دیکشنری تخصصی

hacksaw frame

hacktivist

had health

had we expressed a as x

hadamard conjecture

hadamard derivative

hadamard inequality

hadamard matrix

hadamard multiplication theorem

<hr> معنی : میل، کجی، شیب تمام، تمایل پیدا کردن <hr> معانی دیگر : (زمین شناسی - زاویه ی بین کف گسله یا رگه و خط عمود بر آن) گسله شیب، گسل شیب

معنی : میل، کجی، شیب تمام، تمایل پیدا کردن معانی دیگر : (زمین شناسی - زاویه ی بین کف گسله یا رگه و خط عمود بر آن) گسله شیب، گسل شیب

hade

hade angle

hadean

hadean eon or hadean or hadean

hadley cell

hadrosaurids or hadrosaurid or hadrosaurid

hadsel mill

haematein

<hr> (شیمی) هافنیم (عنصر فلزی - نشان آن: hf، وزن اتمی: 178/49، شماره ی اتمی: 72، نقطه ی گداز: 2194c، نقطه جوش: 4602c)

(شیمی) هافنیم (عنصر فلزی - نشان آن: hf، وزن اتمی: 178/49، شماره ی اتمی: 72، نقطه ی گداز: 2194c، نقطه جوش: 4602c)

hafnium

hafnon

haftoman formation or haftoman or haftoman or haftomon

hagendorfite

haggertyite

haggite or haeggite or haeggite

hahn banach theorem

haidingerite

haigerachite

<hr> معنی : درود، تهنیت، تگرگ، خوش باش، طوفان تگرگ، سلام برشما باد، سلام کردن، طوفان همراهباتگرگ، سلام، صدا زدن، تگرگ باریدن، اعلام ورود کردن <hr> معانی دیگر : (با شادی یا تحسین) درود گفتن، خوش آمد گفتن، گرامی داشتن، ادای احترام کردن، (از روی قدرشناسی یا تهنیت) نامیدن، خواندن، فراخواندن، شادباش، شهنگانه، شخکاسه، (مجازی) هر چیز تگرگ مانند، (با: on یا upon) باریدن (بر سر کسی)، اعلام ورود کردن کشتی

معنی : درود، تهنیت، تگرگ، خوش باش، طوفان تگرگ، سلام برشما باد، سلام کردن، طوفان همراهباتگرگ، سلام، صدا زدن، تگرگ باریدن، اعلام ورود کردن معانی دیگر : (با شادی یا تحسین) درود گفتن، خوش آمد گفتن، گرامی داشتن، ادای احترام کردن، (از روی قدرشناسی یا تهنیت) نامیدن، خواندن، فراخواندن، شادباش، شهنگانه، شخکا

hail

hail damage

hail erosion

hail pad

hail suppression

<hr> معنی : تگرگ، دانه تگرگ <hr> معانی دیگر : دانه ی تگرگ، شهنگانه، دانه تگرگ، تگرگ

معنی : تگرگ، دانه تگرگ معانی دیگر : دانه ی تگرگ، شهنگانه، دانه تگرگ، تگرگ

hailstone

<hr> معنی : طوفان یا رگبار تگرگ <hr> معانی دیگر : توفان تگرگ، طوفان و تگرگ

معنی : طوفان یا رگبار تگرگ معانی دیگر : توفان تگرگ، طوفان و تگرگ

hailstorm

haineaultite

hainite or giannettite or giannettite

<hr> معنی : مو، گیسو، موی سر، زلف <hr> معانی دیگر : (در انسان یا جانوران) مو، مل، (میزان یا فضا یا حاشیه) بسیار کم، بسیار نازک، (گیاه شناسی - پوشش موی مانند روی گیاه) پرز، مویک، مویچه، کرک، تار، وابسته به مو، هر چیز ساخته شده از مو، مویین، مودار

معنی : مو، گیسو، موی سر، زلف معانی دیگر : (در انسان یا جانوران) مو، مل، (میزان یا فضا یا حاشیه) بسیار کم، بسیار نازک، (گیاه شناسی - پوشش موی مانند روی گیاه) پرز، مویک، مویچه، کرک، تار، وابسته به مو، هر چیز ساخته شده از مو، مویین، مودار

hair

hair carpet

hair crack

hair fiber

hair fibre

hair hygrograph

hair in filing

hair line crack

hair shank

hair weight

<hr> معنی : پارچه مویی، پارچه خیمهای <hr> معانی دیگر : مویینه، پارچه ی مویی (که برای روکش مبل به کار می برند)

معنی : پارچه مویی، پارچه خیمهای معانی دیگر : مویینه، پارچه ی مویی (که برای روکش مبل به کار می برند)

haircloth

<hr> معنی : موداری <hr> معانی دیگر : پوشیدگی ازمو، موی داری، مانندگی بمو، خاصیت مویی

معنی : موداری معانی دیگر : پوشیدگی ازمو، موی داری، مانندگی بمو، خاصیت مویی

hairiness

<hr> معنی : سرحد موی سر وپیشانی <hr> معانی دیگر : خط پیشانی، مرز مو، موی بالای پیشانی، بسیار باریک، مویین، موی مانند، (در اصل) طناب یا ریسمان ساخته شده از مو، ریسمان مویین، خط بسیار نازک، مرز باریک، باریکه، تسمه (و غیره ی) باریک، نواره، راه راه، پارچه ی دارای راه راه های باریک، فرق بسیار کم، تفاوت بسیار ناچیز، حاشیه ی باریک، طناب مویی، خط سربالایی دراخرحروف

معنی : سرحد موی سر وپیشانی معانی دیگر : خط پیشانی، مرز مو، موی بالای پیشانی، بسیار باریک، مویین، موی مانند، (در اصل) طناب یا ریسمان ساخته شده از مو، ریسمان مویین، خط بسیار نازک، مرز باریک، باریکه، تسمه (و غیره ی) باریک، نواره، راه راه، پارچه ی دارای راه راه های باریک، فرق بسیار کم، تفاوت بسیار ناچیز

واژه های حرف "h" - دیکشنری تخصصی