ماده ای که برای سفید کردنبکار رود

ماده بفرمول  54 72  ( موجب تصلب شرایین )

ماده بفرمول 54 72

ماده تخمیر

ماده ثابت کننده

ماده ثبات بکار بردن

ماده جامد

ماده حل نشدنی

ماده خوک جوان

ماده دافع بوی بد

ماده رنگی اهن دار گویچه های قرمز خون جانوران مهره دار

ماده سبز گیاهی

ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود

ماده عفونی

ماده غاز

ماده غذایی

ماده قندی

ماده لزج

ماده متشکله جسم جدید

ماده مخطی

ماده مذاب

<hr> برابر پارسی : کانی

ماده معدنی

ماده مغذی

ماده مقوی از لحاظ غذایی

ماده مولد یا مشدد سرطان

ماده پرستی

ماده پلا ستیکی

ماده پلنگ

ماده گاو

ماده گرای

<hr> مترادف ماده گرایی : ماترآلیستی، ماده انگاری، دهری مسلکی، ماده باور

مترادف ماده گرایی : ماترآلیستی، ماده انگاری، دهری مسلکی، ماده باور

ماده گرایی

ماده گندزدا

ماده گوساله

<hr> مترادف مادون : زیردست، مرئوس، پایین، پایین تر، فروتر، کوچکتر <hr> متضاد مادون : مافوق، ماورا <hr> برابر پارسی : زیردست، پایین تر، زیر، فرو

مترادف مادون : زیردست، مرئوس، پایین، پایین تر، فروتر، کوچکتر متضاد مادون : مافوق، ماورا برابر پارسی : زیردست، پایین تر، زیر، فرو

مادون

<hr> مترادف مادگی : ماده بودن، تانیث بودن، مونث بودن ، اندام ماده گل وگیاه، عضوتولیدمثل گل وگیاه، جادکمه، جاتکمه <hr> متضاد مادگی : نرینگی

مترادف مادگی : ماده بودن، تانیث بودن، مونث بودن ، اندام ماده گل وگیاه، عضوتولیدمثل گل وگیاه، جادکمه، جاتکمه متضاد مادگی : نرینگی

مادگی

<hr> مترادف مادی : پول پرست، پول دوست، پولکی، مال پرست، مال دوست، خسیس، مقتصد، ممسک، ماده گرا، ماتریالیست، مادی گرا، مادنژاد، عنصری، جرمانی، جرم دار، جسمی، جسمانی، هیولانی ، منسوب به ماده <hr> متضاد مادی : معنوی <hr> برابر پارسی : گیتایی

مترادف مادی : پول پرست، پول دوست، پولکی، مال پرست، مال دوست، خسیس، مقتصد، ممسک، ماده گرا، ماتریالیست، مادی گرا، مادنژاد، عنصری، جرمانی، جرم دار، جسمی، جسمانی، هیولانی ، منسوب به ماده متضاد مادی : معنوی برابر پارسی : گیتایی

مادی

مادی کردن

<hr> مترادف مادیان : اسب ماده

مترادف مادیان : اسب ماده

مادیان

مادیت

مادین

<hr> مترادف مار : اژدر، اژدها، افعی، ثعبان، دیومار، حیه، مادر ، پدر <hr> متضاد مار : عقرب

مترادف مار : اژدر، اژدها، افعی، ثعبان، دیومار، حیه، مادر ، پدر متضاد مار : عقرب

مار

مار جعفری

مار زهر دار

مار زهردار

مارا

ماربزرگ

مارماهی

<hr> مترادف مارمولک : چلپاسه، کلپاسه، وزغه

مترادف مارمولک : چلپاسه، کلپاسه، وزغه

واژه های حرف "م" - فارسی به عربی