کلمه جو
صفحه اصلی

تقارن


مترادف تقارن : قرین، مقارن، هم زمانی، نزدیکی، هم گرایی ، باهم قرین شدن، قرینه شدن

متضاد تقارن : تباعد

فارسی به انگلیسی

coincidence, conjunction, symmetry, simultaneity

conjunction, simultaneity, symmetry


coincidence, conjunction, symmetry


مترادف و متضاد

symmetry (اسم)
همسازی، تناسب، قرینه، تشابه، تقارن، هم جور، هم اراستگی، مراعات نظیر

synchrony (اسم)
هم اهنگی، انطباق، هم زمانی، هم عصری، تقارن، همگاهی

synchronization (اسم)
هم زمانی، تقارن، همگاهی، همگامی، همگاه سازی

isochronism (اسم)
هم زمانی، تقارن، ایجاد تقارن، ایجاد همزمانی

parallelism (اسم)
برابری، همسانی، تقارن، موازات، ترادف عبارات، اشتراک وجه

polarity (اسم)
تضاد، تقارن، قطبش، تمایل قطبی، توجه به قطب

قرین، مقارن، هم‌زمانی، نزدیکی، هم‌گرایی ≠ تباعد


۱. قرین، مقارن، همزمانی، نزدیکی، همگرایی ≠ تباعد
۲. باهمقرین شدن
۳. قرینه شدن


فرهنگ فارسی

باهم قرین شدن، بایکدیگریارودوست شدن
( مصدر ) قرین شدن بایکدیگر با هم یار و دوست گردیدن . جمع : تقارنات .

خاصیت ناوردایی اجسام یا قوانین در پِی عملیات تبدیل


فرهنگ معین

(تَ رُ ) [ ع . ] (مص ل . ) قرین شدن با یکدیگر.

لغت نامه دهخدا

تقارن. [ ت َ رُ ] ( ع مص ) تصاحب. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. (ریاضی ) قرینه بودن، تطابق دوشکل در دوسوی یک نقطه.
۲. هم زمانی بین دوچیز.

دانشنامه عمومی

همامونی.


تقارن یا همامونی به معنای تشابه بخش ها حول محور یا مرکز تقارن است. این واژه در هنرهای گوناگون به ویژه هنرهای تجسمی و در علومی مانند فیزیک بسیار کاربرد دارد.
http://anjoman.ir/Fa/Default.aspx?content=Article&articleID=105
https://en.wikipedia.org/wiki/Symmetry
در علوم، به طور مطلق ناوردایی نسبت به تبدیلات هندسی را تقارن گویند مفهوم تقارن به مفاهیمی چون تقارن در زمان (ناوردایی تحت تبدیل هندسی انتقال در مؤلفه صفرم چاربردار مکان) نیز تعمیم داده می شود.
در روزمره تقارن یعنی زیبایی در نسبت ها تعادل در ریاضی ما تعریف دقیق تری راجع به این موضوع داریم.
تعریف ۱: نقطهٔ 'A را قرینهٔ نقطهٔ A نسبت به نقطه یO گوئیم هرگاهA را به اندازهٔ ۱۸۰ درجه حولO درصفحه دوران دهیم به 'A برسیم.با توجه به این تعریف نقطهٔ O وسط پاره خط خواهد بود.

دانشنامه آزاد فارسی

تَقارن (symmetry)
تَقارن
گونه ای از تبدیل های هندسی که خود بر سه گونه است: (الف) تقارن نسبت به یک نقطه، با نام مرکز تقارن؛ (ب) تقارن نسبت به یک خط، با نام محور تقارن؛ و (ج) تقارن نسبت به یک صفحه، با نام صفحۀ تقارن. تقارن های نوع اول و دوم را به ترتیب تقارن مرکزی و تقارن محوری می نامند. در این تبدیل، هر نقطه از یک شکل هندسی، مانندP به نقطه ای مانند 'P برده می شود، به قسمی که پاره خط 'PP را در حالت (الف)، مرکز تقارن نصف می کند و در حالت (ب)، محور تقارن نصف می کند و بر آن عمود است. در حالت (ج)، آن را صفحۀ تقارن نصف می کند و بر آن عمود است. نقطۀ 'P را قرینۀ نقطۀP می نامند. اگر همۀ نقاط شکلی دوبه دو نسبت به یک نقطه یا خط یا صفحه متقارن باشند، آن شکل را نسبت به آن نقطه یا خط یا صفحه متقارن گویند. مثلاً دایره نسبت به مرکز و هر یک از قطرهایش متقارن است و مثلث متساوی الساقین نسبت به ارتفاع وارد بر قاعده متقارن است. در علوم تجربی، می گویند در سیستمی تقارن وجود دارد، اگر تغییری در سیستم ویژگی های اساسی آن را تغییر ندهد. مثلاً، اگر علامت بارهای الکتریکی عوض شود، رفتارِ الکتریکیِ آرایشی از بارها تغییر نمی کند.

فرهنگستان زبان و ادب

{symmetry} [فیزیک] خاصیت ناوردایی اجسام یا قوانین در پِی عملیات تبدیل

پیشنهاد کاربران

همسانسویی

همامونی، هم مونی

سریع تر

مانندساز

برابر تقارن "همامونی" نهاده شده است. این واژه با توجه به معادل انگلیسی آن symmetry ساخته شده است. symmetry از لحاظ ریشه شناختی، به معنای "هم اندازه" می باشد. با توجه به اینکه واژه "مون" در فارسی میانه به معنی اندازه می باشد، برای تقارن یا symmetry واژه "همامونی" و برای متقارن یا symmetric واژه "همامون" ساخته شده است.


کلمات دیگر: