طاقت فرسا (سرعت یا میزان کار)

طاقت فرسا (عامیانه)

طاقت فرسا از نظر شدت

طاقت فرسا از نظر فاصله

طاقت فرسا بودن

طاقت فرسایی

طاقت کسی را طاق کردن

طاقتم طاق شد

طاقدار

<hr> مترادف طاقدیس : طاق مانند، طاقی شکل، ایوان، چین خوردگی زمین

مترادف طاقدیس : طاق مانند، طاقی شکل، ایوان، چین خوردگی زمین

طاقدیس

<hr> مترادف طاقه : تا، تار، لا، توپ، دست

مترادف طاقه : تا، تار، لا، توپ، دست

طاقه

طاقه (نساجی)

طاقه فیلم

طاقه پارچه

طاقه کاغذ

طاقه کردن (نساجی)

<hr> مترادف طاقچه : پرواره، رف، طاق

مترادف طاقچه : پرواره، رف، طاق

طاقچه

طاقچه دیوارکوب

طالار

<hr> مترادف طالب : جوینده ، خواهنده، خواهان، خواستار، مایل، محصل، تلمیذ، طلبه ، سالک <hr> متضاد طالب : مطلوب، استاد، پیر، مرید، مرشد <hr> برابر پارسی : جوینده، دانشجو، پژوهنده

مترادف طالب : جوینده ، خواهنده، خواهان، خواستار، مایل، محصل، تلمیذ، طلبه ، سالک متضاد طالب : مطلوب، استاد، پیر، مرید، مرشد برابر پارسی : جوینده، دانشجو، پژوهنده

طالب

طالب بودن

طالب جنگ و دعوا

طالب سعادت و رفاه همگانی

طالب ندارد

طالب چیزی بودن

<hr> برابر پارسی : تالبی، خرچوک، خروک

برابر پارسی : تالبی، خرچوک، خروک

طالبی

طالبین

<hr> مترادف طالح : بدکار، تبهکار، فاسد، مخبط، بدعمل، بدکردار، ولگرد، بی سامان <hr> متضاد طالح : صالح

مترادف طالح : بدکار، تبهکار، فاسد، مخبط، بدعمل، بدکردار، ولگرد، بی سامان متضاد طالح : صالح

طالح

طالش

<hr> مترادف طالع : اختر، اقبال، بخت، دولت، شانس، فال، هور ، نصیب، قسمت، سرنوشت، برآینده <hr> متضاد طالع : ادبار، افول کننده، آفل، طلوع کننده، شارق <hr> برابر پارسی : بخت، سرنوشت

مترادف طالع : اختر، اقبال، بخت، دولت، شانس، فال، هور ، نصیب، قسمت، سرنوشت، برآینده متضاد طالع : ادبار، افول کننده، آفل، طلوع کننده، شارق برابر پارسی : بخت، سرنوشت

طالع

طالع آزمایی

<hr> مترادف طالع بین : رمال، غیب گو، فال بین، فالگیر <hr> برابر پارسی : پیشگو، فال بین، بخت بین

مترادف طالع بین : رمال، غیب گو، فال بین، فالگیر برابر پارسی : پیشگو، فال بین، بخت بین

طالع بین

طالع بینانه

<hr> مترادف طالع بینی : رمالی، غیب گویی، فال بینی، فالگیری

مترادف طالع بینی : رمالی، غیب گویی، فال بینی، فالگیری

طالع بینی

طالع بینی از روی اعداد و ارقام

طالع دیدن

طالقان

<hr> مترادف طامات : شطح، کفرگویی، کفریات، پریشان گویی، سخنان ادعاآمیز، گزافه، اراجیف، گفتار بیهوده، حادثه عظیم، بلایا، سوانح

مترادف طامات : شطح، کفرگویی، کفریات، پریشان گویی، سخنان ادعاآمیز، گزافه، اراجیف، گفتار بیهوده، حادثه عظیم، بلایا، سوانح

طامات

<hr> مترادف طامع : امیدوار، چشم به راه، آزمند، حریص، طمعکار، طمع ورز <hr> متضاد طامع : قانع، خشنود، قناعت پیشه

مترادف طامع : امیدوار، چشم به راه، آزمند، حریص، طمعکار، طمع ورز متضاد طامع : قانع، خشنود، قناعت پیشه

طامع

<hr> مترادف طاهر : پاک، پاکیزه، تمیز، طیب، منقح، مهذب، نظیف، پاکدامن ، بی گناه، معصوم <hr> متضاد طاهر : پلشت، پلید، ناپاک، نجس <hr> برابر پارسی : پاکیزه، پاکدامن، پاک جامه

مترادف طاهر : پاک، پاکیزه، تمیز، طیب، منقح، مهذب، نظیف، پاکدامن ، بی گناه، معصوم متضاد طاهر : پلشت، پلید، ناپاک، نجس برابر پارسی : پاکیزه، پاکدامن، پاک جامه

طاهر

طاهر (اخلاقی)

<hr> مترادف طاهره : پاکدامن، عفیفه، محصنه، مطهره

مترادف طاهره : پاکدامن، عفیفه، محصنه، مطهره

طاهره

طاوس

<hr> برابر پارسی : تاووس

طاووس

طاووس ماده

طاووس نر

<hr> مترادف طایر : پرنده، طیر، مرغ، پروازکننده، تایر، چرخ وسائط نقلیه <hr> متضاد طایر : تیوپ، تویی <hr> برابر پارسی : مرغ، پرنده

مترادف طایر : پرنده، طیر، مرغ، پروازکننده، تایر، چرخ وسائط نقلیه متضاد طایر : تیوپ، تویی برابر پارسی : مرغ، پرنده

طایر

<hr> مترادف طایفه : آل، اعقاب، امت، ایل، تیره، جماعت، جنس، خاندان، خانواده، دسته، دودمان، سلسله، عشیره، قبیله، قوم، گروه، ملت <hr> برابر پارسی : تبار، تیره، خاندان، ویس

مترادف طایفه : آل، اعقاب، امت، ایل، تیره، جماعت، جنس، خاندان، خانواده، دسته، دودمان، سلسله، عشیره، قبیله، قوم، گروه، ملت برابر پارسی : تبار، تیره، خاندان، ویس

واژه های حرف "ط" - فارسی به انگلیسی