کلمه جو
صفحه اصلی

زردشت


مترادف زردشت : زرتشت

فرهنگ اسم ها

اسم: زردشت (پسر) (فارسی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: zardošt) (فارسی: زردشت) (انگلیسی: zardosht)
معنی: نام پیامبر ایرانی در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی، زرتشت، ( اَعلام ) ) زردشت نام بخشی از رودخانه ی دِهوج در استان کرمان، ) زردشت بهرام پژدو [زنده در سال قمری] شاعرِ زرتشتی ایرانی، سراینده ی منظومه ی اَرداویرافنامه، ( = زرتشت )، دارنده شتر زرد

(تلفظ: zardošt) (= زرتشت) ، ← زرتشت .


مترادف و متضاد

زرتشت


فرهنگ فارسی

بوندس .
بهرام پژدو

لغت نامه دهخدا

زردشت. [ زَ دُ ] ( اِخ ) بمعنی زره تشت است. ( جهانگیری ). شخصی که دین آتش پرستی را بهمرسانید و احوال او در لغت زراتشت بخوبی مذکور شد و بعضی گویند زردشت به زبان سریانی نام ابراهیم علیه السلام است و بعضی دیگر گویند که زردشت و برزین هر دو امامان ملت ابراهیم بودند. ( برهان ). زردشت ، زرتشت و زرهشت این سه لغت بر وزن انگشت باشد. زاردشت ، زارهشت و زارتشت این سه لغت بر وزن خارپشت است. زرادشت و زراتشت ، زراهشت این سه نام بر وزن چراکشت. زره دشت ، زره تشت و زره هشت این سه بر وزن اره پشت آمده و زردهشت ، زرتهشت ، زاردهشت و زارتهشت در این چهار لغت بدال مهمله و تای فوقانی مضموم است و از آن پس ساکن باشند و آن شین معجمه و تای فوقانی آخر است و این جمله نام پسر پورشسب بن پیتراسب است که به دوازده واسطه نسبش به شاهنشاه ایران منوچهر ایرج بن فریدون منتهی شود و مادر او دغدویه هم از اولاد فریدون بوده ، عقیده فارسیان ایران آن است که او پیغمبر بزرگوار و حکیم ریاضت شعار بوده و بر وی نامه آسمانی نازل شده ، چنانکه پیش از او بر پیغمبر عجم مه آباد که او را آذرهوشنگ نیز گویند و چی افرام و شای کلیو و یاسان و سایر انبیای عجم نزول نموده ، همچنین بر کیومرث که او را گرشاه و گلشاه نیز گویند کتاب آسمانی فرودآمده و سیامک ،هوشنگ ، طهمورث ، جمشید، فریدون ، منوچهر و کیخسرو که حکمای کامل و سلاطین عادل بوده اند نیز کتاب داشته اند و بعد از زردشت ، ساسان نخست که پسر بهمن بود از سلطنت گذشت عبادت اختیار کرد و بمقامات اعلی رسیده و درجه پیغمبری یافت و صاحب کتاب گردید. آخرین این طایفه ، ساسان پنجم است که بعد از وفات پرویز کتاب دساتیر را که جامع کتب آنها است ، ترجمه نموده و از حقایق بعضی مطالب اختیار کرده و آن را نمیرای نام نهاده یعنی باقی و جاوید و نمیرنده و هنوز در میان هست و زردشت را وخشور سیمباری گویند به معنی پیغمبر رمزگوی و کتاب زند و پازند منسوب به اوست. و آذرپژوه نام موبدی از زند و پازند احکام شریعتی زردشت را انتخاب کرده وبیرون نوشته و آن احکام ملتی مشتمل بر صد باب است وموسوم به «صد در» و در صفت آن گفته اند :
زرادشت بنگر چه دین پرور است
که در شهر علمش رد از صد در است.
گویند وی از شهر اردبیل و سبلان ظهور کرده و اصلش از شهری بوده در میانه مراغه و زنکان که شیز نام داشته ، به ری آمده و از ری رو به تختگاه شاهنشاه لهراسب و گشتاسب نهاده که آنرا ایران شهر می نامیده اند و نیشابور و ترشیز و کشمر اکنون بجای او است. پادشاه عهد بوی گرویده و دین او را قبول کرده و بعضی گفته اند قبل از ملاقات با گشتاسب شاه بخراسان رفته به بلخ در آتشکده موسوم به نوبهار اعتکاف گزیده ، گشتاسب او را دیده بعد از امتحان و اظهار معجزات بزرگ به او ایمان آورده ، آیین او را رواج داده اسفندیار بترویج و تعیین آتشکده پرداخته تا ولایت ایتالیا آتشکده ها بر پای کرد؛ الا در سیستان و زابلستان که رستم زال آیین زردشت را نپسندید و این نیز سبب عداوت گشتاسب و اسفندیار با او گردید. ارجاسب نیز قبول ننموده انکار سخت گزید و بعد از سی سال از حکوت گشتاسب ، ارجاسب از ترکستان بدارالملک بلخ تاخته لهراسب را بکشت و تور براتور به آتشخانه آمده زردشت را از پای درآورد. مدت عمرش هفتاد و هفت سال بوده که پنجهزار و بیست و سه سال بعد از هبوط آدم صفی علیه السلام ظهور نموده است. کتاب زند محتوی بر بیست و یک نسک است ،یعنی قسمت و بهره و هر نسک را نامی معین است و چهارده نسک از این کتاب نزد موبدان دین زردشت باقی بوده که آن نیز در فتنه های ایران از میان رفته است و زند بر دو بخش است آنکه احکامش مطابق کتاب مه آباد است مه زند خوانند و آنچه مخالف بود که زند گویند و پازند شرح و ترجمه زند است و آنرا استا و ابستا و اوستا نیز گفته اند و بعضی گفته اند ابستا متن است و زند شرح است و زردشت چون عناصر و کواکب را تمجید می کرده و پیوسته در افروختن آتش و ساختن آتشکده ها ساعی بوده ، عوام او را آتش پرست گفته اند و آتش را قبله زردشت خوانده اند و شعرا در اشعار آورده اند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). اشوزردشت ، پسر پورشسب از نژاد فریدون بود. آبتین که در شهر ری زائیده شده و در زمان پادشاهی لهراسب در روز خورداد و فروردین ماه از بطن دغدونام تولد شد و در زمان گشتاسب ، در دین بهی به پیغمبری مبعوث گشت و در آن هنگام چهل سال از عمر وی می گذشت و زردشت اسفنتمان گویند چه اسفنتمان پشت نهم وی می باشد و نخست به شهر بلخ که در آن هنگام پایتخت گشتاسب بوده ، آمده آن پادشاه با زنش کتایون و فرشوشتر و جاماسب را به کیش خود دعوت نموده و آنان پذیره شدند و چون هفتادوهفت سال به دو ماه و پنج روز کم از عمر وی گذشت به روزخیرایزد دی ماه از زخمی که از لشکر ارجاسب پادشاه توران به وی وارد آمده بود، این جهان فانی را بدورد گفت ، اشوزردشت فرجودهای بسیار آشکار می کرد که از همه بزرگتر آتش برزین بوده که همیشه بدون هیزم و چوب سندل می سوخت و چون آن آتش را بر دست می نهادند... تأثیرنانموده و نمی آزارد و کتاب آسمانی اشوزردشت کتاب اوستا می باشد که زند شرح آن و پازند شرح زند است. بعضی گویند به نام زردشت دو نفر را می نامند: یکی اشوزردشت اسفنتمان پور پوروشسب از اهالی ری که در زمان گشتاسب مبعوث به پیغمبری گشت و دویمی از اهالی اردبیل که پس از زردشت اسفنتمان بوده و کیش آتش پرستی از وی پدیده آمده و این زردشت دومی نشان برای پیروان خود قرار داد که مویهای بناگوش را بگذارند بماند و بازمانده را بسترند، آنان را موی گوش گفتندی و این کلمه را تازیان معرب کرده مجوس گفتند. ( ناظم الاطباء ). نام مؤسس آیین ایران باستان. در فارسی بصورتهای زردشت ، زرتشت ، زردهشت ، زراتشت ، زارتشت ، زره تشت ، زاردهشت. زاردشت ، زراتهشت ، زارهوشت ، زرادشت ، زراهشت ، زره دشت ، زره هشت آمده و معمول تر از همه زردشت و زرتشت است. این نام در گاتها بصورت «زرثوشتره » یاد شده. در جزو دوم «اشترا» ( بمعنی شتر ) اختلافی نیست ، ولی در وجه اشتقاق جزو اول سخن بسیار رفته ، به احتمال قوی بمعنی زرد است و جمعاً بمعنی دارنده شتر زرد. نام خانوادگی او «سپیتمه » است که در پهلوی سپیتمان یا سپنتمان شده. در زادگاه او اختلاف است. برخی وی را از آذربایگان و برخی از ری و غالباً از شمال شرقی ایران دانند. در باب زمان او نیز سخنهای بسیار گفته شده. سنت زرتشتیان زمان او را در حدود 600 ق.م. تعیین می کنند و غالب خاورشناسان همین تاریخ را با جزئی تفاوت پذیرفته اند و گروه دیگر زمان او را در هزاره دوم پیش از میلاد قرار داده اند. پدر زردشت «پورشسب » و مادر او «دغدو» نام داشت و او معاصر کی گشتاسب بود و گشتاسب دین او بپذیرفت. وی طبق روایت در چهله دوم ارجاسب تورانی به بلخ بدست یک تن تورانی بنام «براتروک رش » ، «برات -رش » ( تور براتور ). در سن هفتادوهفت سالگی کشته شد... ( حاشیه برهان چ معین ) :

زردشت . [ زَ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان فتح آباد است که در بخش بافت شهرستان سیرجان واقع است و250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


زردشت . [ زَ دُ ] (اِخ ) بهرام پژدو (زردشت پسر بهرام پسر پژدو). رجوع به زرتشت بهرام پژدو شود.


زردشت . [ زَ دُ ] (اِخ ) پسر آذرباد مهرسپندان موبد بزرگ اوایل عهد ساسانی که طبق روایت نسب وی به نه واسطه به زرتشت پیامبر می رسد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به آذرپاد شود.


زردشت . [ زَ دُ ] (اِخ ) بمعنی زره تشت است . (جهانگیری ). شخصی که دین آتش پرستی را بهمرسانید و احوال او در لغت زراتشت بخوبی مذکور شد و بعضی گویند زردشت به زبان سریانی نام ابراهیم علیه السلام است و بعضی دیگر گویند که زردشت و برزین هر دو امامان ملت ابراهیم بودند. (برهان ). زردشت ، زرتشت و زرهشت این سه لغت بر وزن انگشت باشد. زاردشت ، زارهشت و زارتشت این سه لغت بر وزن خارپشت است . زرادشت و زراتشت ، زراهشت این سه نام بر وزن چراکشت . زره دشت ، زره تشت و زره هشت این سه بر وزن اره پشت آمده و زردهشت ، زرتهشت ، زاردهشت و زارتهشت در این چهار لغت بدال مهمله و تای فوقانی مضموم است و از آن پس ساکن باشند و آن شین معجمه و تای فوقانی آخر است و این جمله نام پسر پورشسب بن پیتراسب است که به دوازده واسطه نسبش به شاهنشاه ایران منوچهر ایرج بن فریدون منتهی شود و مادر او دغدویه هم از اولاد فریدون بوده ، عقیده ٔ فارسیان ایران آن است که او پیغمبر بزرگوار و حکیم ریاضت شعار بوده و بر وی نامه ٔ آسمانی نازل شده ، چنانکه پیش از او بر پیغمبر عجم مه آباد که او را آذرهوشنگ نیز گویند و چی افرام و شای کلیو و یاسان و سایر انبیای عجم نزول نموده ، همچنین بر کیومرث که او را گرشاه و گلشاه نیز گویند کتاب آسمانی فرودآمده و سیامک ،هوشنگ ، طهمورث ، جمشید، فریدون ، منوچهر و کیخسرو که حکمای کامل و سلاطین عادل بوده اند نیز کتاب داشته اند و بعد از زردشت ، ساسان نخست که پسر بهمن بود از سلطنت گذشت عبادت اختیار کرد و بمقامات اعلی رسیده و درجه ٔ پیغمبری یافت و صاحب کتاب گردید. آخرین این طایفه ، ساسان پنجم است که بعد از وفات پرویز کتاب دساتیر را که جامع کتب آنها است ، ترجمه نموده و از حقایق بعضی مطالب اختیار کرده و آن را نمیرای نام نهاده یعنی باقی و جاوید و نمیرنده و هنوز در میان هست و زردشت را وخشور سیمباری گویند به معنی پیغمبر رمزگوی و کتاب زند و پازند منسوب به اوست . و آذرپژوه نام موبدی از زند و پازند احکام شریعتی زردشت را انتخاب کرده وبیرون نوشته و آن احکام ملتی مشتمل بر صد باب است وموسوم به «صد در» و در صفت آن گفته اند :
زرادشت بنگر چه دین پرور است
که در شهر علمش رد از صد در است .
گویند وی از شهر اردبیل و سبلان ظهور کرده و اصلش از شهری بوده در میانه ٔ مراغه و زنکان که شیز نام داشته ، به ری آمده و از ری رو به تختگاه شاهنشاه لهراسب و گشتاسب نهاده که آنرا ایران شهر می نامیده اند و نیشابور و ترشیز و کشمر اکنون بجای او است . پادشاه عهد بوی گرویده و دین او را قبول کرده و بعضی گفته اند قبل از ملاقات با گشتاسب شاه بخراسان رفته به بلخ در آتشکده ٔ موسوم به نوبهار اعتکاف گزیده ، گشتاسب او را دیده بعد از امتحان و اظهار معجزات بزرگ به او ایمان آورده ، آیین او را رواج داده اسفندیار بترویج و تعیین آتشکده پرداخته تا ولایت ایتالیا آتشکده ها بر پای کرد؛ الا در سیستان و زابلستان که رستم زال آیین زردشت را نپسندید و این نیز سبب عداوت گشتاسب و اسفندیار با او گردید. ارجاسب نیز قبول ننموده انکار سخت گزید و بعد از سی سال از حکوت گشتاسب ، ارجاسب از ترکستان بدارالملک بلخ تاخته لهراسب را بکشت و تور براتور به آتشخانه آمده زردشت را از پای درآورد. مدت عمرش هفتاد و هفت سال بوده که پنجهزار و بیست و سه سال بعد از هبوط آدم صفی علیه السلام ظهور نموده است . کتاب زند محتوی بر بیست و یک نسک است ،یعنی قسمت و بهره و هر نسک را نامی معین است و چهارده نسک از این کتاب نزد موبدان دین زردشت باقی بوده که آن نیز در فتنه های ایران از میان رفته است و زند بر دو بخش است آنکه احکامش مطابق کتاب مه آباد است مه زند خوانند و آنچه مخالف بود که زند گویند و پازند شرح و ترجمه ٔ زند است و آنرا استا و ابستا و اوستا نیز گفته اند و بعضی گفته اند ابستا متن است و زند شرح است و زردشت چون عناصر و کواکب را تمجید می کرده و پیوسته در افروختن آتش و ساختن آتشکده ها ساعی بوده ، عوام او را آتش پرست گفته اند و آتش را قبله ٔ زردشت خوانده اند و شعرا در اشعار آورده اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). اشوزردشت ، پسر پورشسب از نژاد فریدون بود. آبتین که در شهر ری زائیده شده و در زمان پادشاهی لهراسب در روز خورداد و فروردین ماه از بطن دغدونام تولد شد و در زمان گشتاسب ، در دین بهی به پیغمبری مبعوث گشت و در آن هنگام چهل سال از عمر وی می گذشت و زردشت اسفنتمان گویند چه اسفنتمان پشت نهم وی می باشد و نخست به شهر بلخ که در آن هنگام پایتخت گشتاسب بوده ، آمده آن پادشاه با زنش کتایون و فرشوشتر و جاماسب را به کیش خود دعوت نموده و آنان پذیره شدند و چون هفتادوهفت سال به دو ماه و پنج روز کم از عمر وی گذشت به روزخیرایزد دی ماه از زخمی که از لشکر ارجاسب پادشاه توران به وی وارد آمده بود، این جهان فانی را بدورد گفت ، اشوزردشت فرجودهای بسیار آشکار می کرد که از همه بزرگتر آتش برزین بوده که همیشه بدون هیزم و چوب سندل می سوخت و چون آن آتش را بر دست می نهادند... تأثیرنانموده و نمی آزارد و کتاب آسمانی اشوزردشت کتاب اوستا می باشد که زند شرح آن و پازند شرح زند است . بعضی گویند به نام زردشت دو نفر را می نامند: یکی اشوزردشت اسفنتمان پور پوروشسب از اهالی ری که در زمان گشتاسب مبعوث به پیغمبری گشت و دویمی از اهالی اردبیل که پس از زردشت اسفنتمان بوده و کیش آتش پرستی از وی پدیده آمده و این زردشت دومی نشان برای پیروان خود قرار داد که مویهای بناگوش را بگذارند بماند و بازمانده را بسترند، آنان را موی گوش گفتندی و این کلمه را تازیان معرب کرده مجوس گفتند. (ناظم الاطباء). نام مؤسس آیین ایران باستان . در فارسی بصورتهای زردشت ، زرتشت ، زردهشت ، زراتشت ، زارتشت ، زره تشت ، زاردهشت . زاردشت ، زراتهشت ، زارهوشت ، زرادشت ، زراهشت ، زره دشت ، زره هشت آمده و معمول تر از همه زردشت و زرتشت است . این نام در گاتها بصورت «زرثوشتره » یاد شده . در جزو دوم «اشترا» (بمعنی شتر) اختلافی نیست ، ولی در وجه اشتقاق جزو اول سخن بسیار رفته ، به احتمال قوی بمعنی زرد است و جمعاً بمعنی دارنده ٔ شتر زرد. نام خانوادگی او «سپیتمه » است که در پهلوی سپیتمان یا سپنتمان شده . در زادگاه او اختلاف است . برخی وی را از آذربایگان و برخی از ری و غالباً از شمال شرقی ایران دانند. در باب زمان او نیز سخنهای بسیار گفته شده . سنت زرتشتیان زمان او را در حدود 600 ق .م . تعیین می کنند و غالب خاورشناسان همین تاریخ را با جزئی تفاوت پذیرفته اند و گروه دیگر زمان او را در هزاره ٔ دوم پیش از میلاد قرار داده اند. پدر زردشت «پورشسب » و مادر او «دغدو» نام داشت و او معاصر کی گشتاسب بود و گشتاسب دین او بپذیرفت . وی طبق روایت در چهله ٔ دوم ارجاسب تورانی به بلخ بدست یک تن تورانی بنام «براتروک رش » ، «برات -رش » (تور براتور). در سن هفتادوهفت سالگی کشته شد... (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
یکی زردشت وارم آرزویست
که پیشت زند را برخوانم از بر.

دقیقی .


برخیز و برافروز هلا قبله ٔ زردشت
بنشین و برافکن شکم قاقم بر پشت .

عسجدی (از انجمن آرا).


دل پر ز فضول و زند بر لب
زردشت چنین نوشته در زند.

ناصرخسرو (ایضاً).


ای روی تو رخشنده تر از قبله ٔ زردشت
بی روی تو چون زلف تو گوژ است مرا پشت .

امیرمعزی (ایضاً).


رطل دریاصفت آرید که جام زردشت
گوش ماهی است بر او آتش دل ننشانم .

خاقانی .


گر سحر من بر آتش زردشت بگذرد
چون آب خواند آتش زردشت زند او.

خاقانی .


وگر قیصر سگالد راز زردشت
کنم زنده رسوم زندو استا.

خاقانی .


آن آتشی که قبله ٔ زردشت و عید اوست
می دیدمش ز دور و نرفتم فراترش .

خاقانی .


بیا ساقی آن آتش تابناک
که زردشت می جویدش زیرخاک .

حافظ (دیوان چ علامه ٔ قزوینی ص 357).


زردشت گر آتش را بستاید در زند
زآن است که با می به فروغ است همانند.

؟ (از انجمن آرا).


رجوع به سبک شناسی بهار و تاریخ ایران ترجمه ٔ فخر داعی و فهرست کتابخانه ٔ مسجد سپهسالار ج 2 ص 259، کلام شبلی ص 114، حافظ قزوینی ص 357 و احوال و اشعار رودکی ، تاریخ علوم عقلی ص 25، مزدیسنا، ایران در زمان ساسانیان ، زردشت و زردشت بزرگ شود.

دانشنامه عمومی

زردشت (بافت). مختصات: ۲۹°۱۸′۵۸″ شمالی ۵۶°۲۳′۳۳″ شرقی / ۲۹٫۳۱۶۱۱°شمالی ۵۶٫۳۹۲۵۰°شرقی / 29.31611; 56.39250
زردشت (بافت)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بافت در استان کرمان ایران است.
این روستا در دهستان فتح آباد قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۱۸ نفر (۷۲خانوار) بوده است.

دانشنامه آزاد فارسی

زردُشت
زردُشت
(یا: زرتشت؛ به اوستایی، زَرَثوشْتْرََه) بنیانگذار دین زردشتی. به نظر متقدّمان به معنای «دارندۀ شتر زرد» یا «دارندۀ شتر پیر» و به نظر محققّان متأخرتر به معنای «شتر زرد» یا «شتر پیر». به زندگی او از دو زوایه می توان نگریست: تاریخی و اسطوره ای.الف. زردشت تاریخی: در مورد زمان او دو نوع دیدگاه وجود دارد؛ دیدگاه سنتی که براساس متون یونانی، پهلوی و عربی است و بر این اساس بین سال های ۶۱۸ یا ۶۲۸ یا ۶۳۰پ م متولد شده و در سال های ۵۴۱ یا ۵۵۱ یا ۵۵۳پ م درگذشته است. دیدگاه دوم، دیدگاه زبان شناختی است که تاریخ زندگی زردشت را بین ۱۴۰۰ تا ۱۰۰۰پ م می داند. در مورد زادگاه زردشت نیز روایات بسیار است و به طور سنتی اهل آذربایجان دانسته می شود؛ اما بررسی های زبان شناختی و متنی نشان می دهد که او باید از اهالی شرق ایران باشد. از این رو، گروهی خوارزم باستانی و گروهی سیستان را موطن زردشت می دانند. آخرین نظریه، او را ساکن درّۀ رودخانۀ کشف رود می داند؛ جایی که امروز به مَزدَوران شهرت دارد و بر سر راه مشهد به سرخس قرار گرفته است. زردشت از خاندان سپیتمان است؛ نام پدرش پوروشسب و نام مادرش دوغدو است. او به تحصیل علوم دینی مشغول گشت و روحانی شد. سه بار ازدواج کرد که تنها نام همسر سوم او «هووی» را می دانیم؛ صاحب سه پسر و سه دختر شد. در۴۰ سالگی به پیامبری رسید، اما چون در موطن خودش پیروان کمی یافت به سرزمین همسایه رفت و دینش را بر گشتاسپ شاه عرضه داشت و او و همسرش دین عرضه شده را پذیرفتند. زردشت در ۷۷سالگی به دست یک تورانی به قتل رسید.
ب. زردشت اسطوره ای: بر این مبنا، اهورامزدا او را به همراه سایر آفریده های مینوی در جهان برین خلق کرد؛ سپس در زمان موعود به شیوه هایی خاص او را در رحم مادر قرار داد. زردشت هنگامی که در شکم مادر بود می درخشید و خانه از روشنی اش نور می گرفت. او پس از تولد به جای گریستن خندید؛ به همین دلیل، دینمردان آن روزگار او را غیر طبیعی دانستند و کوشیدند تا نوزاد را بکشند. آن ها زردشت را در آتش نهادند، اما او نسوخت؛ آن گاه یک بار او را بر سر راه گلۀ گاوها و بار دیگر بر سر راه گلۀ اسب ها نهادند تا لگدمال شود؛ اما حیوانات او را لگد نکردند. آن گاه او را در لانۀ مادّه گرگی فرزند کشته نهادند، اما گرگ صدمه ای به او نرساند. زردشت از سنّ ۳۰سالگی تا ۴۰سالگی هفت بار به هم سخنی امشاسپندان نزد اهورامزدا رفت و دین بهی را از او آموخت و برای جهانیان آورد. او را سه بار آزمودند تا راستگویی اش محقق شود. یک بار مجبور شد از آتش رد شود؛ بار دوم رویِ گداخته بر سینه اش ریختند و بار سوم شکمش را دریدند، اما صدمه ای به او نرسید. نخستین کسی که به او گروید پسرعمویش مدیوماه بود. زردشت به واسطۀ آزار بسیار و یافتن پیروانی اندک شمار، به سرزمین همسایه نزد گشتاسپ رفت. از سقف کاخ او وارد شد، در حالی که در یک دست آتش و در دست دیگر شاخۀ درخت سروی داشت. آتش را در دست های گشتاسپ، جاماسپ و اسفندیار نهاد، اما آن ها را نسوزاند؛ و شاخه را در زمین کاشت که فوراً رویید و سبز شد. گشتاسپ و خاندانش به او ایمان آوردند و بزرگ ترین حامی زردشت شدند. زردشت در حملۀ تورانیان به دست یک تورانی کشته شد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زردشت نام پیامبر ایران باستان می باشد. به نظر برخی وی از پیامبران الهی بوده است. وی مدعی بود آیین خود را از آهورمزدا دریافت کرده تا جهان را از تیرگی ها پاک کند و آن را به سوی نیکی و روشنایی رهنمون شود.
هنگامی که چند قرن بر ورود آریاییان به ایران گذشت این قوم اندک اندک به شهر نشینی روی آوردند. در آن روزگار انسان اصلاح گری برخاست و آریاییان را که خواستار ترک خرافات قدیم بودند، به آیین تازه ای دعوت کرد. این پیامبر مصلح که خود را فرستاده خدای خوبی و روشنایی معرفی می کرد، زردشت نام داشت. وی مدعی بود آیین خود را از آهورمزدا دریافت کرده تا جهان را از تیرگی ها پاک کند و آن را به سوی نیکی و روشنایی رهنمون شود.زردشتیان به نام هایی چون گبر و مجوسی و پارسی خوانده می شوند. آیین زردشت حدود یک قرن قبل از میلاد مسیح تحول یافت و آن صورت تحول یافته را آیین مزدیسنی می نامند. مزدیسنا در لغت به معنای ستایش مزداست.
سرگذشت زردشت
دانشمندان در مورد وجود تاریخی پیامبر ایران باستان شک دارند، اما بیشتر آنان وجود وی را نفی نمی کنند. زردشت، از واژه «زرثوشتر» (Zarathushtra) می آید که طبق نظریه صحیح تر معادل زرداشتر یعنی دارنده شتر زرد است.نام پدرش پوروشسب یعنی دارنده اسب پیر، نام مادرش دغدو یعنی دوشنده گاو ماده و نام خاندان وی سپیتمه یعنی سپیدنژاد بود. محل برانگیختگی او کوهی نزدیک دریاچه ارومیه بود. بر اساس نظریه مشهور، وی در سال ۶۶۰ قبل از میلاد به دنیا آمد و در ۶۳۰ قبل از میلاد به پیامبری مبعوث شد. وی در سال ۵۸۳ ق. م. در آتشکده ای در بلخ (افغانستان) توسط لشکر قومی مهاجم به شهادت رسید.
تعالیم زردشت
در آیین زردشت سه اصل عملی گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک وجود دارد که مانند آن را در ادیان مختلف می یابیم. احترام به آتش به عنوان یکی از مظاهر خدای روشنایی و افروخته نگه داشتن آن و انجام مراسمی خاص در اطراف آن در معابدی به نام آتشکده مشخص ترین ویژگی این آیین است. همچنین آبادانی، کشاورزی، دامداری و شهرنشینی مورد ستایش قرار گرفته است. احترام به حیوانات، هم چنین خوش رفتاری با مردم نیز جای گاهی ویژه دارد. برخی از آداب و رسوم سرزمین ما از قبیل مراسم چهارشنبه سوری و سوگند خوردن به روشنایی چراغ و چیزهای دیگر با تعالیم زردشتی ارتباط دارد.
کتاب اوستا
...

پیشنهاد کاربران

در بعضی از زبانهای اروپایی ( آلمانی و انگلیسی ) نام زرتشت به صورت زیر نوشته شده اند :
Zoroastra و Zarathustra
در کلمه اولی زُرو به زبان فارسی امروز به معنای زوردار و یا نیرومند میباشد و آسترا در بعضی زبانهای اروپایی معنی ستاره است. بنابر این روی هم رفته این نام میتواند به معنای ستاره نیرومند و یا خورشید تابان باشد.
کلمه دوم یک عبارت را بیان میکند بصورت :
Zarath, ust , ra
به فارسی : ذرات اوست را
که میتواند دو معنی داشته باشد: همه ذرات یا اجزای کائنات مال او هستند یا به او تعلق دارند و معنی دوم اینکه او از ذرات تشکیل یافته است.
ضمیر او میتواند اشاره به خداوند باشد، هم به عنوان خالق و دارنده ذرات و هم ساخته شده از ذرات.
گاتهای زرتشت به احتمال بسیار قوی خدایان می باشد و نه سروده ها. به زبان انگلیسی خداوند به شکل God ( گاد ) نوشته میشود و به زبان آلمانی بصورت Gott ( گات ) . از طرف دیگر قدیمی ترین شکل کلمه ای خدای قوم یهود به صورت های زیر نوشته میشوند : Jahweh ,
Jahwe و Jhwh.
میتوان نتیجه گرفت که اگر نام خدا بزبان انگلیسی و آلمانی از نام خدای قوم یهود اقتباس و یا استخراج شده بوده باشند، باید هر دو با حرف J شروع میشدند. لذا به احتمال قریب به یقین این دو نام در این دو زبان از گات های زرتشت ریشه لغوی خودرا دریافت نموده اند. بنابراین سروده های زرتشت میتواند قدمت تاریخی طولانی تری از باور های قوم یهود داشته باشد و تا قبل از پیدایش نوح ریشه دوانده باشد. تقلیل دادن خدایان چندگانه آریایی و یا پیشدادی که هم مرد و هم زن بوده اند، به دو خدای اهورامزدا و اهریمن در آن عصر دور دست بزرگترین قدمی بوده است که در جهت وحدت توسط زر تشت برداشته شده است. اگر زرتشت پس از ابراهیم به ظهور رسیده بوده باشد و از آیین او تاثیر پذیرفته باشد، آنگاه زرتشت تعداد خدایان را به یک خدای واحد ابراهیمی تقلیل میداد. لذا بت شکنی ابراهیم حرکتی بوده است از سمت زرتشت به سمت یگانگی خدایان.
عدد ۱۷ و ۵ گویا توسط پیامبر اسلام از آیین زرتشت اقتباس شده باشد. ۱۷ رکعت نماز در پنج گاه شبانه روز ، شبیه سروده های ۱۷ گانه بخش اول اوستا میباشند و ۵ بار برگزاری نماز شبیه به ۵ گاه سروده ها ( ۱۷ سرود با ۵ آهنگ مختلف ) .
بعد از پیامبر اسلام در واقعه کربلا به عدد ۷۲ تن شهیدان دشت کربلا مواجه میشویم که مارا به یاد ۷۲ هات های مزدیسنا می اندازد. این اقتباسات شاید به این دلیل صورت گرفته باشد که توجه پیروان پارسی آیین زرتشت به سوی دین پیامبر اسلام عطف گردد و آنهم از راه دعوت .


در متن بالا قسمت دوم کلمه Zoroastra یعنی astra را از لحاظ ریشه یابی به بعضی زبان های اروپائی بخصوص زبان یونانی رساندیم و آنرا بصورت آستر به معنای ستاره ترجمه کردیم که در اصل حقیقت ندارد. در حقیت بخش دوم این کلمه هم فارسی است و نه یونانی که میتوان آنرا به صورت زیر نوشت : است را
بنابر این کلمه Zoroastra به شکل زیر قابل تفکیک شدن میباشد : Zor o ast ra :
زور او است را.
این عبارت که بطور کامل به زبان فارسی بیان شده است دارای دو معنی می باشد یکی اینکه نیرو به او تعلق دارد و دیگری ، او نیرو می باشد.
بنابراین کلمات Zoroastra و Zarathustra نام نیستند بلکه دو عبارت و یا دو جمله اند که بصورت حکم یا قضاوت و یا نتیجه گیری اندیشه هستی شناسی بیان شده اند و از طریق زبان های اروپایی تلفظ صحیح آنها در قالب دو کلمه حفظ گردیده اند. این کلمات قبل از ارسطو و اسکندر مقدونی و حتا قبل از شکل گیری امپراتوری های ماد و هخامنشی وارد زبان های اروپایی گردیده اند. طوری که پیداست خود ایرانیان به منابعی که این عبارات اعتقادی از طریق آنها بصورت کلمه در زبان هایی اروپائی در آمده اند، دسترسی نداشته اند. نظریه اتمی بودن ماده در بین فلاسفه یونانی ماقبل افلاطون و ارسطو در یکی از همین دو اعتقاد ریشه دارد. این دو اعتقاد و این دو جهان بینی به احتمال نزدیک به یقین از لحاظ قدمت تاریخی اولین نتیجه گیری های اندیشه انسان در مورد هستی و ساختار آن می باشد که ریشه آن از لحاظ برد باستانی و پیشدادی به ماقبل آدم و حوا میرسد که بین اقوام آریایی رسم بوده است. بعضی متون به زبان آلمانی
( ویکی پیدیا ) تاریخ وجودی اقوام آریایی - ایرانی را به ۱۰ تا ۱۱ قرن قبل از میلاد مسیح یعنی حدود ۱۲ تا ۱۳ هزار سال پیش درج نموده و در همان متن شاخه هندی - آریایی را ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح. از این تاریخ نگاری های احتمالی بگذریم سوال این است که چگونه این دو عبارت فارسی که در قالب کلمات زبان های اروپایی بطور دقیق حفظ گردیده اند، با نام زردشت ارتباط پیدا کرده اند. به نظر من این حقیقت یک معمای تاریخی است و تا کنون حل نگردیده است.


با پوزش از حظور خواننده گان گرامی لازم است که اشتباه در متن بالا را اصلاح نمایم :
. . . حدود ۱۰۰۰ تا ۱۱۰۰ سال قبل از میلاد مسیح و نه حدود ۱۲ تا ۱۳ هزار سال قبل از . . . . .


کلمات دیگر: