقل کننده . بیان کننده . خبردهنده . (از ناظم الاطباء). آنکه حدیثی را از زبان دیگری روایت می کند. (از معجم متن اللغة). حکایت کننده ٔ خبری . راوی . روایت کننده :
به صدر شاه رساندند ناقلان که فلان
گذاشت طاعت این پادشاه رق رقاب .

خاقانی .


خبر به نقل شنیدیم و مخبرش دیدیم
ورای آن که از او نقل می کند ناقل .

سعدی .


|| استنساخ کننده . (فرهنگ نظام ). کسی که از روی خط نوشته شده و یا صورت نقاشی شده بعینه برمیدارد که گویا عین آن را نقل کرده است . (ناظم الاطباء). || مترجم . (یادداشت مؤلف ). || درپی کننده ٔ جامه . (آنندراج ). اسم فاعل از نقل است . رجوع به نقل شود.

فرهنگ عمید

۱. نقل کننده، روایت کننده.
۲. جابه جاکننده.

دانشنامه عمومی

در همه گیرشناسی به هر انسان، جانور یا میکروب که یک عامل بیماری زا را به موجود زنده دیگر منتقل نماید ناقل (انگلیسی: Vector) گفته می شود. ناقل ها می توانند پشه، مگس، سیاه مگس، ساس های بوسه زن و ... باشنک
حامل بیماری
بیماری های ناقل بوسیله آب

دانشنامه آزاد فارسی

ناقِل (carrier)
عامل انتقال دهندۀ بیماری. در پزشکی، فردی که به رغم وجود عامل عفونت زا در بدنش، علایم بیماری را ندارد، ولی عفونت را به دیگران منتقل می کند. این واژه برای کسانی که دارای ژن مغلوب برای نوعی بیماری یا نقص اند، ولی نشانه ای از آن بیماری یا نقص را ندارند، نیز به کار می رود. همچنین، این اصطلاح برای حشرات، کنه و جانداران مشابهی به کار می رود که انگل ها را از فردی به فرد دیگر یا از حیوان به انسان منتقل می کنند. پشۀ آنوفل ناقلی است که انگل مولد مالاریا را در بزاق خود حمل می کند.

فرهنگستان زبان و ادب

{vector} [زیست شناسی-میکرب شناسی] اندامگانی زنده نظیر بندپا که بیماری را از فردی به فرد دیگر منتقل می کند

پیشنهاد کاربران

حمل کننده جابه جا کننده

ناقل ( Vector ) : [ اصطلاح پزشکی ] به حشره و یا هر حامل زنده اطلاق می شود که عامل بیماریزای عفونی را از فرد و یا محیط آلوده به فرد حساس ، محیط اطراف و یا غذای او انتقال دهد . حشرات ناقل مهم :
آنوفل ( مالاریا - ( فلبوتوم ( لیشمانیوز ( - شپش ) تب راجعه - ( کک گزنوپسیلا ) طاعون ) - مگس تسه تسه ( بیماری خواب - ( سوسک ( سالمونلوز )



کلمات دیگر: