کلمه جو
صفحه اصلی

خط مشی


برابر پارسی : راه و روش

فارسی به انگلیسی

démarche, guideline, policy, politics, tack, dmarche

surface, outside, right side, upper, vamp, slip, case, tick


policy


démarche, guideline, line, policy, politics, tack


فارسی به عربی

سیاسة , قناة

مترادف و متضاد

course (اسم)
جریان، دوره، جهت، سمت، مسیر، روش، اصول، در طی، خط سیر، خط مشی، بخشی از غذا، اموزه، اموزگان

policy (اسم)
سیاست، خط مشی، سیاستمداری، کاردانی، بیمه نامه، ورقه بیمه، سند معلق به انجام شرطی

فرهنگ فارسی

کنایه از روش کار طریقه

لغت نامه دهخدا

خط مشی. [ خ َطْ طِ م َش ْی ْ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از روش کار. طریقه. ( یادداشت بخط مؤلف ).

دانشنامه عمومی

خط مشی (به انگلیسی: Policy) یا سیاست اصل تعیین کننده محدوده تصمیم گیری برای مدیران سازمان یا هیئت مدیره می باشد. مدیران برنامه ریزی و اجرایی در هر سازمان همواره در قلمرو تعیین شده توسط خط مشی را مد نظر قرار داشته و تصمیمات را با قید سازگاری با خط مشی سازمان اتخاذ می نمایند. افزون بر آن خط مشی را باید یک معیار و شاخص مهم در کنترل و ارزیابی عملیات نیز به حساب آورد.
مثلث آهنی
علم سیاست
اداره امور عمومی
خدمات عمومی
قرارداد اجتماعی
رفاه
مددکاری اجتماعی
اندیشکده
خط مشی یا همان سیاست های سازمان به صورت رسمی توسط مدیرعامل یا مدیریت ارشد یک سازمان تعیین می گردند. با تدوین سیاست های کلان سازمان این اطمینان فراهم می گردد، که از بروز تضاد یا تعارضی در تصمیمات مدیران سازمان ممانعت بعمل آید. به عبارت بهتر خط مشی، مسیر تفکر یا شیوه اندیشه اعضای سازمان را مشخص نموده؛ تا از این رهگذر شیوه اندیشیدن و تصمیم گیری مدیران با اهداف سازمان سازگار گردد، یا منافات نداشته باشد.

فرهنگ فارسی ساره

راه و روش


پیشنهاد کاربران

دیدگاه، نگرش، تفکر، اندیشه، جهان بینی، درک و شناخت

خط مشی یعنی تعین حد و حدود برای افراد در زمینه های مختلف. راه و روش

اصول موازینی که به وسیله مراجع ذیربط وضع شده و به عنوان الگو و راهنما، اقدامات و فعالیتهای جامعه را رهبری میکنند.

راهبرد

راه حل
دیدگاه


تلفظ : Khate Mash - y

راهنمایی های کلی و عمومی در یک سازمان را خط مشی آن سازمان می گویند.
( منبع : مدیریت سازمان های ورزشی، نصرالله سجادی )

دستورالعمل


کلمات دیگر: