کلمه جو
صفحه اصلی

لشکرآباد

لغت نامه دهخدا

لشکرآباد. [ ل َ ک َ ] (اِخ ) نام دهی جزء دهستان افشاریه ٔ ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران ، واقع در 24هزارگزی باختر کرج و هفت هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ کرج به قزوین . جلگه ، معتدل ، دارای 295 تن سکنه شیعه . فارسی زبان . آب آن از قنات و رود کردان . محصول غلات و صیفی و بنشن و چغندر قند و لبنیات و انگور. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است و از طریق پل کردان ماشین بدانجا توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


لشکرآباد. [ ل َ ک َ ] (اِخ ) یکی از محله های شهر اهواز، واقع در باختر رود کارون . در این محل سابقاً دهی بنام امانیه ٔ بزرگ بوده است . لشکرآباد در سال 1315 هَ . ش . به اهتمام لشکریان مقیم اهواز بنا شد و دارای ششهزار سکنه و دبستان و کلانتری و تلفن و صندوق پست است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).



کلمات دیگر: