کلمه جو
صفحه اصلی

گا

فرهنگ فارسی

با

لغت نامه دهخدا

گا. ( ترکی ، حرف اضافه ) در ترکی ترجمه حرف «با» که برای الصاق و صله آید و ترجمه حرف «اِ» که حرف ربط است و در بعضی جاها افاده مفعولیت نیز میکند. ( غیاث ) ( آنندراج ).

دانشنامه عمومی

گا (بلغارستان). گا (به بلغاری: Gega) یک منطقهٔ مسکونی در بلغارستان است که در شهرستان پتریچ واقع شده است. گا ۱۵٬۷۷۲ کیلومتر مربع مساحت و ۲۴۷ نفر جمعیت دارد و ۷۰۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
فهرست شهرهای بلغارستان

(لری، ممسنی) [gaa] گاو، از حیوانات اهلی؛ احمق.


دانشنامه آزاد فارسی

گا (GA)
اعضای قومی ساکن در منطقۀ ساحلی کشور غنا در نزدیکی آکرا. به کشاورزی و تجارت اشتغال دارند و فعالیت های تجاری را زنان سازماندهی می کنند.

گویش مازنی

/gaa/ مدفوع & کندوی زبنور عسل

مدفوع


کندوی زبنور عسل


گویش بختیاری

گاو.


واژه نامه بختیاریکا

( گا * ) مغزدرسته گردو
( ن ) ؛ گاو؛ نماد گیجی؛ گویند گا گیز
( ن ) ؛ نماد بزرگی حجم. مثلاً ماهی یعنی ماهی بزرگ
به گَردِن گا
حشره ای بسیار ریز که در اثر ماندگی و ایجاد شرایط خاص در باعث خرابی محصولاتی مثل گندم یا برنج و غیره می شود؛ شاش
در سردسیر پنجاه من بذر افشان را یک گاو گویند؛ در گرمسیر سی من بذر افشان را یک گاو گویند
گاو
گایل اَو برده

پیشنهاد کاربران

گا در زبان کوردی به معنای گاو نر می باشد

گا درزبان خالدابادی به گاو می گویند

در زبان لری بختیاری به معنی
گاو

گامیش::گاومیش
گاورز

روستای گامیش آباد شوشتر

درزبان لری خرمآباد
وزبان لکی
گا:گاو

دربسیاری از لهجه های زباندفارسی
واژه "گا"=گاو

ترکی ماکو
گا=برادر

"گا" و گای ( ریشهِ گائیدن ) - در آذریِ به جای مانده در ترکی - به معنی "برادر" است و نابرادری و نا خواهری را
� - gey - č� l�x می گویند.
پیشوند /�/ پیشوند نفی است - همانند ( اَ مرداد ) و ( اَ نوش = اَ هوش ) به معنی بی مرگ و جاوید و ( اَ نیران= اَ ایران ) به معنی غیر ایرانی.
در مجموع/ � - gey / به پسر خوانده و یا دختر خوانده اطلاق می شود؛ چرا که آنان نتیجه" گاییدن" یعنی نکاح و ازدواج و مجامعت نیستند.


کلمات دیگر: