مترادف انجماد : انعقاد، بستن، جامدشدن، یخزدگی
برابر پارسی : فسردن، یخ زدن، ماسیدن، بستانکی، بستناکی
freezing, concretion
frigidity
يخ بستن , منجمد شدن , بي اندازه سردکردن , فلج کردن , فلج شدن , ثابت کردن , غيرقابل حرکت ساختن , يخ زدگي , افسردگي
انعقاد، بستن، جامدشدن، یخزدگی
۱. جامد شدن؛ افسرده و بسته شدن؛ یخ بستن.
۲. (فیزیک) تغییر حالت از مایع به جامد در اثر سرما و نقصان حرارت یا تٲثیرات دیگر. Δ تمام اجسام در حالت انجماد حجمشان کوچک میشود غیر از آب و چدن.
بستناکی، یخ زدن، بستانک