مترادف نظریه : تئوری، فرضیه، حدس، راء ی، عقیده، فکر
برابر پارسی : انگاره، نگره
view, recommendation, suggestion
theory
قضيه , برهان , مسلله , قاعده , نکره , نظريه , نگره , فرضيه
تئوری، فرضیه
حدس، راءی، عقیده، فکر
۱. تئوری، فرضیه
۲. حدس، راءی، عقیده، فکر
مجموعۀ نظاممند اندیشهها و طرحهایی که برای بیان مفهومی علمی یا فلسفی یا اجتماعی ارائه شود
نظریه . [ ن َ ظَ ری ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) عقیده . حدس . (فرهنگ فارسی معین ). نظریه به معنی اخیر متداول شده و جمع آن را «نظریات » آرند، مانند نشریه ، نشریات . اما چون این کلمه در عربی فصیح بدین معنی نیامده ، بعض معاصران از استعمال این مفردو جمع آن خودداری کنند و به جای آن دو «نظره » و «نظرات » را به کار می برند، ماننده : نشره ، نشرات . ولی از یک سو دو کلمه ٔ اخیر در عربی به معانی دیگری به کار میروند، و از سوی دیگر نظریه و نظریات جای خود را در زبان های عربی و فارسی باز کرده اند. مرحوم قزوینی نیز استعمال این دو را جایز میدانستند بدین اعتبار که «نظری » منسوب است به نظر و - َة وحدت به آخر آن ملحق شده و قیاساً صحیح است . (از فرهنگ فارسی معین ).
نظریه . [ ن َ ظَ ری ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. در 82هزارگزی شمال شرقی فریمان ، در دامنه ٔ معتدل هوائی واقع است و 318 نفر سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
نظریة. [ ن َ ظَ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث نظری است ، گویند: علوم نظریة. رجوع به نظری شود. || رجوع به نظریه شود.
نگره، انگاره