[ویکی فقه] تناسب (ادبیات فارسی). یکی از آرایه های ادبی که در ادبیات فارسی بالاخص در شعر بسیار کاربرد دارد تناسب می باشد. تناسب وجود نوعی نظم و توافق و هماهنگی است میان چند چیز. در اصطلاح به معنای آن است که شعر از یک روش خاصی هم چون تضاد، مقابله، مراعات النظیر، تبادر، توجیه و افتنان پیروی کند.
انسان از هر نوع نظم و تناسب لذّت می برد و بر عکس، پراکندگی و ناهماهنگی را خوش نمی دارد، به همین دلیل است که ذهن انسان پیوسته در پی یافتن و ایجاد رابطه و نسبت و هماهنگی میان پدیده هاست.به گفته ی "اریک نیوتن" «شکی نیست که اگر مغز انسان عطشی دارد، آن عطش برای درک حقایق و ایجاد رابطه میان آنهاست»؛ ذهن انسان پیوسته در تلاش یافتن رابطه و تناسب میان پدیده هاست، میان همه چیز حتی میان پشه و فیل، نور و ظلمت، ماسه و کوه؛ به هر حال تناسب، وحدتی میان اجزاء پراکنده ایجاد یا دریافت می کند. به عبارت دیگر تناسب، کثرت و تفرق را به وحدت می رساند.
وحیدیان کامیار، تقی، بدیع از دیدگاه زیبایی شناسی، محمد انزابی نژاد، تهران، دوستان، ۱۳۷۹، چاپ اول، ص۶۳، ۶۴.
تناسب شامل چند موضوع می شود؛ از جمله: تضاد، مقابله، مراعات النظیر، تبادر، توجیه و افتنان.
← مطابقه یا تضاد
گفته شده است، دو طرف تناسب چنانچه در آغاز و انجام جمله یا مصراع یا بیت قرار گیرند، به آن تناسب، تناسب الاطراف می گویند. مانند این شعر سعدی:سیاه زنگی هرگز شود سپید به آب؟ •••• سپید رومی هرگز شود سیاه به دود؟
طباطبایی، محمدرضا، هنر بدیع، قم، دارلعلم، ۱۳۸۶، چاپ اول، ص۱۱۶.
...