مترادف ماسک : روبند، صورتک، ماسکه، نقاب، صورت پوش، شکلک
برابر پارسی : روبند
mask, black veil
mask
mask, visor
روبند، صورتک، ماسکه، نقاب، صورتپوش
شکلک
۱. روبند، صورتک، ماسکه، نقاب، صورتپوش
۲. شکلک
ماسک . (فرانسوی ، اِ) آنچه که چهره ٔ خود را بدان بپوشانند. نقاب . || (مخصوصاً) صورتک عجیب و غریب که برای تغییر شکل یا مخفی کردن قیافه ٔ حقیقی به چهره زنند و در جشنها بدان صورت ، خود را ظاهر سازند. (فرهنگ فارسی معین ). صورت مستعار که بر روی نهند بازی و مسخرگی را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || نقابی فلزی و مشبک که شمشیربازان برای حفاظت به چهره ٔ خودزنند. || نقابی که غواصان بر صورت خود نصب کنند و آن به لوله ٔ اکسیژن یا لوله ٔ هوا اتصال دارد تا به وسیله ٔ آن تنفس کنند. (فرهنگ فارسی معین ).
- ماسک زدن ؛ نقاب زدن . به مجاز، خلاف آنچه که هست خود را نشان دادن .
- ماسک برداشتن ؛ نقاب از چهره برداشتن . به مجاز، خود یا دیگری را چنانکه هست نمودن .
ماسک . [ س ِ ] (ع ص ) چنگ زننده به چیزی و گیرنده . (ناظم الاطباء). نگاه دارنده . و رجوع به ماسکه و تمسک شود. || قابض . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- ماسک البول ؛ دارویی است : بگیرند بلوط و کندر از هریکی یک درم تخم محلب و سعد و قرفه و خولنجان و راسن خشک و وج و کهربا از هریکی یک درم همه را بیزند شربتی سه درم با شراب کهن و این سفوف را ماسک البول گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماسکه شود.