کلمه جو
صفحه اصلی

رسایی


مترادف رسایی : بلاغت، کمال، بلوغ، پختگی، رسیدگی

متضاد رسایی : نارسایی

فارسی به انگلیسی

audibility, range, eloquence, gamut, magnitude, sonority, field

audibility, range


eloquence, gamut, magnitude, sonority


فارسی به عربی

سلسلة , طلقة , مدی , وصول

مترادف و متضاد

۱. بلاغت، کمال
۲. بلوغ، پختگی، رسیدگی ≠ نارسایی


reach (اسم)
حصول، کشش، حیطه، رسایی، برد

range (اسم)
دسترسی، حوزه، حدود، محدوده، رسایی، چشم رس، تیر رس، برد، خط مبنا، منحنی مبنا

relief (اسم)
کمک، تسکین، ترمیم، جبران، اعانه، برجستگی، بر جسته کاری، اسودگی، راحتی، جانشین، رسایی، ازادی، فراغت، حجاری برجسته، گره گشایی، اسایش خاطر، تشفی، خط بر جسته، رفع نگرانی

distinctness (اسم)
رسایی

بلاغت، کمال ≠ نارسایی


بلوغ، پختگی، رسیدگی


فرهنگ فارسی

کمال بلوغ .
یا رسایی پنجابی محمد ارشد از گویندگان قرن دوازدهم هندوستان بود.

فرایندی که در آن مسیر عبور جریان هوا در هنگام تولید آواها نسبتاً آزاد است و تارآواها در حال ارتعاش هستند


فرهنگ معین

(رَ یا رِ ) (حامص . ) کمال ، بلوغ .

لغت نامه دهخدا

رسایی . [ رَ ] (اِخ ) یا رسایی پنجابی . محمد ارشد. از گویندگان قرن دوازدهم هندوستان بود. رجوع به تذکره ٔ حسینی چ لکهنو ص 134 و شمع انجمن چ هندوستان ص 177 و روز روشن چ هوپال ص 241 و فرهنگ سخنوران تألیف خیامپور شود.


رسایی . [ رَ ] (حامص ) رسائی . رسا بودن . رسندگی . واصل بودن . || درآمد و مدخل . (ناظم الاطباء). || وصال . (آنندراج ). || سرعت انتقال و چالاکی در ادراک . || قابلیت و کاردانی و هنر و فراست و لیاقت و شایستگی و سزاواری . (ناظم الاطباء). || دانش . || فهم و ادراک . || فضیلت . (ناظم الاطباء). || کمال . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). || بلوغ .(انجمن آرا) (یادداشت مؤلف ) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). || کفایت . کفاف . (یادداشت مؤلف ). || بلاغت . (یادداشت مؤلف ). بلیغ بودن .


رسایی. [ رَ ] ( حامص ) رسائی. رسا بودن. رسندگی. واصل بودن. || درآمد و مدخل. ( ناظم الاطباء ). || وصال. ( آنندراج ). || سرعت انتقال و چالاکی در ادراک. || قابلیت و کاردانی و هنر و فراست و لیاقت و شایستگی و سزاواری. ( ناظم الاطباء ). || دانش. || فهم و ادراک. || فضیلت. ( ناظم الاطباء ). || کمال. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ). || بلوغ.( انجمن آرا ) ( یادداشت مؤلف ) ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ). || کفایت. کفاف. ( یادداشت مؤلف ). || بلاغت. ( یادداشت مؤلف ). بلیغ بودن.

رسایی. [ رَ ] ( اِخ ) یا رسایی پنجابی. محمد ارشد. از گویندگان قرن دوازدهم هندوستان بود. رجوع به تذکره حسینی چ لکهنو ص 134 و شمع انجمن چ هندوستان ص 177 و روز روشن چ هوپال ص 241 و فرهنگ سخنوران تألیف خیامپور شود.

فرهنگ عمید

۱. = رسا
۲. چالاکی در فهم و ادراک.
۳. [قدیمی] کاردانی.
۴. [قدیمی] شایستگی.

دانشنامه عمومی

رسایی می تواند به موارد زیر اشاره کند:
مشخصه رسا در واج شناسی
سلسله مراتب رسایی

فرهنگستان زبان و ادب

{sonority} [زبان شناسی] فرایندی که در آن مسیر عبور جریان هوا در هنگام تولید آواها نسبتاً آزاد است و تارآواها در حال ارتعاش هستند

پیشنهاد کاربران

رسش، بلاغت، کمال، بلوغ، پختگی، رسیدگی

تو بعضی جاها معنای وضوح هم میده


کلمات دیگر: