مترادف حوض : آبگیر، استخر، تالاب، حوضچه، حوضخانه
برابر پارسی : آبگیر، تالاب
tank, pond, basin
dock
لگن , تشتک , حوزه رودخانه , ابگير , دستشويي , لگن خاصره , حفره لگن خاصره , لگنچه کليوي , بند سيل گير , سد , دريچه تخليه , انبار , بندگذاشتن , از بنديا دريچه جاري شدن , خيس کردن , سنگ شويي کردن , خم , خمره , در خمره نهادن
آبگیر، استخر، تالاب، حوضچه، حوضخانه
در صنعت آب و فاضلاب، مکانی سرباز با حجم و شکل هندسی معین که سیال در آن نگهداری میشود یا بر روی آن واکنش صورت میگیرد
مسعودسعد.
عثمان مختاری .
نظامی
حوض . [ ] (اِخ ) نام کواکبی چند از دب اکبر: و پیش بنات النعش بزرگ ستارگان بکردار نیم دایره ، آنرا حوض خوانند. (التفهیم ). رجوع به دب اکبر از صور کواکب و نفایس الفنون شود.
تکیه ای: howz
طاری: hawz
طامه ای: howz
طرقی: hawz
کشه ای: howz
نطنزی: hawz