کلمه جو
صفحه اصلی

اهواز

فرهنگ فارسی

۱ - این نام در آغاز فقط به قبیله ساکن این ناحیه اطلاق میشده . ۲ - سپس این نام را به ناحیه ای که مسکن قبیله فوق بود اطلاق کردند . ایرانیان این ناحیه را سوزیان ( خوزان ) می نامیدند و آن همان ناحیه قدیم عیلام بود . ۳ - مرکز استان ششم ( خوزستان ) که ۳۲۹/٠٠۶ تن جمعیت دارد و آن در کنار رودخانه بزرگ کارون و در مرکز خوزستان واقع شده . راه آهن سرتاسری ایران از پل آهنی که در روی رود کارون ساخته شده میگذرد . توضیح اهواز در زمان ساسانیان [ هرمز اردشیر ] [ رام شهر ] و [ شهر رام ] نامیده می شد . و اعراب آنرا به اهواز بدل کردند . در زمان ناصر الدین شاه آنرا [ ناصری ] و [ ناصریه ] نامیدند . در شهریور ۱۳۱۴ ه. ش . به موجب تصویب نامه هیئت وزیران نام [ ناصری ] به [ اهواز ] بدل گردید .
از ایام عرب است

لغت نامه دهخدا

اهواز. [ اَهَْ ] (اِخ ) در قدیم شهری بوده است سخت خرم . صاحب حدودالعالم آرد: واندر خوزستان شهری نیست از این خرمتر با نعمتهای بسیار و نهادی نیکو و مردمانی زردروی و گویند... همه طیبی که آنجا بری از هوای وی بوی او برود و اندر کوههای وی مار شکنجست . (حدود العالم ). نه ده است میان بصره و فارس و هریک را نامی است جداگانه و مجموع آن رااهواز خوانند و یکی از آن رامهرمز است و عسکر مکرم و تستر و جندیشابور و سوس و شرق و نهر تیری و ایذج ومناذر. (منتهی الارب ). اهواز جمع عربی کلمه ٔ مفرد هوز (خوز) است . این تسمیه در آغاز فقط بیک قبیله ٔ ساکن این ناحیه اطلاق میشده و ایرانیان تحت نام سوزیان آنرا بعنوان ایالتی برای تعیین ناحیه ٔ قدیم عیلام بکار بردند «از دائرة المعارف اسلام ذیل اهواز» و اکنون به کرسی ایالت خوزستان گفته می شود. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). نام قدیم آن هرمزد اردشیر و پس از آن به سوق الاهواز و در اواخر به ناصری موسوم بود. مرکز استان ششم یعنی خوزستان و مرکز شهرستان اهواز است . بر دو طرف رود کارون و سر راه آهن سرتاسری قرار دارد. شهری است جدید که بر خرابه های شهر قدیمی بنا شده و هوایش بسیار گرم است . طبق سرشماری 1345 هَ . ش . 206375 تن جمعیت دارد. اهواز را بعضی با شهر اگینیس که استرابون از آن نام برده منطبق دانسته اند، لیکن احتمال راجح آنست که اهواز در محل شهر قدیم تاریانا که نئارخوس در مسافرت خود به خلیج فارس در کنار آن لنگر انداخت قرار گرفته و اردشیر اول ساسانی تاریانا را از نو بنا نهاد و آنرا هرمزداردشیر نام کرد. در عصر ساسانیان این شهر علاوه بر نام مذکور به نامهای «رام شهر» و «شهررام » نامیده میشد. اردشیر سد بزرگی بر کارون بنا نهاد و در عصر وی و جانشینانش این شهر رونق و اعتبارفراوان داشت و بجای شوش پایتخت سوزیانا یا خوزستان گردید. پس از تصرف این شهر بدست مسلمانان عرب آنرا اهواز یا سوق الاهواز نام کردند یعنی بازار یا سرزمین خوزیها. این هوزیها یا خوزیها در آغاز نام یک قبیله ٔ جنگجو بود که در این ناحیت سکونت داشت . که بعدها همین سرزمین را به نام آنان خواندند. در دوران امویان وعباسیان نیز این شهر اعتبار و رونق فراوان داشت و مرکز زراعت نیشکر بود تا زمان فتنه ٔ صاحب الزنج یعنی اواخر قرن سوم . هَ . ق . که رو به انحطاط گذاشت بعدها در آبادی آن کوششها شد ولی بر اثر خراب شدن سد بزرگ آن دیگر معمور نشد و به معنی واقعی خراب گردید. در عهد قاجاریه (از زمان ناصرالدین شاه ببعد) آنرا ناصری و ناصریه نامیدند ولی از شهریور 1314 هَ . ش . بتصویب هیأت وزیران اهواز نامیده شد. معادن نفت در آن ناحیه در اوایل قرن بیستم دوباره بدانجا آبادی و رونق داد چنانکه هم اکنون یکی از شهرهای درجه اول ایران و مرکز استان ششم یعنی خوزستان است . راه آهن سرتاسری ایران در این ناحیه از روی پل مستحکم و ظریفی عبور میکند که پایه های آن بر آثار سد بزرگ قدیم استوار شده است . این شهر در 937 هزارگزی جنوب باختری تهران واقع و مرکز خوزستان بوده و مختصات جغرافیایی آن بشرح زیراست : طول 48 درجه 41 دقیقه و عرض 31 درجه و 19 دقیقه و ارتفاع 76 متر نسبت به سطح دریا. اختلاف ساعت اهواز با تهران 9 دقیقه و 20 ثانیه است . ظهر اهواز مطابق ساعت 12 و 9 دقیقه و 20 ثانیه شهر تهران است . شهر اهواز در زمین مسطحی و در طرفین رودخانه ٔ کارون بنا شده و قسمت عمده ٔ ساختمان ها و جمعیت در ساحل خاوری رود کارون می باشد. هوای شهر در تابستان بسیار گرم است چنانکه درجه ٔ حرارت به 55 درجه سانتی گراد و در زمستان حداقل درجه ٔ حرارت نزدیک به صفر درجه میرسد. آب آشامیدنی اهالی از رودخانه ٔ کارون که بوسیله ٔ شرکت آبیاری لوله کشی شده تأمین می گردد و آب مزبور شیرین و گواراست . ساختمان شهر بر طبق اصول فنی بوده بطوریکه کوچه ها و خیابانها بموازات هم و یا عمود بر یکدیگرند. شهر اهواز دارای خیابانهای متعددی است . آب و هوای شهرستان اهواز مانند سایر نقاط خوزستان گرم و حداکثرحرارت در تابستان بعضی سالها به 58 درجه و حداقل حرارت در بعضی از زمستانها به صفر درجه ٔ سانتیگراد میرسد. شدت گرما از اواسط اردی بهشت الی اواخر شهریورماه میباشد. هوای اهواز نسبت به هوای شهرستانهای ساحلی مانند آبادان و خرمشهر خشکتر است . باد شمال باختری هوا را خشک و سرد می نماید. باد جنوب خاوری که اهالی آن را باد شرجی می گویند از جنوب می وزد و حامل بخار آب بوده هوا را در تابستان گرم و خفه کننده می نماید.
آب آشامیدنی شهرستان از رودخانه و چشمه و چاه تأمین می شود و اغلب شیرین و گواراست . آب بعضی از نقاط شهرستان لوله کشی شده و بعضی هم تصفیه شده می باشد. اغلب از نقاط شهرستان دشت است ودر بعضی از بخشهای شمالی مانند مسجدسلیمان ، قلعه زرس ، جانگی و هفت گل ارتفاعاتی دیده میشود. مهم ترین و معروفترین رودهای کشور که در این شهرستان جریان دارد به شرح زیر است :
1 - رودخانه ٔ کارون که سرچشمه ٔ آن از کوه زرد بختیاری شروع و از جنوب شهرستان شوشتر وارد این شهرستان می شود این رودخانه در شمال شوشتر بدو قسمت می شود که یک شعبه ٔ آن از خاور شوشتر می گذرد و به گرگر یا کارون معروفست و دیگری از باختر شوشتر می گذرد و شطیط نامیده می شود. رود شطیط در دوهزارگزی باختر بندقیر به رود دز می پیوندد و در جنوب بندقیر به شعبه ٔ اولی (کارون ) ملحق و به طرف جنوب سرازیر و پس از عبور از شهرستان اهواز وارد این شهرستان می شود و چنانکه شرح داده شد، به رود شطیط و کارون ملحق میشود. 2 - رود کرخه که 75 هزارگزی شمال اهواز وارد شهرستان می شود و در 25 هزارگزی باختری بطرف باختر منحرف و وارد شهرستان دشت میشان می گردد. 3 - رود شاهور، این رود به صورت چشمه های متعدد از زمین می جوشد و در حدود شوش چشمه های مزبور بیکدیگر می پیونددو اراضی بین رود دز و کرخه را مشروب می نماید. 4 - رود کوپال ، سرچشمه ٔ آن از کوه های هفت گل و آب آن تلخ و شور است که پس از عبور از خورشاخه و بند به خورشادگان وارد می شود. حداقل مقدار آب رودها طی صورت اداره ٔ کشاورزی بشرح زیر است :
رودخانه ٔ کارون ، 140 متر مکعب در ثانیه .
« کرخه ، 40 - 140 متر مکعب در ثانیه .
« شاهور، 8 - 140 متر مکعب در ثانیه .
شهرستان اهواز دارای 9 بخش بشرح زیر است : 1 - حومه . 2 -بخش مسجدسلیمان . 3 - بخش هفت گل . 4 - بخش جانگی گرم سیر. 5 - بخش بندر شاهپور. 6 - بخش ایزه . 7 - بخش قلعه زرس . 8 - بخش دهدز. 9 - بخش رامهرمز. جمع قراء شهرستان 830 و جمعیت آن با نفوس شهر اهواز 276 هزار نفر می باشد. محصول عمده ٔ شهرستان غلات آبی و دیمی ، برنج ، صیفی ، لبنیات پشم و پوست و غیره است . راه آهن سرتاسری ایران در ناحیه ٔ ایستگاه میان آب وارد این شهرستان ودر شهر اهواز بدو شعبه می شود یک شعبه ٔ آن به خرمشهرو شعبه ٔ دیگرآن به بندر شاهپور متصل می گردد. راههای شوسه ٔ عمده این شهرستان بشرح زیر است : 1 - راه شوسه ٔ اهواز خرم آباد که تقریباً به موازات راه آهن است و پس از عبور از شهرستان به طرف شوش و اندیمشک و خرم آباد متصل می گردد. 2 - راه شوسه شوشتر - مسجدسلیمان که از اهواز تا مسجدسلیمان و از مسجدسلیمان تا هفت گل و رامهرمز امتداد داشته و راه مزبور در محاذات برج گاوسوار بدو رشته تقسیم شده که یک راه به مسجدسلیمان و راه دیگر به شوشتر امتداد پیدا نموده است . نظر به نفتی که برای جلوگیری از گرد و خاک در این راه از طرف شرکت نفت ریخته می شود، باسفالت روغنی معروف است . 3 - راه شوسه ٔ اهواز کوت عبداﷲ و آبادان که از اهواز تاکوت عبداﷲ، آسفالت و از آنجا تا آبادان شوسه است . 4 - راه شوسه ٔ اهوازسوسنگرد این راه که فعلاً نمیتوان شوسه نامید طوری ساخته شده که در مواقع بارندگی عبور به سختی انجام می گیرد. چون اغلب نقاط این شهرستان دشت همواری می باشد لذا در مواقع غیر بارندگی و تابستان (بجز در نقاط کوهستانی ) میتوان اتومبیل برد. معدن عمده ٔ این شهرستان نفت است که حائز اهمیت زیادی بوده و در دنیای امروزه ارزش حیاتی دارد و بیشتر چاههای نفت فعلاً در بخش مسجدسلیمان و هفت گل و رامهرمز و نفت سفید و آغاجاری موجود است که در محل خود شرح داده شده است . استعداد خاک شهرستان برای زراعت بسیار خوب است ولی متأسفانه از آب رودخانه ٔ موجود بواسطه ٔ مسلط نبودن به اراضی زراعتی مورد استفاده واقع نمی گردد چنانکه توجهی از لحاظ سدسازی و غیره بشود، محصول زیادی علاوه بر احتیاجات مصرفی شهرستان بدست خواهد آمد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6). و رجوع به معجم البلدان و تاریخ گزیده و مزدیسنا و فهرست آن و جغرافی غرب ایران و الاوراق و النقود العربیه و سفرنامه ٔ ناصرخسرو و تاریخ صنایع ایران و تاریخ کرد و مرآت البلدان و دائرةالمعارف فارسی و خوزستان شود :
که باشد که پیوند سام سوار
نخواهد از اهواز تا قندهار.

فردوسی .


بدادیمش اهواز و ده پاره شهر
همی زین فزون تر ز ما یافت بهر.

(گرشاسب نامه ).


نه دیر ماند که تا نزد تو خراج آرند
ز مصر و کوفه و بغداد و بصره و اهواز.

سوزنی (از شرفنامه ٔمنیری ).



اهواز. [ اَهَْ ] (اِخ ) (یوم الَ...)از ایام عرب است که عبدالرحمان بن اشعث در آن بر اهل عراق حمله برد. و رجوع به مجمعالامثال میدانی شود.


( آهواز ) آهواز. [ آه ْ ] ( اِخ ) اهواز :
گر از بهار خلق تو بوئی برد صبا
روید شکر ز نیش عقارب به آهواز.
سیف اسفرنگ.

اهواز. [ اَهَْ ] ( اِخ ) در قدیم شهری بوده است سخت خرم. صاحب حدودالعالم آرد: واندر خوزستان شهری نیست از این خرمتر با نعمتهای بسیار و نهادی نیکو و مردمانی زردروی و گویند... همه طیبی که آنجا بری از هوای وی بوی او برود و اندر کوههای وی مار شکنجست. ( حدود العالم ). نه ده است میان بصره و فارس و هریک را نامی است جداگانه و مجموع آن رااهواز خوانند و یکی از آن رامهرمز است و عسکر مکرم و تستر و جندیشابور و سوس و شرق و نهر تیری و ایذج ومناذر. ( منتهی الارب ). اهواز جمع عربی کلمه مفرد هوز ( خوز ) است. این تسمیه در آغاز فقط بیک قبیله ساکن این ناحیه اطلاق میشده و ایرانیان تحت نام سوزیان آنرا بعنوان ایالتی برای تعیین ناحیه قدیم عیلام بکار بردند «از دائرة المعارف اسلام ذیل اهواز» و اکنون به کرسی ایالت خوزستان گفته می شود. ( از حاشیه برهان چ معین ). نام قدیم آن هرمزد اردشیر و پس از آن به سوق الاهواز و در اواخر به ناصری موسوم بود. مرکز استان ششم یعنی خوزستان و مرکز شهرستان اهواز است. بر دو طرف رود کارون و سر راه آهن سرتاسری قرار دارد. شهری است جدید که بر خرابه های شهر قدیمی بنا شده و هوایش بسیار گرم است. طبق سرشماری 1345 هَ. ش. 206375 تن جمعیت دارد. اهواز را بعضی با شهر اگینیس که استرابون از آن نام برده منطبق دانسته اند، لیکن احتمال راجح آنست که اهواز در محل شهر قدیم تاریانا که نئارخوس در مسافرت خود به خلیج فارس در کنار آن لنگر انداخت قرار گرفته و اردشیر اول ساسانی تاریانا را از نو بنا نهاد و آنرا هرمزداردشیر نام کرد. در عصر ساسانیان این شهر علاوه بر نام مذکور به نامهای «رام شهر» و «شهررام » نامیده میشد. اردشیر سد بزرگی بر کارون بنا نهاد و در عصر وی و جانشینانش این شهر رونق و اعتبارفراوان داشت و بجای شوش پایتخت سوزیانا یا خوزستان گردید. پس از تصرف این شهر بدست مسلمانان عرب آنرا اهواز یا سوق الاهواز نام کردند یعنی بازار یا سرزمین خوزیها. این هوزیها یا خوزیها در آغاز نام یک قبیله جنگجو بود که در این ناحیت سکونت داشت. که بعدها همین سرزمین را به نام آنان خواندند. در دوران امویان وعباسیان نیز این شهر اعتبار و رونق فراوان داشت و مرکز زراعت نیشکر بود تا زمان فتنه صاحب الزنج یعنی اواخر قرن سوم. هَ. ق. که رو به انحطاط گذاشت بعدها در آبادی آن کوششها شد ولی بر اثر خراب شدن سد بزرگ آن دیگر معمور نشد و به معنی واقعی خراب گردید. در عهد قاجاریه ( از زمان ناصرالدین شاه ببعد ) آنرا ناصری و ناصریه نامیدند ولی از شهریور 1314 هَ. ش. بتصویب هیأت وزیران اهواز نامیده شد. معادن نفت در آن ناحیه در اوایل قرن بیستم دوباره بدانجا آبادی و رونق داد چنانکه هم اکنون یکی از شهرهای درجه اول ایران و مرکز استان ششم یعنی خوزستان است. راه آهن سرتاسری ایران در این ناحیه از روی پل مستحکم و ظریفی عبور میکند که پایه های آن بر آثار سد بزرگ قدیم استوار شده است. این شهر در 937 هزارگزی جنوب باختری تهران واقع و مرکز خوزستان بوده و مختصات جغرافیایی آن بشرح زیراست : طول 48 درجه 41 دقیقه و عرض 31 درجه و 19 دقیقه و ارتفاع 76 متر نسبت به سطح دریا. اختلاف ساعت اهواز با تهران 9 دقیقه و 20 ثانیه است. ظهر اهواز مطابق ساعت 12 و 9 دقیقه و 20 ثانیه شهر تهران است. شهر اهواز در زمین مسطحی و در طرفین رودخانه کارون بنا شده و قسمت عمده ساختمان ها و جمعیت در ساحل خاوری رود کارون می باشد. هوای شهر در تابستان بسیار گرم است چنانکه درجه حرارت به 55 درجه سانتی گراد و در زمستان حداقل درجه حرارت نزدیک به صفر درجه میرسد. آب آشامیدنی اهالی از رودخانه کارون که بوسیله شرکت آبیاری لوله کشی شده تأمین می گردد و آب مزبور شیرین و گواراست. ساختمان شهر بر طبق اصول فنی بوده بطوریکه کوچه ها و خیابانها بموازات هم و یا عمود بر یکدیگرند. شهر اهواز دارای خیابانهای متعددی است. آب و هوای شهرستان اهواز مانند سایر نقاط خوزستان گرم و حداکثرحرارت در تابستان بعضی سالها به 58 درجه و حداقل حرارت در بعضی از زمستانها به صفر درجه سانتیگراد میرسد. شدت گرما از اواسط اردی بهشت الی اواخر شهریورماه میباشد. هوای اهواز نسبت به هوای شهرستانهای ساحلی مانند آبادان و خرمشهر خشکتر است. باد شمال باختری هوا را خشک و سرد می نماید. باد جنوب خاوری که اهالی آن را باد شرجی می گویند از جنوب می وزد و حامل بخار آب بوده هوا را در تابستان گرم و خفه کننده می نماید.

دانشنامه عمومی

اهواز ( تلفظ راهنما·اطلاعات) یکی از کلان شهرهای ایران است، که در بخش مرکزی شهرستان اهواز قرار دارد و به عنوان مرکز استان خوزستان شناخته می شود. جمعیّت این شهرستان طبق سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵ حدود ۱٬۳۰۳٬۰۰۰ نفر می باشد (که با احتساب ۴۰۰هزارنفری حاشیهٔ شهر جمعیت این شهر به بالای ۱٬۷۰۰٬۰۰۰نفر می رسد)، که به عنوان هفتمین شهر پرجمعیت ایران به شمار می آید. اهواز در موقعیت جغرافیایی ۳۱ درجه و ۳۰ دقیقه عرض شمالی و ۴۸ درجه و ۶۵ دقیقه طول شرقی، در بخش جلگه ای خوزستان و با ارتفاع ۱۲ متر از سطح دریا واقع شده است.
دانشگاه صنعت نفت اهواز
مؤسسهٔ آموزش عالی جهاد دانشگاهی خوزستان
دانشکدهٔ صنعت آب و برق خوزستان
دانشگاه آزاد اسلامی اهواز علوم و تحقیقات
دانشگاه پیام نور اهواز
دانشگاه امام حسین اهواز
مرکز آموزش عالی فنی شهید چمران
آموزشکدهٔ فنی و حرفه ای سما
مجتمع آموزش عالی جهاد کشاورزی خوزستان
شهر اهواز با مساحت ۱۸۶۵۰ هکتار، به عنوان یکی از شهرهای وسیع ایران (سومین شهر بزرگ ایران)، محسوب می شود. شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب که بزرگ ترین تولیدکننده نفت ایران به شمار می آید، در اهواز مستقر می باشد، همچنین شرکت ملی حفاری ایران که بزرگ ترین شرکت حفاری کشور محسوب می شود نیز در اهواز متمرکز می باشد. برخی از بزرگترین کارخانه های مادر کشور در این شهر جای دارند. رودخانه کارون پرآب ترین رودخانه ایران، با سرچشمه گرفتن از کوه های بختیاری، با ورود به اهواز، این شهر را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم می کند.
کلیفورد باسورث در دانشنامه ایرانیکا و لاکهارت در دانشنامه اسلام، هاینزهایم و مایکل بونر، علی کرم همدانی در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی و دانشنامه بریتانیکا ولادیمیر مینورسکی و سوات سوجک عبدلمجید ارفعی و جان کورتیس ریشه نام اهواز را برگرفته از قوم خوزی (یا هوزی) می دانند که ساکنان بومی استان خوزستان بوده اند و زبان آن ها تا زمان ساسانیان و حتی تا چند قرن بعد از اسلام زبان رایج در خوزستان بوده است و احتمالاً بازماندگان ایلامی ها بوده اند، که بعدها به لر بزرگ یا بختیاری تغییر یافت. یونانیان به این قوم Ouxioi می گفتند و نام این شهر در نوشته های مسیحیان سریانی بث هوزایی در تلمود بی خوزایی ثبت شده است.
تلاش هایی برای مطابقت دادن اهواز با شهر اگینیس که استرابون از آن نام برده انجام شده است، لیکن محتمل تر آن است که اهواز در محل شهر قدیم تاریانا هخامنشی که نئارخوس، سردار اسکندر، در مسافرت خود به خلیج فارس در کنار آن لنگر انداخت قرار گرفته باشد.

اهواز (ابهام زدایی). اهواز، نام هفتمین کلانشهر ایران و مرکز استان خوزستان است و هم چنین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
شهرستان اهواز، یکی از شهرستان های استان خوزستان
بخش مرکزی شهرستان اهواز، یکی از بخش های تابعه ی شهرستان اهواز
فرودگاه بین المللی اهواز
تاریخ اهواز

نقل قول ها

اَهواز مرکز استان خوزستان یکی از ۵ کلانشهر ایران است.
• «ایا بر جان ما ماهر چو بر شطرنج اهوازی/چو ما را شاه مات آید ترا سپری شود بازی» -> ابوسعید ابوالخیر
• «که باشد که پیوند سام سوار/نخواهد ز اهواز تا قندهار» -> فردوسی
• «یک ایوان همه جامهٔ رود و می/بیاورده از پارس و اهواز و ری» -> فردوسی
• «یکی شارستان کرد نوشاد نام/به اهواز گشتند زو شادکام» -> فردوسی
• «بالتوینه در ببد روز هفت/ز روم اندر آمد به اهواز رفت» -> فردوسی
• «برین گونه سرگشته آن هفت مرد/باهواز رفتند تازان چو گرد» -> فردوسی
• «سیوم پارس و اهواز و مرز خزر/ز خاور ورا بود تا باختر» -> فردوسی
• «همه گنجهای سلیح نبرد/به پارس و اهواز و در باز کرد» -> فردوسی
• «چو صد مرد بیرون شد از رومیان/ز ایران و اهواز وز هر میان» -> فردوسی
• «به بیچارگی دست ازان بازداشت/همی گوش و دل سوی اهواز داشت» -> فردوسی
• «ای بلبل خوش نوا سرودی/آهنگ حجاز گیر و اهواز» -> عطار
• «که من از بدر اهوازی هم امروز/بدست آوردهام نثری دلفروز» -> عطار
• «مگر آن کاروان میشد باهواز/بهمراهی ایشان گشت دمساز» -> عطار
• «نه در ششتر یکی دیبا بمانده/نه در اهواز یک زیبا بمانده» -> عطار
• «خزینهٔ علم فرقان است، اگر نه بر هوائی تو/که بردت پس هوازی جز هوا زی شعر اهوازی؟» -> ناصرخسرو
• «نازت ز طریق علم دین باید/نازش چه کنی به شعر اهوازی؟» -> ناصرخسرو
• «بس نمانده ست که فرمان دهد آن شاه که هست/پادشاه از بر قنوج و برن تا اهواز» -> فرخی سیستانی
• «فتح مکران و در پیش کرمان/ری و قزوین و ساوه و اهواز» -> فرخی سیستانی
• «روی سفر نبینم و از دانش/گه در حجاز و گاه در اهوازم» -> مسعود سعد سلمان
• «ای ز لطف تو نسیمی به زمین تاتار/وی ز قهر تو نشانی به هوای اهواز» -> انوری
• «زلف پرچم نگارد اندر چشم/شکل جرارهای اهوازی» -> انوری
• «علم زد بر فراز بام اهواز/خروشان قلزمی جوشان و دروا» -> ملک الشعرای بهار
• «بانی کلک فریدون به قطار از شیراز/بار زد قافله شکر اهواز به من» -> شهریار
• «یکى دیگر به کرمان رفت و شیراز/یکى دیگر به ششتر رفت و اهواز» -> فخرالدین اسعد گرگانی
• «ز گرگان تا رى و اهواز و بغداد/بگسترده بساط رامش و داد» -> فخرالدین اسعد گرگانی
• «به چشم آورده تیر افگن ز ابخاز/به زلف آورده جراره ز اهواز» -> فخرالدین اسعد گرگانی
• «یکى زان شهرها اهواز ماندست/کش او آگهاه شهر رام خواندست»• «کنونش گر چه هم اهواز خوانند/به دفتر رام شهرش نام دانند» -> فخرالدین اسعد گرگانی
• «شهدگفتار توزهرکژدم اهواز را/در حلاوت قند مصر و شکر خوزی کند» -> قاآنی
• «لبش اهواز نیست لیک در او/شکر و قند بار بار بود» -> قاآنی
• «رخش اهواز را ماند کزو کژدم همی خیزد/دمی کان زلف پر چینش به روی آبدار آید» -> قاآنی
• «زین یک شودم مشت پر از کژدم اهواز/زان یک شودم چشم پر از افعی حَمیَر» -> قاآنی
• «گرفتم آنکه نیارند شکر از اهواز/به یک تبسم او خار و خس شود شکر» -> قاآنی
• «ز بهر کسب یکی گوهر آرد از عمان/ز بهر سود یکی شکر آرد از اهواز» -> قاآنی
• «اهواز نه روی یار و تو در او/جرارهٔ آن دیار را مانی» -> قاآنی
• «طراره ای به سیرت و جزاره ای به شکل/جادوی هند و کژدم اهواز بینمت» -> قاآنی
• «اهواز شهر بزرگی است، مردمش زرتشتی و مسلمان و انبار کالاها و فرآورده های خوزستان شکر، بافته های پشمی، جامه های دیبا، پارچه های کنفی و دیگر محصولات را از همهٔ شهرهای ایران به اهواز می آورند و از این شهر و به وسیلهٔ کشتی از راه خلیج فارس به هندوستان و چین و از راه بصره و عراق و اصفهان به سایر کشورهای جهان حمل می کنند. بازرگانان و سوداگران و بیگانگان در این شهر سود بسیار می برند. نام اهواز با کالاهای شکر و پارچه، در همهٔ جهان مشهور و به بزرگی موصوف بود و به همین جهت عرب ها این شهر را «سوق الاهواز» نامیده اند.» -> ابن منشاد

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] اهواز از شهرهای تاریخی شیعه نشین در ایران است. پیشینه تشیع در این شهر به قرن نخست قمری و مهاجرت قبایل شیعی از عراق به آن برمی گردد.
از جمله ویژگی های این شهر حضور خاندان های معروف شیعی از جمله آل مهزیار و آل حضینی و همچنین حضور کارگزاران معروف شیعه، چون عبدالله بن عباس و رفاعه بن شداد است.
وجود وکلای امامان معصوم(ع) در این شهر و عبور امام رضا(ع) از آن در سفر خود به مرو، بر اهمیت آن شهر نزد شیعیان افزوده است.

پیشنهاد کاربران

عبدالمجید ارفعی، دربارهٔ ریشهٔ نام شهر اوز و اهواز چنین نظر داده است: �اَوَز دارای یک صورت تحولی است و شکل دیگری است از کلمهٔ اهواز، خوز و خوزستان که این اسم را زمان هخامنشی داشته ایم و به ایلامی های خوزستان اطلاق می شده است. این واژه که با فتح الف و واو و سکون ز درست می باشد ریشه اش در فارسی باستان اووَجَه ( uvaja ) و اووْجَه ( uvja ) می باشد. از همین کلمه هم خوز آمده است ( او تبدیل به خو و ج تبدیل به ز ) و هم اهواز ( او تبدیل به ـَه و ج تبدیل به ز. در اوز، او ( uva ) خودش مانده و ج تبدیل به ز شده است. �

هوز در زبان آریایی به معنی خانه یا خانواده هست همونطور که در انگلیسی به خانه یا خانواده house میگویند که همین حالا هم در بین بومیان خوزستان به خانه یا خانواده هوز یا حوش میگوند احتمالا به علت بازار یا خانه های ویلایی یا دیوار گرداگرد این شهر ان را اهواز یا احواژ یا اهواش گفته اند و کلمه خوز هم دگرگون شده هوز به معنی خانه یا خانواده یا خاندان هست

�اهواز� از کلمه ی� حوش� به معنی �خانه �که جمع آن می شود� احواش� ریشه دارد هنوز در لهجه ی بومیان منطقه لفظ �حوش� به معنی �خانه� کاربرد دارد که بنابه مسائل و رویدادهای تاریخی در منطقه و حضور اعراب در این سرزمین واستحاله ی فرهنگی �احواش� به لفظ� اهواڑ� تبدیل و پس از آن به �اهواز �مبدل می شود و در واقع صدای شین در آخر کلمه ی� احواش� به مرور زمان و برحسب تکرار به صدای� ڑ �تبدیل می شود و� اهواش� به �اهواڑ�و بعدها به� اهواز� تبدیل می شود .

در زبان لری بختیاری به خانه، حوش می گویند

اهواز ( اه واز ) هر کلمه ایی آخرش آز باشد تورکی است . مثل آراز، آواز، باز، ساز، پیاز ( سوغان ) ، دیاز، ایاز، آی واز ( عیوض غلط است ) ، داز ( تاس=طاس ) ، یاز، راز، نیاز، ناماز. . .

اهواز ( اهوار )
اهواز یا اهوار جمع مکسر هور میباشد. هور در زبان عربی به معنای تالاب می باشد و امروزه نیز تعدادی از شناخته شده ترین تالاب های جهان در این منطقه قرار گرفته اند مانند هورالعظیم و هور دورق. ( هور دورق در اواخر حکومت پهلوی ( دهه50 شمسی ) نامش به تالاب شادگان تغییر داده شد ) .
از آن جهت این سرزمین را اهوار یا اهواز می نامیدند که به واسطه قرار گرفتن بسیاری از رودخانه های پر آب مانند کارون - دز، کرخه - شط العرب - جراحی و. . . دشت های این سرزمین همواره پرآب و سرسبز بوده است. اهوار ( اهواز ) من حیث جغرافیا یی طبیعی بخشی از بین النهرین محسوب میگردد.

اهواز ( اهوار )
اهواز یا اهوار جمع مکسر هور میباشد. هور در زبان عربی به معنای تالاب می باشد و امروزه نیز تعدادی از شناخته شده ترین تالاب های جهان در این منطقه قرار گرفته اند مانند هورالعظیم و هور دورق. ( هور دورق در اواخر حکومت پهلوی ( دهه50 شمسی ) نامش به تالاب شادگان تغییر داده شد ) .
اهواز ( اهوار ) به معنای تالاب ها و یا سرزمین تالاب ها میباشد. از آن جهت این سرزمین را اهوار یا اهواز می نامیدند که به واسطه قرار گرفتن بسیاری از رودخانه های پر آب مانند کارون - دز، کرخه - شط العرب - جراحی و. . . دشت های این سرزمین همواره پرآب و سرسبز بوده است. اهوار ( اهواز ) من حیث جغرافیا یی طبیعی بخشی از بین النهرین محسوب میگردد.


شهری که همه ی قومیت های ایران به دلیل صنعتی بودن در آن زندگی می کنند

نام این شهر در اصل سوق الاهواز به معنی بازار خوزی ها بوده است و شهریست که بر ویرانه های هرمزاردشیر بنا شده. خوز یا هوز ( یا هوژ در زبان پهلوی اشکانی ) نام عیلامی های ساکن در این منطقه در دوران باستان بوده که نام هوژستان یا خوزستان به معنی سرزمین خوزی ها هم از آن برداشته شده. هوز در باب افعال عربی به اهواز تغییر یافته و در اصل هر دو واژه خوزستان و اهواز همریشه هستند.

اهواز جمع مکسر هوزه که اسم یک قوم قدیی در اهواز بوده، نام قدیمی این شهر در پارسی پهلوی خوجستانه که هنوز در برخی زبان ها مثل لری خوجسون تلفظ میشه
با سپاس از همگی

اهواز جمع مکسر هوزه که اسم یک قوم قدیمی در اهواز بوده، نام قدیمی این شهر در پارسی پهلوی خوجستانه که هنوز در برخی زبان ها مثل لری خوجسون تلفظ میشه
با سپاس از همگی

اوخور یا آب خور یا آبشخور همان تالاب و آبگیر است زمینهای تراز پایین که باعث جمع شدن آبها و ایجاد تالاب ها میشود به اوخور ، آبخور، ماءخور، ماهور نامیده شده اند.
به کسانی که در این اوخورها زندگی می کنند اوخورزی می گویند زی به معنی زندگی کردن است.
اوخورزی به اوزی، اوز، اهواز، خوز و خوزی تبدیل شده است.

درود ُ سپاس
به گفته مقدسی، جغرافیدان سده چهارم:
این شهر در زمان ساسانیان به دست شاپور اردشیر و در دوسوی کارون از نو بنیاد نهاده شد، یک سوی آن هوجستان واجار ( بازار خوزستان ) نامیده می شد و سوی دیگر رودخانه که پایگاه فرماندار و درباریان بود، هُرمشیر ( هرمز اردشیر ) خوانده می شد.
هرمشیر در تازش تازیان در سده یکم هجری نابود شد و آنها هوجستان واجار را هم به سوق الاهواز ( بازار خوزها ) برگردان ( ترجمه ) کردند، در این برگردان، اهواز افزونش ( جمع ) نام مردم بومی خوزستان بوده است.
فخرالدین اسعد گرگانی در ویس و رامین، این شهر را رامشهر و ساخته رامین می داند:
هزاران چشمه و کاریز بگشاد/ بر ایشان شهر و ده بنیاد بنهاد
یکی زان شهرها اهواز ماندست /که شاه آنگاه شهر رام خواندست
کنون گر چه ورا اهواز خوانند/ بدفتر رام شهرش بازخوانند
شاید بتوان اینگونه پنداشت که رامشهر همان رامشیر ( در نیمروز اهواز ) است یا اینکه رامشهر، واگویی دیگر از هرمشیر یاد شده در بالاست.


کلمات دیگر: