کلمه جو
صفحه اصلی

ایل بیگی

فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱ - منسوب به ایل بیگ ۲ - ایل بیگ

لغت نامه دهخدا

ایل بیگی. [ ب َ / ب ِ ] ( ترکی ، اِ مرکب ) رهبر ایل. رئیس ایل و در رتبه دون ایلخانی. ( یادداشت بخط مؤلف ).

دانشنامه عمومی

ایل بیگ به دومین شخصِ مهم پس از خان، در رده بندیِ سازمانیِ ایل گفته می شود.
ایل شاهسون بغدادی
طوایف ایل بختیاری
ایل بیگی. (ترکی، اِ مرکب) رهبر ایل. رئیس ایل و در رتبه دون ایلخانی. (یادداشت به خط مؤلف ).
پس از سرکردهٔ ایل که از نظر سیاسی و نظامی فرماندهٔ کل ایل به شمار می آمد، مقام ایل بیگی قرار داشت. افراد منصوب به این شغل از سوی سرکرده معرفی می شدند و هر بخش از ایل دارای یک ایل بیگی بود. گفتنی است که مدت ها دو بخش ایل، سرکرده ای جداگانه داشت که آن نیز بنا به اوضاع و مقتضیات زمان پیش آمده بود؛ ولی ایل بیگی های هر بخش و بعضی از طایفه ها اشخاص جداگانه ای بودند که تحت امر سرکرده به انجام وظیفه اشتغال داشتند. پس از ایل بیگی ها که رؤسای بخش به شمار می آمدند، کدخدایان بالاترین مقام در طایفه ها بودند، آن ها زیر نظر ایل بیگی ها با اختیار کافی به انجام وظیفه مشغول بودند...
هنگامی که فتح السلطان دربارهٔ سلسله مراتبِ فرماندهی در ایل گفتگو می کرد، گاهی موضوعی مورد پرسش بود که؛ رهبری کل ایل را چه کسی بر عهده داشت؟ سرکرده یا ایل بیگی؟ پاسخ می داد؛ سرکرده.

پیشنهاد کاربران

اصل این کلمه عربی بود که وارد زبان فارسی شد

اهل بیت:::آل بیت. ال بیت

ایل بیگ:::اهل بیت.


این واژه از دو کلمه ایل و بیگ ترکیب یافته مانند ایلخان
هر دو واژه مغولی هستند و از زمان تیموریان و ایلخانیان در ایران رواج یافتند.
ایلخان، رییس ایل با شرح وظایف نماینده یکپارچگی ایلی و تنظیم کننده روابط با دیگر ایلات همسایه، حکومت ولایت و دولت مرکزی بود.
ایلبیگ، نفر دوم ایل با شرح وظایف رسیدگی به امور داخلی ایل و امور اجرایی در حوزه نفوذ ایل بود.


کلمات دیگر: