مترادف رسایی : بلاغت، کمال، بلوغ، پختگی، رسیدگی
متضاد رسایی : نارسایی
audibility, range
eloquence, gamut, magnitude, sonority
۱. بلاغت، کمال
۲. بلوغ، پختگی، رسیدگی ≠ نارسایی
بلاغت، کمال ≠ نارسایی
بلوغ، پختگی، رسیدگی
فرایندی که در آن مسیر عبور جریان هوا در هنگام تولید آواها نسبتاً آزاد است و تارآواها در حال ارتعاش هستند
رسایی . [ رَ ] (اِخ ) یا رسایی پنجابی . محمد ارشد. از گویندگان قرن دوازدهم هندوستان بود. رجوع به تذکره ٔ حسینی چ لکهنو ص 134 و شمع انجمن چ هندوستان ص 177 و روز روشن چ هوپال ص 241 و فرهنگ سخنوران تألیف خیامپور شود.
رسایی . [ رَ ] (حامص ) رسائی . رسا بودن . رسندگی . واصل بودن . || درآمد و مدخل . (ناظم الاطباء). || وصال . (آنندراج ). || سرعت انتقال و چالاکی در ادراک . || قابلیت و کاردانی و هنر و فراست و لیاقت و شایستگی و سزاواری . (ناظم الاطباء). || دانش . || فهم و ادراک . || فضیلت . (ناظم الاطباء). || کمال . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). || بلوغ .(انجمن آرا) (یادداشت مؤلف ) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). || کفایت . کفاف . (یادداشت مؤلف ). || بلاغت . (یادداشت مؤلف ). بلیغ بودن .