کلمه جو
صفحه اصلی

مادیان


مترادف مادیان : اسب ماده

فارسی به انگلیسی

mare

فارسی به عربی

فرس

مترادف و متضاد

mare (اسم)
دریا، تاریکی، کابوس، بختک، مادیان

فرهنگ فارسی

ناحیه ای در عربستان بین خلیج عقبه و مدینه .
اسب ماده
( اسم ) اسب ماده : قریب به ده هزار اسب بدوی تازی نژاد ابقر و مادیان خرد و بزرگ کردند .

فرهنگ معین

(اِ. ) اسب ماده .

لغت نامه دهخدا

مادیان. ( اِ ) لفظمفرد است ، جمع نیست ، بمعنی یک اسپ ماده و حاجت به الحاق لفظ اسپ ندارد پس اسپ مادیان گفتن خطا باشد و ماده دیگر حیوان را مادیان نمی گویند. خاص ماده اسپ را گویند. ظاهر همین است که مادیان تمام یک لفظ است ومی تواند که مزید علیه ماد بود چون سالیان بمعنی سال. ( غیاث ) ( بهار عجم ) ( آنندراج ). اسب ماده که بتازی حجر گویند و نیز خر ماده. ( ناظم الاطباء ) :
چو رستم بر آن مادیان بنگرید
مر آن کره پیلتن را بدید.
فردوسی.
خروش دم مادیان یافت اسب
بجوشید برسان آذرگشسب.
فردوسی.
که این مادیان چون درآید به جنگ
بدرد دل شیر و چرم پلنگ.
فردوسی.
امر تو و ابلق شب و روز
یک فحل و دو مادیان ببینم.
خاقانی.
مادیانی کو شکیبا شد زفحل
از ریاضت ناشکیبش کردمی.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 935 ).
مادیانان گشن و فحل شموس
شیر مردی جوان و هفت عروس.
نظامی ( هفت پیکر چ وحید ص 57 ).
زدشت رم کله ، در هر قرانی
به گشن آید تکاور مادیانی.
نظامی ( خسرو و شیرین چ وحیدص 215 ).
گرش صد گونه حلوا پیش بودی
غذاش ازمادیان و میش بودی.
نظامی ( خسرو و شیرین چ وحید ص 215 ).
و امرای مغول و مسلمان مادیان گله ها می آوردند و نوبت به نوبت قمیز می ساختند. ( جهانگشای جوینی ). دیه کمیدان پیش از بنای عمارت چراگاه مادیانها بوده است و بدین سبب او را کمیدان میخوانند یعنی جای مادیان. ( تاریخ قم ص 63 ).
- مادیان گور ؛ گور ماده :
آخرالامر مادیان گوری
آمد افکند در جهان شوری.
نظامی.

فرهنگ عمید

اسب ماده.

دانشنامه عمومی

مادیان به معنی یک اسب ماده است.
کره
«مادیان» لفظی مفرد است و تنها به مادهٔ اسب اطلاق می شود؛ پس لفظ «اسب مادیان» نادرست است.
در زبان انگلیسی به اسب های مادهٔ بالغ «mare»، و به اسب های مادهٔ غیربالغ «filly» گفته می شود.
از مادیان ها در تمام ورزش های سوارکاری استفاده می شود و معمولاً به طور مساوی با همتایان نر خود رقابت می کنند؛ هرچند ممکن است برخی مسابقات تنها به یک جنس خاص اجازهٔ رقابت بدهند.

گویش اصفهانی

تکیه ای: mâdiyun
طاری: mâdiyun
طامه ای: mâdiyun
طرقی: mâdiyun
کشه ای: mâdiyun
نطنزی: mâdiyun


واژه نامه بختیاریکا

مُو؛ بِدَو

پیشنهاد کاربران

مادیانان گشن: اسبان ماده ی بارگیر و آماده ی بارگیری ( حاملگی ) ، بالکنایه هفت شهزاده ی به سن بلوغ رسیده
مادیانان گُشن و فَحل ِ شَموس
شیر مردی جوان و هفت عروس
معنی بیت : شیر مردی جوان چون بهرام در میان هفت عروس شاهزاده همانند اسب نری شموس در میان مادیانان بارگیر بود.
هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص۴۶۰.

در زبان لری بختیاری به مادیان -
مایون می گویند

در پهلوی به معنی رساله است مانند مادَیان ای چَترَنگ : رساله شطرنج


کلمات دیگر: