کلمه جو
صفحه اصلی

کاربون

عربی به فارسی

ذغال خالص , کربن , الماس بيفروغ


لغت نامه دهخدا

کاربون. [ ب ُ ] ( فرانسوی ، اِ ) رجوع به کاربن شود.

کاربون. [ ب ُ ] ( اِخ ) فرانسوا ژوزف. یاغی و فتنه انگیز فرانسوی متولد در پاریس به سال 1756 که به سال 1801 م. اعدام گردید.

کاربون. [ ب ُ ] ( اِخ ) حاکم نشین کانتن «کارون علیا» از ناحیه «تولوز» در ساحل «کارون ». سکنه 2250 تن. راه آهن دارد.

کاربون . [ ب ُ ] (اِخ ) فرانسوا ژوزف . یاغی و فتنه انگیز فرانسوی متولد در پاریس به سال 1756 که به سال 1801 م . اعدام گردید.


کاربون . [ ب ُ ] (اِخ ) حاکم نشین کانتن «کارون علیا» از ناحیه ٔ «تولوز» در ساحل «کارون ». سکنه 2250 تن . راه آهن دارد.


کاربون . [ ب ُ ] (فرانسوی ، اِ) رجوع به کاربن شود.


دانشنامه عمومی

کاغذ کاربون، کاربون یا کاغذ کربنی، کاغذی است که یک سوی آن با مرکب خشک شده یا رنگدانه پوشش داده شده است. از کاربون ها برای رونوشت برداشتن از یک متن یا طرح به صورت همزمان با نسخه اصلی استفاده می شود. رنگ رونوشت کپی بستگی به رنگ جوهر کاربون دارد.


کلمات دیگر: