عامل باران

عامل بسیاری از بزهکاری ها را باید در ان جست و جو کرد

عامل بیماری

عامل بیماری تب مالت

عامل بیماری زا

عامل بیماری هاری

عامل تخمیر

عامل شوری

عامل مرگ ارام

عامل مهمی که باعث حرکت و رونق می گردد

عامل هاری

عامل هدایت جریان در یک رله اتصال دهنده یا سویچ

عامل وراثت

<hr> مترادف عامی : بی سواد، جاهل، عوام، ناآموخته، نادان <hr> متضاد عامی : عارف <hr> برابر پارسی : همگانی، مردمی، تودگانی

مترادف عامی : بی سواد، جاهل، عوام، ناآموخته، نادان متضاد عامی : عارف برابر پارسی : همگانی، مردمی، تودگانی

عامی

عاهات

<hr> مترادف عاکف : گوشه گیر، گوشه نشین، معتزل، معتکف، منزوی

مترادف عاکف : گوشه گیر، گوشه نشین، معتزل، معتکف، منزوی

عاکف

<hr> مترادف عایدی : دخل، درآمد، مداخل، محصول، سود، رزق <hr> برابر پارسی : درآمد، سود، بهره

مترادف عایدی : دخل، درآمد، مداخل، محصول، سود، رزق برابر پارسی : درآمد، سود، بهره

عایدی

عایدی از کار

عایدی ها

عایدی و حاصل کار

عایق بندی

عایق حرارت و رطوبت

عایق رطوبتی

<hr> مترادف عایل : پراولاد، پرعائله، معیل، درویش، محتاج، نیازمند

مترادف عایل : پراولاد، پرعائله، معیل، درویش، محتاج، نیازمند

عایل

عباد

عبادات مستحبی

<hr> مترادف عبادت : بندگی، پرستش، طاعت، عبودیت، نسک، نیایش <hr> برابر پارسی : پرستش، ستودن، ستایش، نیایش

مترادف عبادت : بندگی، پرستش، طاعت، عبودیت، نسک، نیایش برابر پارسی : پرستش، ستودن، ستایش، نیایش

عبادت

عبادت روزانه

عبادت زرتشتیان

عبادت غیر واجب

عبادت ماه مبارک رمضان

<hr> برابر پارسی : ستایش کردن، ستودن، نیایش کردن، پريستاری

برابر پارسی : ستایش کردن، ستودن، نیایش کردن، پريستاری

عبادت کردن

عبادت کنندن

عبادت کننده

عبادت کننده یا پارسا

عبادتگاه اسلامی

عبادتگاه ترسا

عبادتگاه راهب

عبادتگاه زیبای شهر یزد که بازمانده سده های 8 و 9 هجری است

عبادتگاه مسلمانان

عبادتگاه ژاپنی

عبادتی که واجب نباشد

عبارت از سندی است که مطابق ان شخص متعهد می شود یا مبلغ معینی را در وجه یا حواله کرد شخص دیگری بپرداز

عبارت از وجوه پرداختی بنگاه برای بازخرید اجناس نامرغوبی است که مشتریان پس می اوردند که البته این مبا

عبارت است از تنظیم و پیشنهاد اجرایی طرح های مالی برای عملیات اینده موسسه بازرگانی

عبارت است از سندی که مطابق ان یا شخص متعهد می شود مبلغ معینی را در وجه یا حواله کرد شخص دی گری بپردا

عبارت است از مقادیر مختلفی از کالا که خریدار به فرض ثبات سایر شرایط در قیمت های مختلف و در طی یک دور

عبارت است از مقادیر مختلفی از یک کالا که هر یک از فروشندگان در قیمت های مختلف به شرط ثبات سایر عوامل

جدول کلمات

واژه های حرف "ع" - جدول کلمات